مغز های کوچک چه کسانی زنگ زده است؟ ...
"میگن اگه چوپان نباشه گوسفندا تلف میشن یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن چون مغز ندارن، هرکسی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره، یه چوپان دلسوز."
مغز های کوچک زنگ زده داستان یک خانواده حاشیه شهری است و در همان محیط هم روایت می شود.
در مغز های کوچک زنگ زده هومن سیدی هم نامش را به لیست طویل ژانر،سبک،ساب ژانر یا شاید هم بدبختی سازها و حتا به قول بعضی ها سیاه نماهای ایرانی اضافه کرد.
هومن سیدی را فکر نمی کردم فکرش و ذهنش از جایی برخاسته باشد که انقدر تصویر درست و صحیحی از هرچه در ذهنش بود ارائه دهد.سیدی در دکوپاژ و کارگردانی به قیمت آخرین فیلمش به بلوغ کامل رسیده و شاید ساخته بعدی سیدی یک اثر ماندگار باشد اما مغز های کوچک زنگ زده فراموش می شود.
علی رغم پرداخت های درست و اجرای تکنیکی صحیح فیلم،اما فیلم در دام چیزی که فراری بود می افتد...
آغاز گر ژانر بدبختی یا هرچه دوست دارید صدایش بزنید در کشورمان به صورت جدی "ابد و یک روز" سعید روستایی بود.سال گذشته "تابستان داغ"با تکرار پریناز ایزدیار در دام تکرار ابد و یک روز افتاد و حالا فیلم جدید هومن سیدی با نوید محمد زاده.
خود شخصیت شاهین روی کاغذ بسیار شبیه به محسن ابد و یک روز است و برای این شباهت در سطح بیننده هیچ توجیهی پذیرفته نیست.
به غیر از شباهت های مغز های کوچک زنگ زده، تماشاگر شاید کمی باهوش تر و تیز بین تر تا رخ دادن فاجعه اول فیلم از فیلم یک قدم جلوست،آشنایی با کاراکترها،فیلم برداری و موسیقی مد نظر سیدی باعث شده اند بیننده خیلی سریع وارد دنیا فیلم شود و درگیرانه تر آن را دنبال کند.ضرباهنگ تند فیلم هیچ گاه مخاطبش را خسته نمی کند،اما هیچوقت هم او را غافل گیر نمی کند.
هومن سیدی هر چه بیشتر پیش می رود بیشتر قصه را گم می کند.اما شخصیت پردازی و بازی خوب کاراکترهایش حتا یک لحظه هم مجال دنبال نکردن فیلم را نمی دهند.فاجعه دوم خودش را لو می دهد اما آنقدر در خدمت داستان است و آنقدر گره های کور داستان را باز می کند که همچنان ناامید کننده نیست.
شاید بزرگترین مشکل فیلم سیدی همین قابل پیش بینی بودن و تکرار موقعیت آن است.انگار داستان و دغدغه اش را در بستر ابد و یک روز روایت کند و یک درس هایی هم پیش اصغر فرهادی پس بدهد.
برعکس "خشم و هیاهو" این بار تکلیف سیدی با مخاطبش روشن است،با خودش هم روشن است،اگر از ایرادات فیلمنامه چشم پوشی کنیم همه چیز درست است،هر لحظه فیلم فکر شده است ولی همانطور که گفتم بیننده هم حق دارد باهوش باشد و از داستان جلو بیفتد.
با فرم و ژستی که این فیلم گرفته است شاید برای غافلگیری و درگیر کردن بیننده اش آمده بود که این جا شکست خورده است.و دقیقا تفاوت اساسی اش با ابد و یک روز این است که ابد و یک روز ادعایی نداشت و چیزی را به رخ مخاطبش نمی کشید.
اولین چیزی که در مغز های کوچک زنگ زده جلب توجه می کند نریشن فیلم با صدای محمد زاده و سپس چهره اوست.و البته بعدتر بازی مثل همیشه اش در کلیات و متفاوتش در جزییات.فرهاد اصلانی متفاوت و فرید سجادی حسینی مثل "فروشنده"ذلیل و درمانده.نازنین بیاتی حضورش در فیلم به کمک فیلمنامه آمده و به نوعی همراه با طنز زودگذرش به فیلم الصاق شده است برای اینکه سیدی بتواند همه چیز را در دنیای فیلمش حفظ کند.
سایر بازیگران از جمله نوید پور فرج و مرجان اتفاقیان از کلاس های بازیگری خود سیدی و یا از فراخوان انتخاب بازیگرش گزینش شده اند.
بازی پور فرج با کیت های میلان و برزیل که تن می کند ستودنی است.و نوید پورفرج،نوید ورود یک بازیگر خوب در قواره خود محمد زاده را به سینمای ایران می دهد.
هومن سیدی در "مغز های کوچک زنگ زده" در فرم و اجرا نسبت به گذشته رشد کرده اما در ارائه محتوا خلاقیت و ایده جدیدی ندارد هرچند موضوع تامل برانگیزی است که احتمالا سیدی هنگام بسط دادنش دچار کمی خودسانسوری شده است.