شوالیه بودن به چه معناست؟

ترجمه اختصاصی سلام سینما
"یادت نرود، این فقط یک بازی است." این کلمات، که بیش از آنکه دلگرمکننده باشند شوم هستند، در ابتدای فیلم «شوالیۀ سبز» شنیده میشوند؛ رویای مالیخولیایی و مبهم دیوید لاوری از حماسهای قرون وسطایی. این جمله را «کینگ آرتور»(شان هریس) در خطاب به برادرزادۀ جوان و بیپروای خود «گاوین»(دو پتل)، که در شرف مواجهه با چالش زندگی خود است، به زبان میآورد. اگر این واقعاً یک بازی باشد، شروط و قوانینش مبهم و نامشخصاند و نتیجه به هیچ وجه قابل تشخیص نیست. یکی از راههای رفتن سراغ این فیلم فوقالعاده زیبا و هیپنوتیزمکننده این است که آن را به عنوان یک بازی در نظر بگیرید، بازی که «لاوری» میخواهد مشتاقانه بر سر شما و انتظاراتتان پیاده کند.
کسانی که شعر پرتاثیر "سِر گاوین و شوالیۀ سبز" (شعری متعلق به قرن 14 و شاعری ناشناس) را خوانده باشند، با پیشفرضهای خاصی به سراغ فیلم لاوری میروند. این موضوع درمورد کسانی که حماسههای آرتور را دیده باشند نیز صدق میکند؛ دودمانی ترکیبی از عظمت و شکوه واگنریِ “Excalibur” اثر «جان بورمن» تا رمز و راززداییهای جسورانۀ «رابرت برسون» در «لنسلات دو لک» . «شوالیۀ سبز» از اجداد خود دور نمانده است و بنظر میرسد با تغییرات جذاب و تلخ، هوشمندانه و دستیافتنی، صمیمانه و با پرستیژ، تمامی تاثیرات خود را جمع کرده و به چیزی سرزنده و منحصربفرد تبدیل کرده است. این فیلم شاهکاری فریبنده از افسانهپردازیِ تجدیدنظرطلبانه است و شما را ملزم میکند داستان قدیمی آن را با دیدی تازه بنگرید.
اهمیتِ داشتن دیدی باز و نگریستن عمیق و توأم با بصیرت به خود و جهان، در قلب داستان مشخص میشود؛ داستانی که خود غنی از بینش و کیفیتی ویژه و بیهمتاست (تصاویر بدیع فیلم توسط «اندرو دروز پالرمو» و صحنهها و لباسهای پیچیدۀ آن به ترتیب توسط «جید هیلی» و «مالگوسیا تورزانسکا» ساخته و طراحی شدهاند). گفته میشود هنگامی که برای اولین بار با گاوین آشنا میشویم از خوابی عمیق بیدار میشود، و البته این آخرین باری نیست که در این فیلم شخصی از خواب (یا بهتر بگویم، خواب غفلت) بیدار میشود. در اینجا کسی که او را بیدار میکند معشوقهاش «اسل»(آلیسیا ویکاندر) است؛ و صبح کریسمس در یک عشرتکده به او میگوید: "مسیح متولد شد". "شوالیۀ سبز" مانند بسیاری از افسانههای آرتور، شاهد جهان قدیمی آیین و تشریفات مشرکان است که جای خود را به موج فزایندۀ عقاید مسیحی میدهند.
خود گاوین، که پتل آن را حتی از دیوید کاپرفیلد هم مطمئنتر بازی میکند، تجسمی از این تنش مذهبی-فرهنگیست. او برادرزاده پادشاه آرتور و ملکه گینور (کیت دیکی) و مهمان ویژۀ جشن کریسمس آنهاست. اما در یکی از چند انحراف اساسی از متن اصلی، گاوین پسر مورگان لوفای جادوگر (ساریتا چودری) نیز هست و عزم او برای تامین آیندۀ خود، داستان را به حرکت درمیآورد. ما دست حیلهگر او را پشت پرده خواهیم دید چرا که سر و کله شوالیۀ سبز وسط جشن کریسمس آرتور، مانند پری شیطانی وسط غسل تعمید زیبای خفته، ظاهر میشود.
با این وجود بازی شوالیه شیطانی نیست؛ شوالیهای سوار بر اسب با عصایی پوشیده از برگ و چهرهای با ابهت و چشمانی درخشان که بیش از شرارت، شیطنت به همراه دارد (شرکت Weta Digital، که سهگانۀ ارباب حلقهها از جمله کارهای معروف آن است، مسئولیت جلوههای بصری بسیار زیبای این فیلم را بر عهده داشته است). شوالیۀ سبز حاضران را به چالش کشیده و همه را دعوت میکند تا به او ضربهای وارد کنند به این شرط که یک سال بعد دوباره در Green Chapel جمع شوند و همان ضربه در مقابل به حریف وارد شود. گاوین بي آنكه فكر كند ميپذیرد، شمشیر را برمیدارد و سر شوالیۀ سبز را میزند. سپس شوالیه از زمین بلند میشود، با خونسردی سر خود را برمیدارد و میرود و به گاوین یادآوری میکند که سال دیگر دوباره یکدیگر را خواهند دید.
یک سال در یک چشم بهم زدن میگذرد و گاوین با تبری بزرگ در دست و کمربندی سبزرنگ و جادویی که از او محافظت میکند عازم مقابله با سرنوشت نامعلوم خود میشود. آیا سرش را از دست میدهد؟ این تنها یکی از سوالاتیست که در مورد این قهرمان غمگین و مسیر زندگیش مطرح است؛ مسیری که در آن تجربیات و اتفاقات گمراهکننده جایگزین تنهایی طولانی میشوند: دزدان حیلهگر، دوشیزگان خیالی، غولهای سرگردان و روباهی مهربان. دیگر بازیگران عالی فیلم بری کیوگان، ارین کلیمن، هلنا براون و جوئل اجرتون هستند و اجرتون با لحنی دوستداشتنی و تقریباً موزیکال در نقش اربابی مهربان در قلعهای پر رمز و راز از گاوین استقبال میکند.
حالا که صحبت از موسیقی شد: این اتفاقات سرنوشتساز، غزلسرایی و جاذبهای را از درون آوازها و نوتهای موسیقی همیشه آمادۀ دنیل هارت به ارمغان میآورند. بعلاوه، سرفصلهای پر آب و تاب نیز این اتفاقات را همراهی میکنند؛ ترکیب دنیای کلاسیک با طنازی پرشیطنت مدرن. لاوری در این فیلم با فاصلهها بازی میکند: گاهی به گاوین احساس نزدیکی میکنیم و گاهی برعکس از او دور میشویم. گاهی از دید خدا به او نگاه میکنیم، یا از دید شخصی که در حال بررسی تابلو فرشی زیبا، یا مهرههای یک بازیست.
بازی جلو میرود و همراه آن هوش و ذکاوت، جوانمردی و شجاعت محک زده میشوند – ویژگیهایی که هر شوالیهای باید بدست آورد و بر آنها مسلط باشد. پیشروی گاوین یکنواخت اما در عین حال پرماجراست. داراییهای با ارزشش گم میشوند و سپس دوباره راهشان را به سمت صاحبشان پیدا میکنند. تغییرات مرموزی در داستان ایجاد میشوند: یک نقاشی، صورت یک زن، یک سر بریدۀ دیگر. گاهی دوربین به آرامی بر محور خود میچرخد؛ حرکتی که گویا گذر زمان را تسریع بخشیده و حتی برعکس میکند. از برخی جهات، تمام ماجراهای نگرانکننده و گاهی اطمینانبخش گاوین به چالش اصلی روز کریسمس برمیگردند.
