قاتل اهلی، یک خودزنی دیگر

پوشاندن لباس به آدمی شخصیت او را تغییر نمیدهد این همان مسئله ای است که مسعود کیمیایی نمیخواهد با آن کنار بیاید. او همه کار میکند که بتواند دوباره فیلم بسازد. دست به دامان پرستویی میشود داستان را به قول خودش تغییر میدهد. فضا را تعویض میکند، دوربینها را جابه جا میکند کمی تغییر در تدوین اما هنوز شخصیت تغییر نکرده. زیرا داستان تغییر نکرده بلکه داستان حذف شده است. مسعود کیمایی در 29 فیلم قبلی با تمام بد و خوب بودنشان قصه داشت. قصهای با موتیف های تکرار شونده که برخی بسیار دوستداشتنی بودند. اما قاتل اهلی حتی قصه ندارد که بخواهد برخی از همان موتیفهای تکراری را نشان دهد. قاتل اهلی در بهترین و محترم ترین حالت یک درد و دل ساده است که میتوانست روی کاغذ نوشته شود و بعد در شومینه خانه کیمیایی میسوخت. قاتل اهلی به طور کلی یک بیانیه است. بیانیهای که از زبان اشخاص مختلف گفته میشود. بیانیهای که میخواهد زمان امروز را به چالش بکشد اما نمیداند که مخاطب خود در بیانیه صادر کردن استادکار است. قاتل اهلی هیچ داستانی ندارد زیرا حادثه محرک ندارد، نقطه میانی ندارد، نقطه اوج ندارد و پایان هم ندارد، قاتل اهلی تنها وجود دارد زیرا کیمیایی تنها میخواهد فریاد کند که هنوز من هم هستم. بین سعید روستایی و مهدویان و مانی حقیقی من هم هنوز هستم. قاتل اهلی حتی یک داستان دو خطی نیز ندارد. شخصیتهایش دوباره همان دیالوگهایی را دارند که سبک کیمیایی است. زیبا و گوش نواز جذاب اما بدون کارکرد در درام و قصه. شخصیتهایی که هرکدام شیک پوش و بنز سوار هستند و مالک برندهای مختلف اما در شخصیتپردازی خود همان بچههای پایین شهر با معرفت آثار قبلی هستند. اگر با همان تیپ هم حاضر میشدند حداقل میشد از این لحاظ دفاع کرد که شخصیت ها با دیالوگهایشان در ارتباط هستند. کیمیایی هرچه فضا را تغییر داده و جدید شده که همه هم این را قبول دارند اما هنوز زیر متن را تغییر نداده، شخصیتهایی که معرفتشان بزرگ ترین عنصر آنها است. این شکست بزرگ کیمیایی است که نمیخواهد دست از این نوع شخصیتها بردارد. پاشنه آشیل کیمیایی داستان نیست بلکه شخصیت است. کاش قاتل اهلی نیز یک داستان از جنس داستانهای کیمیایی داشت زیرا در این صورت حداقل یک تکرار مکررات تماشا میکردیم نه یک اثر بی هدف و کاهلانه که تکلیفش با خودش نیز مشخص نیست. اثری که در نهایت بی داستانی و سردرگمی زمانی طولانی دارد. البته نعل وارونه کیمیایی برای اینکه فیلم را اثر خود نخوانده و وجود چند سکانس را ضروری دانسته به هیچ وجه او را از این موضوع که فیلم به غایت فیلم بدی است تبرئه نمیکند. حتی اگر آن سکانسها هم اضافه میشد اتفاق خاصی برای فیلم نمیافتاد.