بازتاب مسئله کاپیتالیسم

ترجمه اختصاصی سلام سینما
مفهوم اصلی و مرکزی «پلتفرم» بازتاب دهنده ی مسئله ی جدی کاپیتالیسم است که دنیای مدرن گرفتار آن شده اما پایان بندی فیلم مخاطب را در تفسیر آزاد می گذارد. آن کودک دقیقا نشان دهنده ی چیست ؟ فیلم از طریق لحن کنایی تلاش می کند تا نشان دهد که پول ، غذا و منابع کافی وجود دارند اما مصرف بی رویه ناخواسته به نابرابری می انجامد و ثروتمندان نیز حاضر به تقسیم سهم اضافه خود نیستند. فیلم به خوبی تله ای که جامعه به دور خودش پیچیده را به تصویر می کشد اما این لحن کنایی آن قدر دقیق از آب درآمده که کار فیلمساز را برای دستیابی به نتیجه گیری نهایی خیلی دشوار کرده است زیرا اگر راه حلی برای این وضعیت وجود داشت ، مطمئنا خودمان زودتر به آن رسیده بودیم.
مشکل اصلی ساختار قدرت است ، یه گونه ای که افرادی که بالاتر هستند ، دست یافتنی نیستند. یکی از قدرتمندترین لحظه های فیلم جایی است که «بهارات» در می یابد که در طبقه ششم است و از طنابش استفاده می کند تا به بالای این برج منحوس برسد. برنامه ای که تقسیم منابع این برج از آن پیروی می کند نیازمند مهربان بودن غریبه ها است که در این صورت هم اغلب توسط نژادپرستان نفرت انگیزی که ساکن طبقات بالا هستند به مشکل می خورد. تنها چیزی که برای بهم خوردن همه چیز لازم است ، این است که یک فرد حریص ، زنجیره ی همکاری را بشکند. لحظه ای که آن زوج از بهارات می پرسند که کدامین خدا را پرستش می کنی ، به شکلی تاثیرگذار مشخص می شود که نیت آنها چیست.
روی کمک هایی که از بالا می رسند نمی توان حساب کرد و این بدین معنی است که تنها قدرتی که «گورنگ» دارد ، قدرت سرکوب است. او می توان زندانیان ساکن در طبقات پایین تر را وادار به همکاری کند اما بالاخره که چه ؟ تهدید نیز فرم دیگری از سرکوب است و تنها می تواند قدرت گورنگ را بیشتر کند. گورنگ و بهارات برنامه ای دارند تا از طریق یک پاناکوتا این پیام را به همه برسانند که ساختار سرکوب باعث از بین رفتن روحیه انسان دوستی نشده است. اما نزول آنان به طبقات پایین تر با خشونت زیادی همراه می شود. پارادوکسی که به وجود می آید این است که این دو نفر بدون مبارزه با زندانیانی که از همکاری سر باز می زنند ، نمی توانند از پاناکوتا محافظت کنند.
مشخص نیست که چرا و چگونه آن کودک در آن پایین ها حضور دارد. قرار نبوده که کسی زیر شانزده سال در این مجموعه وجود داشته باشد. اما همین که زنده است و آسیبی ندیده نشان می دهد که مادرش «میهارو» به خوبی توانسته تا از او مواظبت کند. بطور کامل در فیلم توضیح داده نشده که نزول پیاپی مادر به طبقات پایین تر ، تلاشی برای یافتن دخترش نبوده بلکه به منظور رساندن غذا به او و مطمئن شدن از سلامتی اوست. عشق ، از خودگذشتگی و فداکاری مادر باعث نجات دخترش شده است. آن دختر کوچک هم بنظر از لحاظ جسم و روانی سالم است. او نماینده ی روحیه انسان دوستی است که با تمان ناملایمات و افعال ضدانسانی آن سیستم هنوز هم پابرجاست.
در پایان اگر چه گورنگ نمی تواند با آن دختر به طبقات بالا صعود کند زیرا به دلیل مدت حضورش در تسهیلات به فردی فاسد تبدیل شده اما مشخص نیست وقتی آن دختر به طبقات بالا می رسد چه اتفاقی روی می دهد. آن چیزی که میبینیم این است که صعود آن دختر به طبقات باشد چیزی را تغییر نمی دهد اما اگر بخواهیم لحن کنایی فیلم را در نظر بگیریم ، آن دختر نماد آینده است و این تنها امید باقی مانده برای انسانیت است. آن دختر نماد مقاومت انسان زیر ظلم و همچنین نشانه ای است برای این که تغییر تنها به دست جوانان اتفاق می افتد.
بزرگسالان مانند گورنگ مدتی طولانی در آن سیستم زندگی کرده و شخصیت آنها توسط بی عدالتی شکل گرفته است. آنها می توانند برای آینده ای بهتر تلاش کنند اما ناامیدانه در این روند فاسد شده اند. بالانشین ها هرگز نمی خواهند تا از زیاده خواهی دست بردارند و ساکنان طبقات پایین نیز مشغول نجات دادن خود و محافظت از کودکان خود در برابر بدترین چیزهایی هستند که جهان در پیش پای آنها قرار داده است.
منبع : فوربز
مترجم : وحید فیض خواه