جستجو در سایت

1399/07/05 00:00

سگ تازی یعنی تام هنکس...

سگ تازی یعنی تام هنکس...


به نام خدا.


از آخرین باری که تام هنکس را در درام جنگی دیدیم خیلی سال میگذرد اما او اکنون با فیلم خود برگشته و سگ تازی میکند.اولین نکته ای که راجع به شخصیت ساده تام هنکس وجود دارد این است که او احساسات کاراکتر ها و حتی احساسات فیلم را با خود یکی میکند. پس از الآن اگر فیلم را ندیدید بدانید که با فیلمی درجه یک و ساده از تام هنکس طرفید. اگر هم دیدید که مطمئنا ضرر که هیچ، سود هم کردید... داشتیم میگفتیم که تام هنکس فیلمهایش را ساده جلوه میدهد. در عین پیچیدگی هایی که اغلب درام های جنگی با محوریت نیروی دریایی دارند(دلیل آن شاید استفاده مکرر از واژه های جغرافیایی که اکثر مخاطبان با آن آشنایی ندارند است) به جرأت می‌توان گفت greyhound بهترینشان است. به قول یکی از دوستان(درود بر تام هنکس).

زمان فیلم دخیل در ماجرای محور هیجانی اش نبود و این یک ساعت و نیم صرفا درامی جمع و جور با میزانسن قابل قبول و جلوه های ویژه باور پذیر(بخصوص در محدوده رفت و آمد در خودِ کشتی) را به مخاطبان آک و پلمپ تحویل میداد. بدون نقص های کلی و خوب از نظر پردازش ادراکی. پردازش ادراکی را همان فرمالیستی هم میگویند که به معنای گرایش به ویژگی های ظاهری یک اثر است. در پردازش سگ تازی در ذهن مخاطب یک عامل از فیلم وجود دارد که مخاطب میخواهد بفهمد چیست اما نمی‌فهمد.هم زمان با دیدن فیلم، بیننده دارد کابوسی جهان باز را در مکانی جهان بسته میبیند. در واقع کل طول فیلم در کشتیِ گریهاوند پیش رفته ولی اتفاقات دور و بر آن رخ میدهد. همین عامل به پردازش راحت تر بیننده کمک میکند. لااقل قضیه اش مانند فیلم میدوی نمیشود. فیلم میدوی را اگر ندیده باشید خود متوجه منظور من میشوید و شاید سگ تازی را اثری درجه دو یا با امتیاز B ببینید اما اگر دیده باشید با اطمینان فیلم تام هنکس را برتر تلقی میکنید. فیلم میدوی که موضوع آن نیز حول محور نیروی دریایی میچرخد پیچ و تاب های بی دلیل زیادی داشت. ده دقیقه اولش جذاب شروع میشد اما کم کم به خاطر سنگینی محتوا مخاطب را خسته میکرد. تا جایی که انسان خیال کند تمام درام های جنگی به درد نخور اند. حال اگر میدوی را دیده باشید و سپس سگ تازی را، متوجه عظمت و بزرگی سگ تازی میشوید. همچنین متوجه میشوید که سادگی و پیچیدگی یک فیلم میتوانند به بازیگر یا کارگردان اثر بستگی داشته باشند. شاید اگر سازنده ی میدوی هم تام هنکس بود، وضع و اوضاع تغییر چشمگیری میکرد...

نکته جذاب دیگر فیلم هنر بلیک نیلی، آهنگساز فیلم بود که با اثر حماسی اش جذابیت فیلم را دوچندان میکرد. راجع به موسیقی گفتم چون خواه ناخواه با شنیدن موسیقی تیتراژ سگ تازی که متشکل از موسیقی متن آن نیز بود به یاد اثر ماندگار و ابدی کمپانی والت دیزنی، یعنی دزدان دریایی کارائیب افتادم. به راستی که موسیقی نوازنده روح است و سینما بدون آن به چیزی که هست نمیرسید. هر گاه در گریهاوند یا هر فیلم دیگری که موسیقی متنش مانگار شد زبان از بیان احساسات عاجز می‌ماند موسیقی متن آغاز میشد...

محور فیلمنامه سگ تازی که بر خطی استوار و مستقیم همانند مسیر کشتی سوار بود گاهی شل و سفت میشد. گاهی احساس خستگی را به انسان میداد اما بی انصافی نباشد دوباره با حمله ای جدید سرپایتان میکرد و از خواب میپراندتان.!!!در کل فیلم هم بر پایه همین داستان و فیلمنامه اقتباسی استوار بود و تام هنکس به خوبی توانست فیلمی جمع و جور از ماجرایی حقیقی بسازد. بدون کلیشه های اضافی و بدون کم کاری در طراحی تولید و عرضه فیلم.در آخر باید گفت که سگ تازی درامی جنگی.. بیوگرافی کامل با بازیگران محبوب است که ساده عمل میکند. ساده پیش میرود و ساده به اتمام میرسد. شرایط دیدن فیلم را سرحال بودن مدنظر قرار دهید تا لذت هر چه بیشتر را از فیلم برده و در آن پردازش مفهومی داشته باشید. چه با دید فرمی چه با دید انتقادی به قضیه نگاه کنید نمیتوانید اشکالی اساسی که بشود آن را اشکال نامید در سگ تازی پیدا کنید. فقط فیلم را دیده و برای لحظاتی خوش باشید. اگر پیامی نیز از فیلم دریافتید در سایت ها انتشار داده و قدرت تام هنکس را به همگان نشان دهید.تام هنکس، دیروز.. امروز.. فردا و تا ابد...

#پیشنهاد به مخاطبان فیلم های جنگی با محوریت نیروی دریایی.