جستجو در سایت

1398/04/07 00:00

لرزاننده دکور هواپیما

لرزاننده دکور هواپیما

برای با هم بودن شعار سیاسی کافی نیست!

همین جمله تناقض عجیب فیلم آخر کمال تبریزیست. فیلمی که کوله‌بار عظیمی از شعارهای سیاسی را یدک می‌کشد و خود با بلندگویی عظیم‌تر فریاد می‌زند که شعار و شعارزدگی بس است و برای زیستن، عمل باید.

«ما همه با هم هستیم» در ایجاد فضایی متفاوت و آدمهایی در شمایل فانتزی خوب شروع می‌شود و درست و به موقع پرتت میکند وسط قصه جذابش، اما در میانه و‌‌ پس از ورود به هواپیما همزمان در روایت و‌کارگردانی به تکرار می‌رسد.

حرکتهای دوربین ابتدایی و میزانسن‌های متفاوتش در نیمه دوم به سکون می‌رسد و قصه بین انجام سقوط و نجات تلو تلو می‌خورد.

کنش دراماتیک قصه در ابتدا بین مخاطب و شخصیت اول «لیلا حاتمی» در جریان است و تماشاگر را با خود همراه می‌کند، اما درست بعد از ورود به فضای هواپیما درام شکل گرفته از بین می‌رود و مخاطب همچون ناظری بدون احساس درگیری منتظر سقوط است و تنش‌ها و کل‌کل‌های آدمهای داخل هواپیما خمیازه نیاورد کمی لبخند همراه دارد و بس.

فضاسازی فیلم هم درست بعد از نیمه از شمایل نیمه رئال خود خارج می‌شود، حتی طراحی لباسها نیز جز در شخصیت اصلی (لیلا حاتمی) و فضای بازجویی کاملا رئال است و با احتمال عمدی بودن تفاوت سردمداران و مردم می‌شود جزو نشانه‌گذاری‌های فیلم حسابش کرد! نشانه گذاری‌هایی که آنقدر واضح دیده می‌شوند که تبدیل به کاریکاتور شده‌اند و درست به همین دلیل دیگر تاثیر عمیقی ندارند. فیلم تنها لحظاتی تلنگر کوچکی می‌زند و خیلی زود به روایت خبری و روزنامه‌وارش برمی‌گردد. سکانس نمایش هواپیما ربایی توسط مهران غفوریان و لبخند و شوخی مسافران می توانست با طراحی عمیق‌تر تبدیل به شاه‌سکانسی شود که در برابر خنده‌ی مسافران هواپیما تماشاگر را به گریه بیاندازد. اما حز لحظه‌ای تامل و پوزخند چیز دیگری ندارد و آن‌هم خیلی زود از یاد می‌رود.

«ما همه با هم هستیم» روایتیست از حماقت مردمانی که قطعا خودشان در سرنوشتشان دخیل‌اند و افسوس که این همه شعار تنها با شعار همه با هم تا ۱۴۰۰ به یاد می‌ماند و چندسال بعد با محو شدن شعار بنفش رنگ این روزها فیلم هم از خاطر می‌رود.

انگار یک لرزاننده به دکور عظیم دوربرمان وصل کرده‌اند و هرازگاهی تکانش می‌دهند. همین!

از سالن که بیرون می‌روی خمیازه‌های پشت هم مردم را میبینی و بی‌تفاوتی محکومشان را و فکر می‌کنی کاش فیلمی با این همه ایده و حرف تاثیرگذارتر ساخته میشد تا ناظرش را درگیرتر کند، آنقدر که لحظه ای بیرون سالن بایستد و بپرسد: چرا؟ و درست از خودش بپرسد چرا؟!

پانوشت۱: بازی لیلاحاتمی ستودنیست.

پانوشت۲: طعنه‌های رو به گلزار و البته سینمای کپک زده این روزها جای بسی شکر است.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط