خارج از جو سانسور؛ بر مدار نقد
ژانر سیاسی را شاید بتوان مهجورترین و اختهترین ژانر سینمای ایران نامید. اگر ما در مواجههی با برخی از ژانرهای سینمایی نظیر علمی تخیلی، دستمان به دلیل کمبود امکانات و خلاقیت و غیره بسته است، در برخورد با ژانر سیاسی، خودمان دور خودمان حصاری کشیدهایم آن هم نه به خاطر نبود امکانات و تجهیزات و یا نه به خاطر کمبود سوژه در این حوزه که به خاطر محدودیتهای ذهنی و نگاه تقلیلگرایانه و محافظهکار عدهای، این گونهی مهم و پرظرفیت سینمایی را به خودمان حرام کردهایم.
اگر از سینماگران ما پرسیده شود که چرا کمتر به سراغ ساخت آثاری در گونهی سیاسی میروند احتمالاً در جواب، این ضربالمثل را خواهند گفت که «سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند». فیلم سیاسی اگر سفارشی ساخته شود بسیار بعید است که اثر بدردبخوری از آب دربیاید و اگر بر اساس مسئله، دغدغه و علاقهی فیلمساز ساخته شود معلوم نیست که رنگ پرده را به خود ببیند. سانسور، توقیف و سرنوشت مبهم فیلمهای سیاسی در ایران باعث شده است که فیلمسازان ما رغبت چندانی برای ورود به این حوزه نداشته باشند. اگرچه آمد و رفت دولتها بعضاً باعث میشود که فیلمهای توقیفی پس از گذشت سالها از ساختشان اجازه پخش بگیرند اما بسیاری دیگر از آثار نیز هرگز به چرخهی اکران پای نمیگذارند و صاحب اول و آخرشان خود فیلمساز و تهیهکننده است. اینکه چه چیز باعث میشود یک فیلم توقیفی از ممنوعیت خارج شود نیز مشخص نیست. طبعاً فیلم که همان است که بود اما شاید آدمهای تصمیمگیر همانها نباشند. پس از این جا میتوان پی به این مطلب برد که سیاست واحد و ثابتی در برخورد با این جنس از آثار وجود ندارد و این اشخاص و سلایق آنهاست که سینمای ما را جهت میدهد.
مشهور است نخستین کسی که به اهمیت سینما در مسائل سیاسی و به ویژه تهییج افکار عمومی در راستای پذیرش و تثبیت ایدئولوژی توجه نشان داد لنین بود. او به خوبی متوجه ظرفیت بالای این رسانهی عامهپسند شده بود. پس از لنین نیز استالین با شدت و حرارت بیشتری به سینما توجه نشان داد. از استالین نقل شده است که میگوید: «لنین گفت سینما برای ما مهمترین هنرهاست و من اضافه می کنم سینما بزرگ ترین رسانهی تبلیغی تودهای فراگیر است. ما باید این رسانه را در اختیار خود بگیریم». این نگاه انحصاری و دیکتاتورگونهی استالین نه تنها کمکی به پیشرفت سینمای شوروی نکرد بلکه آن را چندین گام به عقب راند.
در مقطعی کوتاه، از ۱۹۲۴ تا انتهای دهه ی ۲۰، به علت آزادیهای برجا مانده از دورهی لنین، فیلمسازهای روسی دورهای طلایی را پشت سر گذاشتند که طی آن تعدادی از آثار شاخص سینمای جهان از جمله اعتصاب، مادر، اکتبر و در رأس همهی آنها ساختهی معروف سرگئی آیزنشتاین یعنی رزمناو پوتمکین، ساخته شدند. اما هرچه استالین نفوذش را در سینما افزایش داد، از رونق سینمای شوروی کاسته شد. تعداد فیلم های ساخته شده در شوروی سال به سال کاهش مییافت، تا جایی که در اواخر دورهی استالین به کمتر از ۱۰ فیلم در سال هم رسید. از جمله فیلم های مهمی که در دوره ی استالین دچار جرح و سانسور شدند، میتوان به ایوان مخوف اثر آیزنشتاین اشاره کرد که قسمت دوم آن به این علت که رهبر شوروی شمهای از رفتارهای ناپسند خود را در این فیلم میدید توقیف شد و این ممنوعیت تا زمان مرگ استالین ادامه یافت (قریشی، 1388). با مرگ دیکتاتور شوروی بود که دوباره سینمای این سرزمین از آن رکود وحشتناک خارج شد. ولی هیچ گاه به دوران اوج خود در دهه ی ۲۰ میلادی باز نگشت.
مهمترین اصل رسیدن به ژانر سیاسی، تنوع سلیقهها و عدم تکصدایی است. اگر بنا باشد تنها از یک زاویه و تفکر خاص، فیلم سیاسی ساخته شود بدیهی است که سینما در حد ابزاری برای پروپاگاندا تقلیل داده میشود و دیگر نباید انتظار همراهی بلندمدت مخاطب را داشته باشیم. حال آن که ژانر سیاسی نه تنها میتواند به مثابه مقولهای آگاهی بخش برای مردم عمل کند بلکه میتواند سندی برای به خاطرسپاری وقایع مهم سیاسی هر سرزمین و انتقال آن به نسلهای آینده باشد.
خط قرمز در فیلمهای سیاسی، منافع ملی است و نه منافع شخصی یا جناحی و یا مصلحتاندیشیهای بیمورد. اگر میخواهیم سینمای ما پویا و کنشمند باشد راه مواجههی با آثار سیاسی، سانسور و ممنوعیت نیست بلکه پررنگ کردن حوزه نقد و بها دادن به آن است تا اگر فیلمی خوب است یا بد، راست است یا دروغ، تکنیکی است یا محتوازده و شعاری، ارزشمند است یا بیارزش، همه و همه در حیطهی نقد باز شود و به آن پرداخته شود. نقدی که اهل تساهل و تسامح نیست. نقدی که متر و معیار دارد و با کسی تعارف ندارد. نقدی که اهل جناح و جناحبندی نیست. فرهنگی که نقد در آن جایگاه ویژهای داشته باشد رشد خواهد کرد. نقد جلوی انحرافات را میگیرد و میتواند سینما را در مسیری صحیح و رو به جلو جهتدهی کند. پس اگر انرژی و تلاشی که برای سانسور یا برخورد با یک اثر گذاشته میشود، در حیطهی نقد به کارگرفته شود به مراتب راهگشاتر و باعث پیشرفت و ارتقای سینما، سینماگر و جامعه است.
منبع
قریشی، سید آریا، 1388، «سینما به عنوان یک ابزار»، نشریه فرهنگی هنری آدم برفیها، دسترسی 20 / 8 / 1399 در: https://adambarfiha.com/?p=5201