جستجو در سایت

1398/10/26 00:00

یک لبخند سینمایی به مرگ

یک لبخند سینمایی به مرگ

  

در سینمای ایران و جهان درباره مرگ فیلم های زیادی ساخته شده است اینکه مرگ به عنوان یک عنصرِ جدا نشدنی در زندگی هر فرد به قطعیت وجود دارد را نمی شود انکار کرد بنابراین وجوه و پدیدار آمدن آن از لحاظِ ابعاد گوناگون برای انسان موجب شگفتی است حالا اگر انسان به دلیل بیماری زمان مرگ خود را آگاه باشد نگاه و نگرش دیگری به جهان و آدم ها دارد، آنچه که باعث شیرینی زندگی می شود بی آگاهی از زمان مرگ است به طوری که انسان هر روز برای زندگی خود و ایضا شکوفایی و رفاهش در حال کار کردن است و بی خبر از مرگ به زندگی اش ادامه می دهد اما اگر انسان زمان مرگش را می دانست آیا باز هم می توانست برای ادامه زندگی اش تلاش کند؟ ابعاد پیچیده و فلسفی مرگ زمانی برای ما ملموس و قابل باور می شود که بتوانیم با نگرشی لطیف یا طنز آلود با او مواجه شویم همان طور که گفته شد در سینمای ایران در رابطه با مرگ، آثارِ قابل توجهی ساخته شده اما سروش صحت در اولین فیلم سینمایی اش یعنی جهان با من برقص نگاهِ تازه و لطیف تر به مقوله بیماری و مرگ دارد، صحت به عنوان یکی از نویسندگان و کارگردان فیلم قصه ای تر و تازه از آدمی به نام جهان که در آستانه مرگ است به ما نشان می دهد، میل و اشتیاق و سابقه صحت در ژانر کمدی باعث شده این فیلم وجه دیگری از مرگ را به مخاطب نشان بدهد اثری که مرتبط با مرگ است اما هیچ تلخی و سیاهی در آن احساس نمی شود بلکه مرگ با موقعیت های کمیک منطبق شده است و صحت در عمیق ترین سکانس ها که بحث مرگ پیش می آید تلاش می کند که طنزِ صحنه به قوت خودش باقی بماند به طور مثال زمانی که حمید و ناهید وارد فیلم می شوند و حمید ماشین را برای سرخوشی رها می کند تنها کسی که برای نگه داشتن ماشین خودش را جلوی آن می اندازد جهان است، فیلمساز قبل از صحنه سوم که جهان از مرگش به دوستانش می گوید انگار این را به طور سربسته به مخاطب گوشزد می کند از سوی دیگر جهان به دلیل بافت شخصیتی اش انسانی عمیق و درون گراست که نتوانسته با مرگ و نبودن کنار بیاید اما حضور دوستانش هم برای او دردی را دوا نمی کند، جهان آنقدر تنها و غصه دار ست که با یک خر می تواند همذات پنداری کند و این خر است که به تنهایی او می آید و حتی آن خر شاهد ناکامی او در خودکشی ست، صحت  با انگیزه های کمدیِ موقعیت توانسته با استفاده از بیماری و مرگِ جهان، قصه های دیگری را هم روایت کند که در نگاه اول این قصه های کوچک شباهت به خرده پیرنگ دارند اما به طور مثل دعوای احسان با فرخ یا ازدواج حمید در میانسالی با ناهید که 18 سال از او کوچک تر است بازنشانی از جریانِ زندگی ست، نسیم و احسان به هر دلیلی نتوانستند با هم زندگی کنند از هم جدا شدند و فرخ با نسیم ازدواج کرده است یا حمید برای فرار از بحران میانسالی و بازگشت به نیروی جوانانه با دختری که با او فاصله سنی 18 سال دارد ازدواج کرده و همین طور شکل گیری رابطه نیلوفر و رضا و آسا و شایان باعث ادامه داشتن چرخه زندگی ست اما جهان در دیالوگی می گوید (دو ماه دیگر همه چیز وجود دارد غیر از من)، درک و شناخت فیلمساز از مرگ و تلفیق و صیقل دادن آن با طنز آلودگی و ایضا استفاده از سکانس های موسیقی واقع گرایی سوژه را با سرخوشی پیوند زده است، سکانس خر سواری ناهید را به یاد بیاورید این شخصیت در نهایت سادگیِ ذهنی اش به جهان می گوید شاید تا دوماه دیگر من مُردم و شما زنده ماندید، این دیالوگ از مهم ترین بخش های این فیلم است در سکانس اول آن پیرمرد هم درباره عمر آدمیزاد دیالوگی می گوید و در انتهای فیلم می میرد اینکه آن پیرمرد بی آنکه درباره مریضی و سرطان چیزی بگوید میمیرد این همان حکمتِ جهان و بی آگاهی از زمان مرگ محسوب می شود که فیلمساز دنبالش بوده.

فیلم جهان با من برقص در موازاتِ قصه جدی اش که به مقوله مرگ دارد با لحن و روایت به قاعده و استاندارد با استفاده از لحظاتِ کمدی یا بهتر بگویم طنازانه به تنهایی و مرگ پرداختِ قابل توجهی دارد و در دیالوگ هایی که رد و بدل می شود می توانیم ساختار بنیادینِ آدم ها و نحوه زندگی و رویکرد آنها را بشناسیم که هر کدام چه دیدگاهی به زندگی دارند بی آنکه از فیلمساز بخواهیم از طریق شخصیت پردازی کلاسیک آدم های فیلم را به ما معرفی کند. آدم های فیلم به نوعی برای وداع با دوست شان جمع شده اند و اینکه مثلا رضا با تمامی سرخوشی های کودکانه اش و با اینکه از جهان کوچک تر به نظر می رسد و در چه شاخه ای طبابت می کند برای مخاطب اهمیتی ندارد مهم ترین بخش فیلم همان نگرش پذیرش مرگ از جانب جهان است و اتفاقاتی که در کنار این محوریتِ موضوعی رخ می دهد. 

حالا می شود از سوی دیگر به این فیلم نگاه کرد جهان در آستانه مرگ است و دوستان او برای دیدنش به خانه اش رفته اند اما هیچ کدام از این آدم ها بعد از شنیدن خبر احتمالی مرگ جهان تحت تاثیر عمیقی قرار نمی گیرند هر کدام از آنها مشغله ای دارند، با ورود فرخ ماجرای نسیم و احسان شکل می گیرد و عشق بازی جوانانه حمید و ناهید از سوی دیگر، حتی خواهر جهان (نیلوفر) هم که درسکانسی به جهان از تنهایی و ترس از ازدواج می گوید در چند سکانس بعد خودش پیشنهاد ازدواج را به رضا می دهد، رضا هم همان چیزی ست که از ناهید می شنویم مردی که جلوی دخترها دست و پایش شُل می شود، دختر جهان با توجه به اینکه از مرگ پدرش خبردار می شود در چند سکانس بعد می خواهد با قرص خودکشی کند اما جهان می فهد دختر به دلیل نافرجامی اش در عشق قصد خودکشی داشته، این همان تنهایی فردیت است که جهانگیر گرفتار آن شده و ترجیح می دهد با یک گاو هم کلام شود او را شبیه خودش می داند این وجه تاسف بار انسانیت است که در صورت نیاز و رهایی از تنهایی کسی درکی از موقعیت طرف مقابلش ندارد وجه تفاوت جهان با بقیه تنها دانستن زمان مرگش است و چه خوب ما چیزی از بیماری جهان نمی دانیم و حتی علائم بیماری در او دیده نمی شود وجود آن مینی بوس که گاهی بین نماها دیده می شود می تواند دوسویه باشد معنی زمان و یا حمل کننده مسافران آخرت باشد نریشن جهان در سکانس آخر بسیار منطبق با صحنه است نریشن برای دوماهِ بعد است اما صحنه به ما زمان حال را نشان می دهد  و اگر فیزیک سکانس پایانی را به یاد بیاوریم زمانی که دوربین به آسمان کشیده می شود و با آدم ها فاصله می گیرد فیلمساز قصد دارد بگوید همه آدم ها در هر شرایطی دچار تنهایی اند و این چرخه با مرگ به اتمام می رسد.

در نگاه اول باور کردنی نیست که این فیلم را سروش صحت ساخته باشد به هر جهت او سابقه کارگردانی در تلویزیون دارد اما این فیلم به لحاظِ ساختاری فاصله زیادی با مدیوم تلویزیون دارد و صحت توانسته با میزانسن شسته رُفته اولین اثر سینمایی اش را بسازد قاب های استاندارد سینمایی ،زوایای درست حرکت های به موقع و عمق میدان های منطبق با شرایط جغرافیایی فیلم از نکات مهم فیلم محسوب می شود که در بعضی از سکانس ها احساس می شود صحت قصد داشته نمای کارت پستالی خلق کند اما تبحر صحت و فیلمبردارش باعث شده این مرز اتهام از او برداشته شود، وسواس او در فیزیکِ پلان ها و همچنین تسلط او در بازیگیری و پرداخت واقع گرایانه اش به مضمون از ویژگی های این فیلم محسوب می شود اما سکانس های میانی فیلم مثل آواز خواندن ها که فیلم را به سمت فانتزی سوق می دهد اگر حذف می شد سروشکل اثر می توانست احساس مخاطب را در یک جهت مشخص جلو ببرد اما روحیه سرخوشانه صحت و اشتیاقِ او به موقعیت های فانتزی باعث شده مخاطب در بعضی از این سکانس های میانی تمرکز اصلی اش را برای مدتی از دست بدهد، این احتمال وجود دارد که صحت قصد داشته برای موضوع جدی فیلمش از فاصله گذاری استفاده کند که مخاطب بتواند برای لحظاتی از حال و هوای مرگ جدا شود.

زمانی که فیلمنامه کامل و منسجم نوشته شده باشد و زمانی که کارگردان انتخاب درستی از بازیگر برای فیلمش داشته باشد قطعا آن بازیگر به بهترین شکلِ ممکن ایفای نقش می کند بازی های بی نقص و استاندارد تمامی بازیگران را هم به ویژگی های مثبت این فیلم اضافه کنید.

جهان با من برقص اثری ست درباره زندگی و مرگ این فیلم به دور از ابتذال ، با توجه به محتوا و لحنی که دارد می تواند باعث خنداندن و البته موجب تفکر مخاطب شود.