جستجو در سایت

1395/11/27 00:00

به دنبال پناه

به دنبال پناه

  متاسفانه فیلم قبلی خانم پناهنده را تماشا نکرده ام و بنابراین ناچارم "اسرافیل" را تنها در قیاس با خودش تحلیل کنم.
فیلم، طرح اولیه خوبی دارد. مسئله ی بازگشت یک مسافر (پژمان بازغی) پس از سالها به کشورش، مواجهه اش با معشوقه ای قدیمی که به تازگی پسر جوانش را از دست داده است (با بازی هدیه تهرانی) و درگیری عاطفی اش با دختر جوانی به نام سارا (هدی زین العابدین) که آرزوی مهاجرت به کانادا را در سر می پروراند و دلش می خواهد به واسطه ی ازدواج این اتفاق برایش به وقوع بپیوندد تا هرچه زودتر خود را از خانواده ی پرمشکلش جدا کند.
آنچه در وهله ی اول «اسرافیل» را فیلم متفاوتی جلوه می دهد، فرم روایی آن است. نحوه روایت دو داستان که نه به موازات هم بلکه به شکلی مجزا (مانند کارهای اپیزودیک) پیش می روند و در مرحله ی گره گشایی به یکدیگر می رسند و داستانی واحد را تشکیل می دهند خلاقانه است. قطعاً این فرم رواییِ متفاوت «اسرافیل» را از یک درام تلخ و غمبارِ تکراری، به کاری متفاوت مبدل می کند. وقتی از ماهی (هدیه تهرانی) جدا می شویم تصورش دشوار است که سرنوشت او چه می شود و چگونه قرار است دوباره به او بازگردیم اما پناهنده این کار را با مهارت انجام می دهد. آنچه اما اشکال اساسی فیلمنامه را رقم زده است، عدم پرداخت درست فیلمنامه نویس به شخصیت مرد داستان است. بهروز (بازغی)، حضور منفعلی دارد. تا پایان فیلم نمی توان پی برد چگونه آدمیست؟، هدفش از بازگشت چیست؟ واقعاً به دنبال چه می گردد؟ و ... که البته در نهایت نیز به این پرسشها توسط دیالوگ پاسخ داده می شود که قطعاً ساده انگارانه ترین روش کشف اهداف و درونیاتِ شخصیتِ اصلی فیلم می باشد. شخصیت های زن فیلم اما قوام یافته اند و بشدت باثبات. از دیگر ایرادهای وارد بر فیلمنامه، فقدان کنش های منطقی میان شخصیت هاست. گرچه می دانیم عشقی قدیمی میان بهروز و ماهی وجود داشته، اما این عشق، برای اشتعال دوباره به جرقه ای احتیاج دارد که این جرقه را هیچ کجای فیلم نمی بینیم. صحنه های تکرارشونده ای که ماهی و بهروز سر مزار فرزند تازه درگذشته ی ماهی قرار می گیرند چه کمکی به فرآیند بازیابی عشق کهنه میان آن دو می کند؟ چه چیز باعث می شود در نهایت بهروز به رغم تمامی اختلافات و بی آبروییهای خانوادگی باز هم به سراغ ماهی برگردد و وقتی از عدم میل او به از سرگیری رابطه مطمئن می شود به ناچار سارا را انتخاب می کند؟ این ها پرسش هایی اند که به سبب فقدان داده های شخصیتی کاراکترها در فیلمنامه نمی توان پاسخ دقیقی برایشان پیدا کرد. ضمن آن که فیلم آنقدر طولانی هست که بتواند تصویر دقیق تری از گذشته ی بهروز و ماهی ترسیم کند و به توضیحات مختصر و تکه تکه ای برای علت جدایی آن ها بسنده نکند.
یکی دیگر از اپیدمی های رایج جشنواره ی امسال، پرداختن به عنصر "مرگ" در بیشتر فیلمهاست. ظاهراً "مرگ" پتانسیل لازم برای شکل گیری بحران های درام را به فیلم تزریق می کند، در حالی که این عنصر ساده ترین راه برای شکل گیری داستان است و گاه بود و نبود این عنصر به دلیل نداشتن جنبه ی کاربردی، نقش موثری را هم در فیلم ایفا نمی کند. مرگ پسر جوان ماهی در فیلم، آن هم زمانی که زن در آستانه ی میانسالی قرار دارد و پس از چکاپ، متوجه می شود امکان بارداری مجدد برایش وجود ندارد، قطعاً ضربه مهلکی را به زن وارد می کند و در افسردگی و سکوت های او نقش موثری دارد، اما اساساً بود و نبود فرزند زن در فیلم، و یا مرگ او، چه کارکردِ دراماتیکی در کار دارد؟ اگر اصلاً ماهی فرزندی نداشت و تنها به مطلقه بودن او بسنده می شد چه تغییر اساسی در درام حاصل می گردید؟
کار، ریتم کندی دارد. این کندی ریتم البته با فضای غم زده و خلق و خوی شخصیت اصلی آن (ماهی) همراه است اما تدوین می توانست ریتم بهتری به کار ببخشد. همچنین با تدوینی دوباره امکان کوتاه تر شدن فیلم و حذف بسیاری از زوائد از آن وجود دارد که امید می رود در اکران عمومی شاهد این اتفاق باشیم.
فیلمبرداری «اسرافیل» از نقاط قوت آن به شمار می رود. فیلم، به مثابه بسیاری از فیلمهایی که در شمال کشور فیلمبرداری شده اند، از چشم اندازهای زیبای این خطه بهره می برد و البته اندازه نماها و جایگاه درست دوربین، کمک بسیاری به تاثیرگذاری بیشتر آن کرده است.
فیلم، در تلاش است، مضمون پناه بردن انسان ها به یکدیگر را برای فرار از تنهایی و بدبختی در لایه های زیرین خود قرار دهد و نیاز غیرجسمانی انسان ها به یکدیگر را به تصویر کشد.
آیدا پناهنده، کارگردان خوبی است. فیلم او به رغم ایرادات فیلمنامه ای اجرای بدی ندارد و نسبتاً خوش ساخت است گرچه جای بهتر شدن هم داشت.
بازی مریلا زارعی در فیلم شاید یکی از بهترین بازی های او باشد که از نگاه داوران جشنواره دور مانده است. هدیه تهرانی، گرچه همچنان از دوران اوج خود فاصله دارد اما بازی قابل قبول او در فیلم، تنهایی ها و انزوای ماهی را به زیبایی به مخاطب نشان می دهد.