نقد فیلم مورتال کمبت

نقد فیلم مورتال کمبت (2021)
به نام خدا
بعد از نیمچه خرابکاری پل اندرسون با مانستر هانتر، حالا نوبت خراب کردن یک بازی محبوب دیگر است. البته از بذله که بگذریم میتوانیم نظریه ی ما بازی ها کاری به سینما نداریم را اثبات کنیم.
اقتباس عضو جدایی ناپذیر و رفیق همیشگی سینماست، اما اینکه اقتباس آزاد از یک اثر هنری مثل بازی همیشه با شکست مواجهه شود، به این معناست که که باید آن را فراموش کرد.
این مباحث را فقط کسانی درک میکنند که بازی های محبوب رایانه ای (اعم از pc.. کونسول و...) را تجربه کرده اند و سپس فیلم ساخته شده از آن بازی ها را دیده اند. شاید بهترین بازسازی میان این فیلمها، مربوط به رزیدنت اویل باشد که خود پل اندرسون با بازی همسرش، میلا یوویچ چندین سری آن را ساخته اند. اگر حتی کمی طرفدار این فرنچایز محبوب باشید مطمئنا فیلمهای ساخته شده از روی این بازی ها را نیز دیده اید.
این همه صحبت و بحث برای رسیدن به یک نکته و آن هم اینکه، اقتباس های سینمایی از بازی ها نمیتوانند خوب از آب درآمده یا لااقل پیشرفت کنند. اما چرا؟
شاید اولین دلیل دامن گیر این مسئله، مسئله ی اپراتور است. اما اصلا اپراتور یعتی چه؟!
اپراتور همان چیزی است که به جای آن برای آثار نازل و پاپ کورنی، کلمه دایرکتور (کارگردان را مینویسند)
در واقع در چنین فیلمهایی، کارگردان هیچ مسئولیت خلاقانه ای نداشته و صرفا مثل یک اپراتور کات و... میدهد. نام کارگردان را نمیشود روی هر کسی گذاشت. حتی اگر این فیلمها ادعایی به هنری بودن و سینمایی بودن نداشته باشند و خود مستقیم بگویند که ما سرگرمی زود گذری بیش نیستیم، این حرف همچنان باقی است و گذاشتن نام کارگردان روی کسی که اپراتور است و حتی یک اپراتور مؤلف هم نیست عمق ستم به سینما است. تازه این در صورتی بود که این فیلمها لایق سینما بودند.
نتفلیکس اگر اشتباهات فراوانی در زمینه های مختلف دارد، (نمونه اش ترغیب و تشویق مردم به نزول سلیقه انتخاب فیلمهای نازل و درجه 2 و 3 به خاطر تأمین نیاز سریع است) اما در کنار آن، یک کار درست انجام میدهد و آن هم این است که فیلمهایی که به قولی نازل و بی ارزش یا کم ارزش هستند و نباید در سینما ها به نمایش در بیایند را به صورت آنلاین پخش میکند. اینطور هم زحمات تیم سازنده فیلم که اغلب جوان های جویای نام کشور های مختلف و یا فیلمسازان تازه کار و شاید آینده دار سینما هستند به باد نمی رود. و هم بالانس و تعادلی میان سینمای سرگرم کننده و سینمای ارزشی برقرار میشود. این سیستم شاید در سال 2019 در بهترین حالت ممکن قرار داشت. از طرفی سینما ها با انگل و جوکر و از طرفی سرویس استریم ها با امثال مرد ایرلندی و... پر بودند. این یکی از بهترین تعادل های به وجود آمده در تاریخ سینماست.
و اما از مقدمه چینی ها که بگذریم، به خود مورتال کمبت و سطح قیاسش میرسیم. فیلم، صد در صد بی ارزش و صرفا سرگرمی طرفداران متعصب و یا مردم عادی است. پس از جنبه هنری و فرم بگذریم.
بحث راجع به سینمای سرگرم کننده شاید فقط مربوط به تکنیک کار باشد. محتوا که قبل از فرم وجود ندارد، فیلم هم که فرم ندارد، پس فیلمنامه مورتال کمبت بی محتوا و دم دستی است. شاید از پروداکشن های متضرر جیمز وان باشد و تجربه ای برای آینده.
فیلمنامه یکی از اعضای اصلی تکنیک فیلم است و حتی برای جنبه سرگرمی نیاز به ریزه کاری و قلقلک ساختار دارد. فیلمنامه _انتخاب بازیگران _جلوه های بصری _و استوری بورد مورتال کمبت، گویی از این قلقلک بی بهره مانده و در یک روز گرد آوری شده اند. شاید تنها نکته مثبت فیلم کمی وفاداری به منبع اقتباس و موسیقی متن بوده. و گرنه به این این مدارد چیز دیگری به ذهن خطور نمیکند. شاید چون فیلم چیز دیگری برای ارائه(حتی با عنوان سرگرمی) ندارد. امید است روزی سرطان سینمای نازل و امثال نگهبانانی از دیرباز و اکستراکشن و بلادشات و... از روی لغت مقدس سینما پاک شود. اگر سینما این است پس تمامی انسان های روز زمین هنرمند اند. کل گفتمان و نقد مورتال کمبت همین بود.