جستجو در سایت

1400/10/18 20:04

شناسنامه سینمای مستقل اسکاندیناوی (1): تاثیرپذیری و تاثیرگذاری متقابل از سینمای هالیوود

شناسنامه سینمای مستقل اسکاندیناوی (1): تاثیرپذیری و تاثیرگذاری متقابل از سینمای هالیوود
تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آثار مستقل هالیوود و آثار مستقل سینمای اسکاندیناوی، همواره نقش کلیدی در پیشرفت هر دو سینما داشته است. یکی از عناصر منحصربه‌فرد «لاسه هالستروم» به‌عنوان یک کارگردان اروپایی در آمریکا، شناخت جغرافیای گوناگون است.

  

کشورهای حوزه اسکاندیناوی، باتوجه‌به پیشینه بلند سیاسی و اجتماعی خودشان، در مقوله هنر، هرگز متمرکز بر دغدغه‌های سیاسی نبوده‌اند. موردی که در سینمای اسکاندیناوی، حتی در آثار مدرنش برجسته است، وامداری فراوان از ادبیات و متون کهن تاریخی نسبت به پدیده‌های نو است. «اینگمار برگمان» یکی از تصویرپردازان افسانه‌ای در قرن بیستم است که بی‌جهت از «امید» سخن نمی‌گوید. زیراکه سال‌ها قبل داستان‌نویس بزرگ اسکاندیناوی «هانس کریستین اندرسون» با خلوص کودکانه‌اش در قصه «هانسل و گرتل» امید را بازآفرینی کرده بود.


در یک برهه زمانی، سینمای اسکاندیناوی پس ازدست‌دادن افراد سرشناسی مانند «اینگمار برگمان» و «کارل تئودور درایر» آن وجهه منحصربه‌فرد خویش را از دست می‌دهد و منتقدان و کارشناسان سینما جذب نیروی گیرنده سینمای هالیوود می‌شوند. به‌خصوص مجله سینمایی «دوکایه سینما» فرانسه در اواخر دهه 60 و 70 میلادی، استقبال زیادی از سینمای هالیوود و ژانرهایش می‌کند و به واکاوی آثار غرب می‌پردازد که به‌مرور وارد تولید آثار کم‌هزینه و به‌نوعی «مستقل» می‌شوند. جشنواره‌های سینمایی اروپایی اعم از «جشنواره بزرگ کن»، سینمای آمریکا را تحویل می‌گیرند و باتکیه‌بر واژه مستقل، فیلم‌های هالیوودی دهه 80 و 90 را می‌ستایند. 


مؤلفان سینمای اسکاندیناوی که احساس می‌کنند بنیان سینمای این ملل در حال فراموشی است، دست به اقدام‌های جاه‌طلبانه سینمایی می‌زدند که بهتر است این اقدام‌ها، آغازی نوین بر سینمای اسکاندیناوی و خلق سینمای مستقل در این کشورها بدانیم. سینمای مستقل اسکاندیناوی با ظهور جریان‌هایی مانند «دگما 95» با سرپرستی نام‌هایی از جمله «لارس فون تریه»، «توماس ویتنبرگ» رنگ و بوی تازه‌ای به اصالت سینمای مذکور می‌بخشند. «روی آندرسون» از سوئد و «آکی کوریسماکی» از فنلاند، پدیده‌های نوین سینمای مستقل اسکاندیناوی در چندساله اخیر محسوب می‌شوند. این‌که مبدأ خلق سینمای مستقل اسکاندیناوی را مورد بررسی قرار دهیم، باید به سینمای مستقل هالیوود هم نیز اشاره کنیم که مؤلفان این حوزه کشورهای اروپایی، ویژگی‌های بارز سینمای مستقل هالیوود را بررسی نمودند و با بازتعریف و ترکیب ویژگی‌های مذکور با دیدگاه‌های خودشان، آثار ویژه‌ای در دهه‌های اخیر تولید کردند.


پیش‌تر اشاره‌ای به جریان «دگما 95» کردیم که نقش مهمی در خلق آثار مستقل سینمای اسکاندیناوی داشته است. دگما 95 یک سبک سینمایی بود که توسط «توماس ویتنبرگ» و «لارس فون تریه»، دو کارگردان دانمارکی در اواسط دهه 90 ایجاد شد و بعدها کارگردان‌های زیادی از سراسر نقاط جهان به این جنبش پیوستند. کسانی که پیرو سبک دوگمایی بودند، دیدگاه‌های سفت و سختی پیرامون فیلم‌سازی بیان می‌کردند. دیدگاه‌هایی که سعی بر واقع‌نمایی خود سینما بود. پیروان سبک دوگمایی از هرگونه استفاده از جلوه‌هایی ویژه بصری و به‌نوعی تمهیدات مصنوعی را ممنوع کردند و فقط به‌کارگیری صحنه‌های طبیعی از طریق المان‌های طبیعت اعم از نور و نوع فیلم‌برداری دوربین روی دست، سینما را خلق می‌کردند. آثاری از جمله «احمق‌ها» فون تریه و «جشن» نمونه‌های بارز سینمای دوگما و مستقل اسکاندیناوی بودند. آثاری که با کمترین بودجه تولید شدند و موردتوجه جشنواره‌های سینمایی قرار گرفتند. تأثیرگذاری سبک دوگمایی بر صنعت سینمایی هالیوود را نباید انکار کرد؛ با اینکه سبک دوگمایی با ظهور فناوری‌های مدرن در فیلم‌سازی به‌مرور به فراموشی سپرده شد اما «چارلی بروکر» به‌خوبی در یکی از اپیزودهای بی‌نظیر مجموعه «آینه سیاه»، ادای دینی به سبک مذکور می‌کند.


تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آثار مستقل هالیوود و آثار مستقل سینمای اسکاندیناوی، همواره نقش کلیدی در پیشرفت هر دو سینما داشته است. یکی از عناصر منحصربه‌فرد «لاسه هالستروم» به‌عنوان یک کارگردان اروپایی در آمریکا، شناخت جغرافیای گوناگون است. جغرافیایی که تنها به لس‌آنجلس یا نیویورک وابسته نمی‌شود. آثار سینمایی «هالستروم» سوئدی در مناطق مختلفی فیلم‌برداری می‌شد، آثاری که تنها بر «ژانر» تأکید نداشتند بلکه موقعیت جغرافیایی و نژادی، آثار وی را متمایز به آثار سایر کارگردان‌های سینمای مستقل اسکاندیناوی می‌کرد. او معتقد است که کارنامه هنری وی در هالیوود، به‌نوعی سفرنامه سینمایی می‌داند. «چه چیزی گیلبرت گریب را آزار می‌دهد» در شهر لوا اتفاق می‌افتد اما در تگزاس فیلم‌برداری شده است، «برای یک دور» در بوستون و کارائیب، «چیزی برای گفتن» در جنوب آمریکا و «اخبار کشتی‌رانی» در نیوزفوندلاند تصویربرداری شده است.


در مجموع، در دو دهه اخیر، سینمای مستقل اسکاندیناوی بیشتر از گذشته تحت تأثیر سینمای هالیوود بوده است. «نیکلاس وندینگ رفن» از آن افرادی است که بیشترین تأثیر را از سینمای هالیوود می‌گیرد. در نخستین اثرش با نام «پانیشر»، ژانر گانگستری که مبدأ شناخت ژانر در سینمای هالیوود است، قصه‌ای در باب ژانر مذکور تعریف می‌کند. او پس از ساخت دو دنباله از «پانیشر»، با الگوبرداری از ادبیات کهن اسکاندیناوی و اثر «آپوکالیپتو» گیبسون، «دنیای نوین» و «ظهور والهالا» را می‌سازد. تکلم آثار وندینگ رفن به زبان انگلیسی، باعث خلق سه فیلم «راننده»، «فقط خدا می‌بخشد» و «شیطان نئون» می‌شود. آثاری که بیشترین تأثیر را از ژانرهای متفاوت سینمای هالیوود می‌گیرد. خلق قهرمانی کلاسیک همانند وسترن‌های سر جو لئونه، به‌کارگیری نورپردازی‌های متفاوت همانند آثار مستقل هالیوود دهه 80، خلق فضاهای غیرمتعارف همانند آثار «دیوید لینچ» و ... از مواردی است که وندینگ رفن را به فیلم‌ساز تأثیرپذیر از هالیوود تبدیل می‌کند.


هرگاه حرف از تلویزیون و ساخته‌هایش زده می‌شود، مخاطب و کارشناس به سریال‌های تولید شده آمریکایی اشاره می‌کنند. درست است؛ عناوین تلویزیونی که در کشور آمریکا تولید شده است، منبع موثقی در جهت کسب تجربه فیلمسازان سایر کشورها است که قصد دارند مجموعه‌های تلویزیونی با کیفیتی تولید نمایند. تأثیرگذاری آثار تلویزیونی آمریکا بر صنعت تلویزیون اسکاندیناوی کاملاً مشهود است. می‌توان در برخی از آثار تلویزیونی کشورهای اسکاندیناوی، رد پایی از مؤلفه‌های جنایی سریال‌های آمریکایی را پیدا کرد اما در چند سال اخیر، بازی به نحوی تغییریافته و این بار چند اثر تلویزیونی اسکاندیناوی تحت تأثیر سریال سازان آمریکایی قرار گرفته شدند. موفقیت سریال‌های «قتل»، «پل» و علاقه روزافزون به ژانر «نوآر نوردیک»، آثار تلویزیونی کشورهای اسکاندیناوی در دهه اخیر از سوی مؤلفان آمریکایی موردتوجه واقع شده است. 


عمل تأثیرپذیری و تأثیرگذاری صنعت هالیوود و صنعت تولیدات اسکاندیناوی در مدیوم مذکور هم پیداست. «وینا ساد» با علاقه فراوان از سریال «قتل»، نسخه آمریکایی آن را تولید می‌کند و فضای سرد نسخه دانمارکی سریال را با فضای مه‌آلود شهر سیاتل عجین می‌کند. ژانر جنایی بازتعریف شده در سریال «پل» منجر به ساخت نسخه آمریکایی آن برای شبکه «فاکس» می‌شود. جغرافیا و مناطق منحصربه‌فرد کشورهای اسکاندیناوی، باعث می‌شود که حتی سریال سازان به سردترین نقطه اروپا سفر کنند و سریال بی‌نظیر «فورتیتود» را تولید نمایند. البته قابل‌ذکر است که اثر فراموش‌نشدنی «تویین پیکس» می‌تواند نقطه آغازین خلق ژانر «نوآر نوردیک» باشد که به‌نوعی بر ادبیات ژانر مذکور نیز تأثیر گذاشته است.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط