جستجو در سایت

1397/02/13 00:00

تجربیات بصری اول شخص مجهول

تجربیات بصری اول شخص مجهول

  

باید این حقیقت را بپذیریم که در دوره‌ای از سینما ایران زیست می‌کنیم که دچار یک رکود و تکرار مکررات فنی و مضمونی هستیم. نه شاهد نوآوری و خلاقیتی در تصویر و کارگردانی هستیم نه خردورزی و دیدگاه نوینی را در روایت از دید می‌گذرانیم. این رکود منجر به عقیم ماندن هنر سینما شده است. « خوک» مانی حقیقی همین موضوع را به سینما یادآور می‌شود. البته با لحن و دیدگاهی رادیکال که خاصه آثار اوست. اندیشه پست مدرن در آثار او همواره جاری است و «خوک» نیز از این قاعده مستثنی نیست. دیدگاه انتقادی حقیقی تمام اقشار و علایق سینمایی را از دم تیغ می‌گذارند و به سینمای ارزشی، منتقد یا حتی اجتماعی هم رحم نمی‌کند، در این بین خود و سبک خود را نیز قربانی می‌کند و نوک پیکان تیز انتقاد را به سمت خود نیز می‌چرخاند. موضوع از نام فیلم پیداست، خوی حیوانی خوک در بین سینماگران، نشخوار هر آنچه از هنر می‌دانند و دیگر هنر به محلی برای فساد بدل شده است، فسادی از جنس رکود و مرگ خلاقیت و مرگ هنر، حال باید پاکسازی صورت گیرد این پاکسازی موتور محرکی است که حقیقی با ارجاع‌های مختلفش از تارانتینو، فیلم «مادر»، «آتش سبز» گرفته تا «من دیگو ماردونا هستم» و «مختارنامه» بارها و بارها گوشزد کند هنر به منتهی الیه خود رسیده و دیگر باید رفت و تیزر تبلیغاتی ساخت. روند فیلم حقیقی یک روند از مسخ‌شدگی ناخودآگاه کارگردانان این مرز و بوم است، هر چند در این روند خود را نیز مسخ‌شده معرفی می‌کند و حتی حالی خواب‌گونه و ایلوسیون به خود نیز می‌بخشد تا مبادا که از جهان فانتزی به دام رئالیته ذهنی مخاطب افتد. تلنگر مانی حقیقی در سینما ایران تلنگری به جاست اگر اندیشه کننده‌ای برای آن وجود داشته باشد. در کنار این باید به سبک و سیاق فیلم‌های نظیر «من دیگو مارادونا هستم»، «ماهی و گربه»، «اژدها وارد می‌شود!» و «خوک» هم توجه داشت، فیلم‌هایی با رویکرد متفاوت در فیلم‌سازی و ساختار داستان‌گویی اما به شدت پیشرو در خلق روایت تصویری که کاملا فضایی جدا را از فضای غالب سینما ایران حتی سینما هنر و تجربه برای خود دست و پا کرده‌اند. 


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط