مروری بر کارنامه هومن سیدی؛ از مغزهای کوچک تا قورباغه و وحشی

اختصاصی سلام سینما - داوود احمدی بلوطکی: حرکت از سینما به سمت تلویزیون و نمایش خانگی، سالهاست که برای بسیاری از فیلمسازان ایرانی به ضرورتی حرفهای تبدیل شده؛ گاهی از سر اجبار و گاهی از روی اشتیاق. این مسیر، هم فرصتهایی تازه خلق کرده و هم چالشهایی در دل خود داشته. در این مجال، نگاهی خواهیم داشت به کارنامهی فیلمسازانی که از پردهی نقرهای به قاب شیشهای کوچ کردهاند و تلاش خواهیم کرد به این پرسش پاسخ دهیم: آیا آثار این هنرمندان در مدیوم تازه، امتداد همان مسیر پیشین است یا مسیری کاملاً متفاوت؟
بیشتر بخوانید:
بررسی ارجاعات سینمایی در آثار هومن سیدی | کپی برابر اصل
نخستین ایستگاه: هومن سیدی
یک نمونه برجسته از فیلمسازانی که مسیرشان را از سینمای مستقل و تجربهگرا آغاز کرده و بعد با ورود به نمایش خانگی، تجربهای متفاوت را رقم زدند. سینمای سیدی، از همان فیلمهای اول مثل «سیزده» و «اعترافات ذهن خطرناک من»، همیشه با نوعی زبان تصویری خاص، روانشناسی درونی شخصیتها و یک نگاه انتقادی نسبت به جامعه همراه بود. اما وقتی به «قورباغه» در نمایش خانگی رسید، به نظر میرسد این مؤلفهها نهتنها کم نشدند، بلکه حتی فرصت بسط بیشتری هم پیدا کردند. او در این سریال، در فضایی بسیار متفاوت و با امکانات گستردهتر، همان دغدغههای درونی و اجتماعیاش را ادامه داد، اما در قالبی پرزرقوبرقتر و با ریتمی کندتر، که گاه نقدهایی هم به همراه داشت.
در هر دو مدیوم، امضای سیدی مشخص است
سیدی در سینما، خلاصهتر و موجزتر حرف میزند و در سریال، زمان بیشتری را برای شخصیتپردازی و گسترش جهان داستانیاش صرف میکند. اما در هر دو مدیوم، امضای او مشخص است: نگاه روانکاوانه، فرمگرایی بصری، و انسانهایی که در مرز عقل و جنون سرگرداناند.
«قورباغه» نخستین تجربهی او در نمایش خانگی بود؛ پروژهای بلندپروازانه، با ساختاری شکسته، قابهایی بسیار حسابشده، و لحن رازآلودی که بیشتر از آنکه یادآور سریال باشد، به سینمای نوآر مدرن پهلو میزد. «قورباغه» در عین حال که برخی را شیفتهی خود کرد، برخی دیگر را با فضای انتزاعی و کند خود سردرگم گذاشت اما بیتردید اتفاقی متفاوت در جریان سریالسازی بود.
سیدی با «وحشی»، مسیر متفاوتی را رفت. از دنیای استعاری و تیرهی «قورباغه» فاصله گرفت و به دل جامعه رفت؛ به طبقهی فرودست، مبارزه برای عدالت، و عشق و خیانت. «وحشی»، هم از نظر روایی و هم بصری، ساختار منسجمتری دارد و به نظر میرسد از سیدی پختهتری خبر میداد که حالا مدیوم سریال را بهتر میشناسد و مخاطبش را جدیتر در نظر میگیرد.
سیدی در سینما قویتر است یا در سریالسازی؟
اما آیا میتوان گفت سیدی در سینما قویتر است یا در سریالسازی؟ پاسخ شاید به این بستگی دارد که از چه زاویهای نگاه کنیم. اگر معیار، جسارت در روایت و نگاه مولفانه باشد، سینمای سیدی دست بالاتر را دارد. اما اگر تاثیرگذاری اجتماعی، ارتباط با مخاطب گسترده و توان مدیریت پروژههای پیچیده را در نظر بگیریم، او در سریالها مسیر قابل توجهی طی کرده است.
در واقع، هومن سیدی در هر دو عرصه توانسته ردپای خودش را بگذارد؛ با امضایی که حالا دیگر برای مخاطب آشناست: قاببندیهای دقیق، موسیقی پررنگ، تدوین پرریتم و شخصیتهایی که همیشه چیزی برای پنهان کردن دارند. او در سینما رادیکالتر و در سریالسازی استراتژیکتر است.
به نظر میرسد سیدی باهوشتر از آن است که صرفاً بخواهد از یک مدیوم به دیگری فرار کند. او با تغییر بستر، فرم و محتوای کارش را نیز بازآفرینی کرده و همین موضوع، او را به یکی از موفقترین نمونههای عبور از سینما به نمایش خانگی تبدیل کرده است.
چند نکته دربارهی سیدی
در مقایسه با سایر کارگردانهایی نظیر حاتمیکیا، جیرانی، محمد حسین مهدویان، نیما جاویدی و رامبد جوان که این مسیر را یا پیشتر و یا همزمان طی کردهاند، چند نکته دربارهی سیدی قابل تامل است:
۱. ورود به سریال با شتاب ولی حسابشده
برخلاف برخی کارگردانها که با پروژههای معمولی یا سفارشی وارد نمایش خانگی شدند، سیدی با پروژهای بسیار پرهزینه و شخصی («قورباغه») وارد شد؛ نه به قصد تجربه یا گذران وقت، بلکه با یک برنامه مشخص و پرادعا.
بسیاری از فیلمسازان با سریالهایی که عمدتاً تحت مدیریت تهیهکننده یا پلتفرم بودند وارد شدند و در آنها چندان اثری از امضای شخصیشان نیست (مانند «مردم معمولی» و یا «ممنوعه»). سیدی اما سریالی ساخت که تا حد زیادی شبیه جهان ذهنیاش در سینما بود.
۲. حفظ امضای بصری و فرمی
او در هر دو مدیوم بر ساختار تصویری تاکید زیادی دارد: قاببندیهای دقیق، تدوین ریتمیک، رنگهای کنترلشده و طراحی صحنه خاص. مخاطب به راحتی میتواند فیلم یا سریال سیدی را از روی فرم بشناسد.
مثلا در آثار مهدویان، سادگی فرمی گاهی به نفع روایت قربانی میشود. یا کارگردانانی مثل جیرانی یا حاتمیکیا در سریالها بیشتر درگیر محتوا و پیاماند تا ساختار.
۳. جسارت در انتخاب ژانر و زبان
سیدی برخلاف بسیاری از کارگردانهای ایرانی، با ژانرهای کمتر دیدهشده (نئو نوآر، روانشناختی، اکشن شهری) بازی میکند. «قورباغه» به زبان سینما نزدیکتر بود تا به زبان تلویزیون.
اغلب کارگردانها در سریال، به سوی ملودرام اجتماعی یا تریلرهای نسبتا کلاسیک رفتند (مثل زخم کاری یا آکتور). اما سیدی در «قورباغه» روایت را چندپاره کرد، زمان را شکست، و حتی به استعاره و سورئالیسم نزدیک شد.
۴. تغییر استراتژی و بلوغ تدریجی
او از «قورباغه» تا «وحشی»، هوشمندانه مسیرش را تنظیم کرد؛ اول فضای ذهنی و تجربهگرایانه، سپس سریالی پرکشش و مردمپسند با موضوعات ملموستر.
برخی فیلمسازان با همان لحن سینمایی خود وارد سریال شدند و تغییری ندادند (و شکست خوردند یا دیده نشدند). اما سیدی تعادل بین جذابیت بصری و قصهگویی عامهفهم را پیدا کرد.
۵. حضور در لبهی صنعتی بودن و مولف بودن
سیدی به نوعی در مرز بین «سریالساز صنعتی» و «کارگردان مولف» قرار گرفته است. سریالهایش شبیه تولیدات برنددار هستند ولی امضای هنری خود را هم دارند. مثلاً فرهادی، مولف خالص باقی ماند و به تلویزیون بازنگشت. مهدویان اما بیشتر به سمت صنعت و مخاطب رفته و هومن سیدی، جایی بین این دو ایستاده است.

هومن سیدی متولد ۸ آذر ۱۳۵۹ در رشت، کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون است. او پس از پایان دبیرستان کار خود را با حضور در کلاسهای انجمن سینمای جوان رشت و ساخت چند فیلم کوتاه آغاز کرد، سپس به تهران آمد و در کلاسهای بازیگری کارنامه شرکت کرد.
سیدی نخستین فعالیت حرفهای اش را با حضور در فیلم سینمایی «یک تکه نان» کمال تبریزی تجربه کرد و سپس نقش کوتاهی را در «چهارشنبهسوری» ایفا کرد. سیدی پس از بازی در «پابرهنه در بهشت» کاندیدای جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشن خانه سینما شد.
هومن سیدی با فیلم «جنگ جهانی سوم» در بخش افقهای هفتاد و نهمین جشنواره فیلم ونیز حضور داشت و جایزه بهترین فیلم در این بخش را نیز دریافت کرد.