تجسم یک رویا
نقد و بررسی فیلم مادر قلب اتمی
منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی
#مهیارمحمدملکی
مادر قلب اتمی یا قلب مادر اتمی فرقی نمیکند وقتی شما با فیلمی طرف هستید که میتوانست همه چیز داشته باشد اما هیچ ندارد به بیان ساده تر این فیلم حتی نتوانسته به یک ایده پردازی درست دست پیدا کند و هر انچه که در زمان کمتر از دو ساعت فیلم شاهد هستیم همه وقایعی است که بدون هیچ ارتباط موضوعی و حتی خط روایی پشت سر هم قرار گرفته و مادر قلب اتمی را پیش میبرد
زمانیکه از ایده در یک فیلم برای نمایش در پرده پر ابهت سینما صحبت میشود نباید به این میزان ساده انگارانه قضیه را تجزیه و تحلیل کرد
که فقط به یک کلمه بسنده کنیم و ان کلمه چیزی جز تقابل و رویارویی با فرشته مرگ انهم وسط تاریکی مطلق شب نمیباشد
علی احمد زاده را شاید بتوان توقیفی ترین فیلم ساز حال حاضر سینمای این مرزو بوم خطاب کرد وی که در پرونده کاری اش سه پروژه با نام های مهمونی کامی محصول سال ۹۲ .مادر قلب اتمی ۹۳ و پدیده ۹۵ را عهده دار میباشد هر سه پروژه این کارگردان یا در راه اکران توقیف شده و توقیف مانده است یا اگر هم اکران گشته چندین سال بعد این رفع توقیف گشته است
علی ای حال تلاش جدی احمد زاده برای چینش مثلثی افراد و کنار هم قرار گیری انها ستودنی است این موصوع محوریت اصلی قصه را شکل میدهد تا به بهانه این حلقه مثلثی بتواند طعنه ها و دغدغه های سیاسی و اجتماعی خود را به عرصه حضور در بیاورد به عبارت دیگر انچه که بنده ان را دو خطی خطاب میکنم این موضوع است
دو دختر بعد از مهمانی با فرشته مرگ روبه رو میشوند .....
سوال اینجاست خب بعد ؟
بله موضوع جذاب است ایده بکر داستانی کجا به اوج خود می رسد ؟
ایا برای این اوج و فرود ها احمدزاده در مقام فیلمنامه نویس توانسته تمهیدات خاص روایی تعریف کند یا قصه ای طرح و پرداخت نموده است که قبل از اینکه یک داستان موفق داشته باشد تعدادی پرسوناژ میباشد که به صورت کاملا سو رئال تحت تاثیر شرایطی وهم انگیز و شاید شبیه به خواب لب به گفتار مسائلی باز میکنند که هیچکدام در حد و اندازه انها نیست بدین معنا که هیچگاه فیلم نتوانسته پیش در امد و یا بالاتر از ان شخصیت پردازی موفقی را از کاراکتر هایش ارائه دهد
اگر چه همچون اثار دیگر داخلی و یا خارجی ما با یک جامعه وسیع اماری از کاراکتر های اصلی و فرعی طرف نیستیم اما همین تعداد کم به درستی در زمینه شخصیت پردازی در دل قصه برای مخاطب تجزیه و تحلیل نمیگردند به عبارت دیگر بعد از پایان فیلم بسیاری حفره ها در زمینه شخصیت ها در ذهن مخاطب هیچگاه پر نمیگردد
قصه با یک سیستم روایی خاص و صدای خارج از تصویر یا همان نرییشن فرشته مرگ و شخص گلزار آغاز میگردددیالوگ نویسی ابتدایی تا حدی جذاب میباشد اما به عقیده من لحن و یا حتی شیوه ادای کلمات از زبان گلزار میبایست کمی خاص تر و متفاوت تر میبود تا ما بتوانیم تفاوت وی را با هر بشر و جنبنده ای تشخیص دهیم این بدین معنا نیست که بخواهیم خط روایی هر چند فلج قصه را اسپویل کنیم بلکه به معنای ان است که میبایست از همان ابتدای امر در دل شخصیت گلزار بذر هایی کاشته میشد که بعدا با پیشبرد فیلم درو میگشت
بذر هایی که ضمن داشتن خرده اکت جهت شخصیت پردازی مستمر همراه پروژه ،ما را ارام ارام به این سمت میبرد که وی یک شخصیت عادی نیست و بیشتر نیاز میبود به جای فضاهای بدون ارتباط موضوعی در بحث کمدی های کلامی، کمی جدی تر و با ساختار متفاوت تر و حتی شاید کمی با چاشنی ترس و دلهره مخاطب را جذب خود کند
به طور کل اگر میخواهید از زوایای یک فیلم فهم و درک درستی داشته باشید خود را جای شخصیت ها و کاراکتر هایش قرار دهید و با خود بگویید مهم نیست از چه مهمانی ای میاییم ؟مهم این است در یک پیمایش کوتاه خیابانی با یکی از دوستان صمیمی و هم خانه قدیمی مان همراه هستیم در بین راه دچار تصادف میشویم و آن زمان با مردی رو به رو میشویم که وی تمام هزینه تصادف را به طور عجیبی عهده دار میشود از اینجا به بعد این وظیفه احمد زاده میبود که از طریق این موضوع به نوعی مارا درگیر وحشت و ترسی کند که ان دو دختر را همراهی میکند اما هیچگاه این اتفاق نمیافتد پاسخ چرایی انهم ساده است چون در زمان قبل ورود به لایه بحرانی و حتی خوشبینانه تر بعد ان هیچگونه شخصیت پردازی در خوری را شاهد نیستیم و همانطور که عرض شد فقط کد هایی است که به اجبار انهم برای فقط بحث پیشبرد قصه در نظر گرفته شده است
