جستجو در سایت

1396/10/27 00:00

خشونت بدون مرز

خشونت بدون مرز


نقد و بررسی فیلم خارجی اره

منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی


زمانیکه از سینمای ژانر وحشت صحبت میکنیم مهمترین عامل و یا فاکتور غافلگیری میباشد 

موضوعی که کمتر مورد توجه فیلمنامه نویس اثر اره قرار میگیرد  

اگر از من بپرسید که آیا اره یک فیلم ترسناک است ؟

قطعا پاسخ خواهم داد خیر .از دیر باز تاکنون اره با بهره گیری از عنصری به نام تعلیق که به هیچ عنوان مختص این ژانر و این نوع تفکر نیست سعی دارد ترس توام با هیجان را به مخاطب خود القا کند ترسی که عمده تاثیر پذیری خود را در گروی سکانس های بسیار خشونت امیز و یا حتی جنون امیز میداند سکانس هایی که در ان تکه تکه شدن بدن .در اوردن چشم و مسایلی از این دست را شاهد هستیم  

اگر سابقه تصویری خود را در رابطه با سری اره مرور کنید قطعا شما هم مثل من به این سوال  خواهید رسید که چگونه میتوان از دل خشونت و یا حتی جنون لذت تماشای یک اثر سرگرم کننده و مخاطب پسند را بیرون کشید؟

پاسخ یک کلمه خواهد بود و ان انتقام است 

 اما حس انتقام جویانه چه زمانی در مخاطب سینما و یا تلویزیون حادث میشود ؟

پاسخ ان بدین صورت خواهد بود که اره میبایست اینگونه میبود که ضمن حفظ استقلال موضوعی در هر قسمت 

 به شخصیت پردازی دقیق در رابطه با هر کاراکتر  میپرداخت شخصیت پردازی ای که  مستلزم  بستری میباشد که این بستر   به دلیل محدودیت  در زمینه پرداخت فیلمنامه و همچنین ضعف در بحث محتوا 

هیچ زمان  محیا نمیشود  تا به وسیله ان بتوان  به یک همذات پنداری و حتی بالاتر از ان به قضاوت رسید 

قضاوتی که محوریت ان حول این موضوع خواهد بود و ان اینکه در جوامع امروزی که مجریان قانون و همچنین قانون گذاران خود الوده به انواع فساد میباشند  ایا میتوان از یک شخص انتظار داشت که خود نه تنها قانون گذار باشد بلکه اجرای قانون  را هم به عهده داشته باشد؟ 

برای همین هم هست که من قویا تاکید میکنم اره یک قهرمان دارد و ان جان کرمر خود جیگسا میباشد کسیکه علیرغم  موضوع فوت و در گذشتش  در دل کار

 هنوز پتانسیل لازم جهت جذاب سازی قصه را دارد 

 جیگسا از ان دست اثاری میباشد که بدون هیچ پیش در امد قابل توجهی از همان ابتدا سعی دارد هیجان خود را به دل کار تزریق کند و به نوعی از همان ابتدا مخاطب خود را میخکوب و درگیر نگه  دارد 

اما اگر بخواهیم خوشبینانه نگاه کنیم باید به عرض برسانم جیگسا یک صعود نسبتا خوب در پانزده دقیقه ابتدایی و بعد یک سقوط عجیب را تاپایان کار تجربه میکند 

سقوطی که مهترین دلیلش ریتم پر تکرار اثر میباشد این بدین معناست که با  گذشت دوازده سال از عمر این سری هنوز که هنوز است نمیتواند حرف تازه ویا متفاوتی را برای مخاطب خود به ارمغان بیاورد  تمام انچه که شاهدش هستیم کشتار بی رحمانه قربانیانی است که هر کدام به اجبار در بازی جیگسا قرار گرفته اند و حال هر کدام باید برای نجات جان خود تلاش کنند

 از سوی دیگر پلیس ها قطب مثبت پروژه برای تمهیدات بخش های پایانی ان  میباشند 

در طول کل پروژه شاهد نوسان هایی از حیث جذابیت  در بحث روایت هستیم  به نوعی تنها برگ برنده پروژه حضور سه کاراکتر از پلیس  است که میبایست ذهن مخاطب را به این سمت بچرخاند  که ایا همه این موارد برگرفته از یک بازی دیگر توسط جان کرمر است یا اینکه شخص جدید  ی  قصد تقلید  از اعمال خشونت امیز او را  دارد 

فیلمنامه اثر به هیچ عنوان روی این موضوع هم کنش خوبی ندارد برای مثال هیچ کدام از  سه نفر که دست کم  مظنونین به همکاری با جان کرمر میباشند برای ما نه مهم میشوند نه جذابیت دارند فقط هستند تا با خلق یک تب و تاب جدید نمودار یکنواخت پروژه را دچار شوک کنند 

در این میان تنها نکته مثبت پروژه  بدون شک همچنان موسیقی لذت بخش کار میباشد که هم نوستالژیک هست و هم اینکه جذابیت قصه را چند برابر میکند 

بازی ها در نوع خودش قابل باور و خوب میباشد 

ضمن اینکه یونیک بودن صدای شخص جیگسا هم در نوع خودش جالب توجه است

جیگسا همچون مسیر اشتباهی و کار هایی از این دست هیچگاه نمیتواند به عنوان یک اثر شاخص و قابل احترام به روایتی بپردازد که  ان را بتوان سرگرمی نامید 

جیگسا که اهرم اصلی اش  برای جلب نظر مخاطبش خشونت بدون حد و مرزش میباشد  

هیچگاه نمیتواند از این عامل به عنوان المانی جهت فرمیک کردن اثر خود برای القای وحشت بهره ببرد با تمام این تفاسیر طرفداران جیگسا همچنان مشتاق هستند تا با تماشای این اثر به این حقیقت دست یابند که در ادامه قرار است چه هیجانی را تجربه کنند 

هیجانی  که   به صورت اجباری با فریاد های بی امان کاراکتر ها از شدت درد به مخاطب تفهیم میگردد

 

نمره ارزشیابی از ده :4 

منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی