جستجو در سایت

1398/06/03 00:00

اتوبوسی برای قسامه

اتوبوسی برای قسامه

 

نام محسن تنابنده با نام سریال پایتخت گره خورده و عموم مردم ایران او را با کاراکتر نقی معمولی می‌شناسند. تنابنده در سریال پایتخت هم قدرت نویسندگی خودش را به رخ کشیده و پیش از آن در آثاری چون «چند میگیری گریه کنی؟» نیز از این هنر خود پرده‌برداری کرده بود. او در فیلم قسم اما کاملا وارد فاز جدیدی می‌شود و کماکان قدرت قلمش را نشانمان می‌دهد و در کنار آن ثابت می‌کند که در امر کارگردانی نیز پله پله رو به صعود پیش می‌رود.

در سینمای تکراری و دو نفره فیلمهای ایرانی (منظور آثاری است با دو قهرمان لوده، یک زوج پولساز که می‌تواند ترکیبی از یک جنسیت و یا دو جنس مخالف باشند که در کنار هم یک قصه پیش پا افتاده را پیش می‌برند) سوژه فیلم قسم سوژه بکر و نابی است. راضیه (با بازی مهناز افشار) بیش از سی تن از فک و فامیل و قوم و خویش‌های خود را جمع کرده تا به دادگاه نهایی قتل خواهرش ببرد. راضیه می‌خواهد تمامی این چند ده نفر در این دادگاه قسم بخورند و عمل قسامه را اجرا کنند؛ عملی که در امور فقهی تعریف شده و برای زمانیست که یک پرونده بعد از مدتها تحقیق و تفحص به جایی نمی‌رسد؛ در آن صورت شاکی می‌تواند با قسم ۵۰ نفر شاهد ثابت کند که متهم گناهکار است و برای او حکم ببرد.

راضیه در فیلم قسم نیز خواهرش را از دست داده؛ خواهری که می‌گویند به دست بهمن، همسرش، کشته شده است. بهمن از قضا صاحب کار شوهر راضیه، خسرو (با بازی سعید آقاخانی) هم است. راضیه بعد از پنج شش سال دوندگی برای محاکمه کردن بهمن، به بن بست رسیده و حالا با اجرای قسامه می‌خواهد خونخواهی خواهرش را انجام دهد. سفر او و قوم و خویشش از دل جاده گرگان به سمت مشهد آغاز شده و خرده داستانک‌های متعدد در کنار عناصر اصلی فیلمنامه پیش می‌روند تا فیلم قسم را تشکیل دهند.

تنابنده در فیلمش حکمی فقهی را به چالش می‌کشد و انتقاداتی به این قوانین دارد. او با مطرح کردن برخی مسائل همچون نصف بودن حق زنان و یا عدم صلاحیت زنان برای قسم خوردن در محضر دادگاه و... رسما نوک پیکان انتقاداتش به سمت دستگاه قضایی می‌گیرد و بیننده را به فکر وا می‌دارد. حرفهایی که تنابنده از زبان بازیگران خود می‌زند خوشبختانه زمخت نیستند و رنگ و بوی شعار نمی‌دهند بلکه به زیبایی روی لحن و کلام فیلم می‌نشینند؛ بدون آنکه مخاطب حس کند کسی برای او موعظه می‌خواند.

جدای از این مسائل، باید گفت که فیلم قسم در اصل یک فیلم جاده‌ای بدون عناصر و المان‌های رایج این سبک فیلم‌ها است. تماشاگر در ابتدا انتظار یک فیلم جاده‌ای کلیشه‌ای را دارد ولی رفته رفته داستان فیلم ثابت می‌کند که در اینجا خبری از کلیشه‌های رایج این ژانر خبری نیست. فیلم قسم بیش از سی کاراکتر دارد و به جز دو سه مورد آن، بقیه کاراکترها رسما نقش‌های فرعی دارند و نهایتا دو سه دیالوگ برایشان نوشته شده است. نباید فراموش کنیم که اساسا فیلم و داستان آن احتیاجی ندارد که به پرداخت دقیق‌تر و موشکافانه‌تر این شخصیت‌های متعدد بپردازد و به آنها شاخ و برگ دهد. اینجا با سریال Lost روبرو نیستیم که کارگردان برای هر یک از کاراکترها پیشینه داستانی مفصلی بیافریند و در انتها آنها را به نوعی به هم وصل کند، بلکه یک قتل و عمل قسامه تمام ارتباط بین کاراکترها است؛ دلیلی موجه که حضور این تعداد شخصیت زیاد را در فیلم توجیه عقلانی می‌کند.

فیلمنامه کوبنده آغاز می‌شود و شروع هیجان انگیز آن می‌تواند دقایق اولیه فیلم را تبدیل به گیرا‌ترین لحظات فیلم کند. داستان قتل هنوز مشخص نیست و در لا به لای گفتگو‌های شخصیت‌ها می‌توان هاله‌ای از اتفاقاتی که پیش‌تر رخ داده را حدس زد. فیلم در ابتدا به طرز زیرکانه‌ای خودش را یک اثر عاشقانه جا می‌زند و تنها بعد از چند دقیقه با مطرح کردن قسامه و مساله قصاص، رودستی به مخاطب خود می‌زند.

پیشروی داستان در فیلم قسم ضرباهنگ مناسبی دارد و با اینکه نود درصد لوکیشن‌های فیلم در اتوبوس بنز قدیمی می‌گذرد، اما کمتر مواقعی پیش می‌آید که حوصله تماشاگر سر برود. فیلمبرداری در این لوکیشن و داشتن بیش از ۶۰۰ پلان در مکان بسته و محدود اتوبوس، کار هر کسی نیست و تنابنده و تیمش زحمت بسیار زیادی برای خلق این صحنه‌ها کشیدند. این زحمت زمانی بیشتر دیده می‌شود که متوجه شویم تیم سازنده فیلم را با تکنیک پرده سبز نساختند و ترجیح دادند به لوکیشن‌های واقعی سر بزنند.

نکات فنی ساخت فیلم قسم با اینکه در جایگاه برترین قرار نمی‌گیرد و کم و بیش نقاط ضعفی دارد، اما مشخصا یک مسیر پیشرفت برای محسن تنابنده نسبت به اثر گذشته خود (گینس) حساب می‌شود. فیلمبرداری در این لوکیشن بسته با اینکه کمی تا قسمتی شبیه تصاویر سریال‌های تلویزیونی است (به هر حال تنابنده از تلویزیون به سینما آمده) ولیکن در مواردی بالاتر از سطح استانداردهای سینمای فعلی نیز قرار می‌گیرد. این دو دستگی در نحوه فیلمبرداری فیلم (خوب خوب و بد) نشان می‌دهد که تنابنده نیاز دارد به یک بالانس بهتری برای شکوفا کردن استعدادهایش دست پیدا کند.

نماهای کلوزآپ از تک تک شخصیت‌ها همانطور که گفته شد کمی حالت تلویزیونی به نماها داده اما از آنسو صحنه‌هایی که دوربین کمی عقب‌تر می‌رود (منظورم لانگ‌شات‌های معدود گرفته شده از اتوبوس در جاده نیست) پی به دکوپاژ و میزانسن قوی که تیم سازنده در فیلم جاری کرده می‌بریم. صحنه شلوغ و پر کاراکتر در جایی تنگ و بسته که می‌تواند حس خفگی ناجوری به مخاطب بدهد ولی با مهارت فیلمساز این بحران را رد کرده است. بازیگران در جای درست قرار گرفتند و طراحی صحنه و لباس‌‌های بازیگران به طوری انجام شده که هم حس شلوغی و ازدحام جمعیت را منتقل کند و مخاطب را گیج نکند و سرش را به درد نیاورد. باید اعتراف کرد تنابنده در این مورد به آن بالانس مورد نظر رسیده و توانسته از پس این بخش از ماموریت فیلمسازی خود سربلند بیرون بیاید.

مهارت تنابنده چه در زمینه مسائل فنی و چه در موضوع فیلمنامه نویسی در اواخر فیلم گل درشت می‌شود. قسم مانند آتش فشانی می‌ماند که خاکسترهای آن درهم گیر کرده و با اینکه با وزش بادهای ملایم (داستانک‌ها) سرخ می‌شوند ولی قصد فوران ندارند تا لحظه‌ای که اوج کار صورت می‌گیرد. فوران دقایق انتهایی فیلم بیننده را مدهوش خود می‌کند و تنابنده در این سکانس‌های پایانی هم مهارت کارگردانی خود را با فیلمبرداری در زیر آب و ایجاد یک حس تعلیق ناب نشان می‌دهد و هم توییست داستانی را با یک تعریف درست و دقیق در فیلمنامه خود برجا می‌گذارد.