زمانیکه در یک پروژه از نرییشن ابتدایی صحبت میکنیم بدین معناست که این شخصیت از ابتدا تا انتها در دل قصه خواهد بود و قصه از (pov) یا نمای ذهنی این شخص روایت میگردد بله احمد زاده به این موضوع واقف بوده و درستی ان را در دل قصه اعمال کرده است به عبارت دیگر کلیدی ترین و شاید پررنگ ترین کاراکتر همان گلزار است گلزاری که از دیر باز تا کنون با سیر صعودی و نزولی متفاوتی که در پروژه های
مختلف سینمایی داشته هیچگاه ثابت نکرده موفقیت هایش اتفاقی نیست
مادر قلب اتمی در بحث بازیگردانی برای شخص گلزار و همچنین شیوه ادای کلمات و حتی شوخی های بی حد و اندازه در فی مابین سکانس ها همه و همه خبر از یک پروژه ای میدهد که حتی نمیتواند به اصالت وجودی خود پایبند باشد
به بیان ساده تر در زمینه پردازش قصه هیچ خط تعادلی در سیستم روایی ان یا حتی مترو معیاری برای چگونگی همذات پنداری مخاطب نبوده است
مادر قلب اتمی در خوشبینانه ترین حالت میبایست یک اثر معنا گرای سورئال غیر داستانی میبود که در همین امر نیز نمیتواند موفق عمل کند و در نتیجه شاهد اثری هستیم که هیچ ندارد و ادعای همه چیز دارد
دنیای پیرامون داخلی فیلم تماما در دل یک شب وسط یک شهر متروکه خلوت روی میدهد به عبارت دیگر از زمانیکه قصه وارد حلقه بحرانی و ان تصادف و اشنایی میگردد دیگر ما از مردم و حتی ترافیک های سنگین خیابان هیچ نمیبینیم و تماما با چهره های سرد و بی روحی از جانب کاراکتر های قصه طرف هستیم که در عین شوخ طبع بودنشون هیچگاه باور پذیر نمیشوند و به نوعی تا پایان در دنیای وهم انگیز و خیالی خود باقی میمانند
اگرچه میتوانست موسیقی متن نقش سازنده و حتی نجات دهنده را در مادر قلب اتمی جهت جلب نظر مخاطب خود بازی کند اما مشاهده میشود این پارامتر نیز همانند دیگر پارامتر ها به فراموشی سپرده شده است و هیچ عملکرد روشن و مثبتی در سیستم روایی قصه ندارد
اگرچه فیلم از دیدگاه من تداعی گر خواب و رویاییست که یکی از دو دختر قصه شاهدش میباشد اما دوربین در پرداخت این موضوع و از ان مهمتر تشریح حال کاراکتر های قصه موفق ظاهر نمیشود تنها در چند سکانس ابتدایی مثل سکانس پیاده روی خیابانی ،شاهد هستیم دوربین برای نمایش گیج و منگ بودن ان دو و القای این حس به مخاطب به صورت روی دست تصویر برداری میشود
یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم کات های بد و در برخی نقاط جامپ تصویری میباشد که کاملا مارا از جذابیت بصری و شنیداری فیلم دور میکند
یکی از معدود سکانس هایی که دوست داشتم و از دیدن ان لذت بردم سکانس توقف انها میان اتومبیل ها هنگام اصطلاحا دور دورکردن بود و بعد موسیقی جذابی که فیلم را همراهی میکند و به نوعی انها از ان محیط کنده میشوند و این دقیقا همان نقطه ایست که فیلم وارد ایستگاه دومش میشود و دنیای وهم انگیز و خیالی ان دو اغاز میگردد به عبارت دیگر این پلان به خصوص عجیب ما را یاد یک پرواز خیالی میاندازد
در پایان باید به عرض برسانم هیچگاه بعد از تماشای این فیلم نتوانستم دوستش نداشته باشم بدین معنا که همه موارد و استدلال های ذکر شده میبایست همچنین معنایی با خود در پی داشته باشد اما در مقابل با همه این تفاسیر از باب سلیقه شخصی دوسش داشتم درست مثل اینکه میدانی راه رفتن در اتش انسان را میسوزاند اما یک نفر با جسارت تمام از اتش عبور میکند و میسوزد و ناله و شیون نمیکند بله شاید دوست داشتن من از سر جسارت عجیب احمد زاده در بحث روایت موضوعی باشد که همه چیزش به مثابه یک خواب میباشد
اما در جمع بندی نهایی از باب نقد :
مادر قلب اتمی به هیچ عنوان فیلم خوبی نمیباشد فیلمی که نمیتواند هیچگاه در چارچوب روایی قصه خود غرقتان کند و هر انچه هست دو خطی ایست که هیچگاه به ایده موفق تبدیل نگشته است
نمره ارزشیابی از ده :۳(در بحث نقد)
نمره ارزشیابی از ده ۶(سلیقه شخصی برای اولین بار)
منتقد و تحلیلگر:مهیارمحمد ملکی
#مهیارمحمدملکی