هر اتفاق جدید نیازمند مبادلۀ لطف و کمک است، گرچه همیشه بدست نمیآید. پیامدهای اخلاقی هر مبادله در داستان بازتاب پیدا میکند، و به آن چیزی میرسد که برای گاوین جستجویی حماسی برای خلوص و رستگاری احتمالیست. چرا ما در قبال یک هدیه، یک لطف، یک رفتار مهربانانه انتظار بازگشت داریم؟ به چه قیمتی افراد را از حقشان محروم میکنیم – یا بدتر، به چیزی میچسبیم که خودمان بدستش نیاوردهایم؟ آیا گاوین واقعاً قصد ملاقات شوالیۀ سبز را دارد؟ یا در تمام طول راه شوالیه همراهش بوده و به صورتهای مختلف ظاهر میشده است؟
فیلم لاوری چنین معماهایی را پیش رو قرار میدهد؛ معماهایی که بعضیشان به اندازه داستان اصلی قدمت دارند، اما در نهایت این تجربه به حدی غنی، اسرارآمیز و لذتبخش است که به هیچکدام از این معماها محدود نمیشود. نمادها و الگوهای آن تفاسیر زیادی را در بر میگیرند. شوالیۀ سبز خود هم نمادی از مسیح و هم نمادی از دنیای طبیعیست – تجسم باشکوه و گاه گیجکنندۀ سنتهای مشرکان و مسیحیان، که این دوگانگی در بازی پتل تجلی قویتری نیز مییابد. شخصیت اصلی از جمله چیزهاییست که در این فیلم بینهایت متفکرانه، به تفکر درمورد آن دعوت شدهایم.
تامل در دید لاوری به لحاظ زیباییشناختی مرهون تعداد زیادی از حماسههای بزرگ معنویست: شاید این فلیم شما را به یاد دوئل فلسفی «مهر هفتم» اثر «اینگمار برگمن» یا فیلم پرشور «آخرین وسوسه مسیح» اثر «مارتین اسکورسیزی» بیندازد، اما از جهاتی هم مانند آثار گذشتۀ خود لاوری است. گاهی اوقات سفر گاوین تداعیکنندۀ سفر سرگردان بیگانۀ دیگری در فیلم «داستان یک روح» است. رمز و رازی که گاوین را درگیر خود میکند این است که آیا او آماده مرگ است و آیا در این مدت کوتاهی که از عمرش باقی مانده به چشمپوشی از خواستههایش ادامه میدهد؟
شوالیه بودن – یا حتی انسان بودن – به چه معناست؟ این سوال سختی است و «شوالیۀ سبز» درمورد آن جدّیت به خرج داده و از این جهت به فیلم پیچیدهای تبدیل شده است. اما زمانی که گاوین به پایان مسیر میرسد، پیام اخلاقی سفرش به سرعت آشکار میگردد. او وارد بازی میشود، چالش را میپذیرد و حکایتش ارزش دنبال کردن را دارد.
منبع: لس آنجلس تایمز
مترجم: وحید فیض خواه
شوالیه سبز Green Knight (2021)
کارگردان: دیوید لاوری
نویسنده: دیوید لاوری
توزیعکننده: A24
بازیگران: دو پتل، آلیسیا ویکاندر، شان هریس، جوئل ادگورتون، بری کیگان، ارین کلیمن، رالف اینسون، ساریتا چودری، کیت دیکی
فیلمبرداری: اندرو دروز پالرمو
تدوین: دیوید لاوری
موسیقی: دنیل هارت
خلاصه داستان: «شوالیه سبز» داستان گاوین، برادرزادهی بیپروا و نترس شاه آرتور را در قرون وسطی روایت میکند که به دنبال مقابله با شوالیه سبز بوده و برای بالا بردن ارزش خود بین شاه و خانوادهاش به نبرد با روحها و غولها میپردازد.