فیلمنامه قسم دقیق و حساب شده نوشته شده و با اینکه از منظر حقوقی دعواهایی سر آن است اما پرسش من از چند کارشناس حقوقی این را می‌گفت که فیلم از لحاظ حقوقی حرف درستی می‌زند. فارغ از مسائل قضایی! باید گفت که شعله‌ور شدن فیلمنامه، آن هم به تدریج، کار هنرمندانه‌ای بوده که نویسنده از پس آن برآمده است. خرده داستان‌ها و روایت‌های متعددی که از شخصیت‌های فرعی در طول داستان پیش می‌آید شاید به قصه اصلی ربطی نداشته باشند و کاری را از پیش نبرند اما موضوعاتی را روشن می‌کنند که برای بیننده خالی از لطف نیست. به عنوان مثال تماشاگر در نیمه فیلم است که می‌فهمد نصف بیشتر این همراهان یا برای زیارت امام رضا (ع) رهسپار مشهد شدند یا برای گرفتن حق دیه. برخی داستان‌های فرعی‌تر مانند دعوای دو برابر و عشق فامیلی یک دختر و پسر نیز با اینکه به نظر خیلی پرت از مساله اصلی می‌آیند اما در جایگاه درست مورد بهره‌برداری فیلمساز قرار می‌گیرند و حرفشان را می‌زنند (کافیست نگاهی کنید به صحنه‌ای که پدر دختر پول کف دست پسر می‌گذارد تا به گرگان برود و ته و توی ماجرا را در بیاورد.)

بازیگران فیلم قسم نیز درخشیده‌اند. مهناز افشار در نقش راضیه بازی خوبی ارائه می‌کند و از او بهتر حسن پورشیرازی است که بعد از مدتها به پرده نقره‌ای بازگشته و رسما گل کاشته است. پورشیرازی با اینکه کاراکتر نه چندان پررنگ و پخته‌ای در فیلمنامه دارد و تنابنده در حق پرداخت به او اجحاف کرده، ولی بازی قدرتمندی از خود برجای می‌گذارد. سعید آقاخانی نیز که خوشبختانه سالها پیش راه خود را از سینمای لوده جدا کرد و توانست خودش را در امر بازیگری ثابت کند، با وجود نقش نه چندان بلندش در فیلم به یادماندنی ظاهر می‌شود.

دیگر نابازیگران فیلم نیز کم و بیش از عهده کارشان برمی‌آیند، هرچند برخی از آنها نیز دیالوگ‌ها را به شدت تصنعی ادا می‌کنند و ناشی‌گری می‌کنند ولی خوشبختانه تعداد این دست صحنه‌ها آنقدر زیاد نیست که فیلم را به حاشیه بکشاند. همانطور که پیش‌تر تاکید شد، فیلمنامه برای تمامی این کاراکترها برنامه‌ای ندارد و آنها را اهرم‌هایی برای پیش‌بردن داستان اصلی خود می‌کند؛ استفاده از این اهرم‌ها در اکثر مواقع به جا و درست بوده و در برخی مواقع کارگردان در کار خود کوتاهی کرده و استفاده نادرستی از آنها می‌کند (مانند عمه جانی که اصلا معلوم نیست حرفش چیست) و در برخی مواقع نیز کلا استفاده نمی‌کند (مانند کاراکتر کر و لال یا دخترک مبتلا به سندروم داون که دلیلشان برای حضور در فیلم توجیه خاصی ندارد)

تنابنده پیش از این فیلم گینس را ساخته بود و در آنجا به سینمای کمدی، ژانری که نامش با آن گره خورده سرک کشیده بود. او توانسته بود با گینس خودش را محک بزند و حالا در قسم به بازپس دهی امتحان روی آورده است. او در این امتحان دوم نمره قبولی رو به بالایی از آن خود می‌کند و همین موضوع نشان می‌دهد که محسن تنابنده قصد دارد تا روی هنر کارگردانی خود کار کند و از آموخته‌های دیگران تاثیر بگیرد. برخی از نماها و صحنه‌های فیلمبردرای فیلم فعلی (قسم) نیز با الهامات از سریال پایتخت ساخته شده و شباهت بین آنها وجود دارد.

محسن تنابنده آینده درخشانی در سینما دارد و با هنر و زبردستی نویسندگی و قلمش و استعدادش در یادگیری و پیشرفت روز افزون در امر کارگردانی، می‌تواند آینده خوبی برای خود رقم بزند. او در فیلم قسم ثابت می‌کند که از بسیاری از فیلمسازان سه هیچ جلو است و اخطارهای کوچکی که در طول فیلمش دریافت می‌کند را بی‌شک می‌پذیرد و در تمرین‌های بعدی خود سعی در نواقص آنها خواهد داشت. قسم فیلمی خوش ساخت است که علی رغم مشکلات ریز آن، می‌توان با ریتم تند و داستان قوی آن سرگرم شد. فیلم بی‌شک یک شاهکار سینمایی نیست ولی فیلمی خوب است که دیدنش در این سینمای تکراری، منطقی به نظر می‌رسد.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط