نقد و بررسی قسمت دوم سریال شکارگاه | هیجان، التهاب و ریتم در یک لوکیشن محدود

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: در قسمت دوم «شکارگاه» با جهان داستانی فیلمساز و شخصیتهای آن بیشتر آشنا میشویم و طراحی موقعیتهای دراماتیک مناسب توانسته فرصتی برای معرفی کاراکترها ایجاد کرده و شخصیتهای سمپاتیکی خلق کند.
یکی از ویژگیهای مثبت «شکارگاه» این است که داستان را چندان کش نمیدهد و مخاطب را منتظر نمیگذارد. همانطور که در قسمت اول معرفی جهان داستانی و شخصیتها به سرعت شکل گرفت و گره داستانی به وجود آمد و سارق تاج نیز بدون وقتکشی معرفی شد در قسمت دوم نیز به همان سرعت سارق لو رفت و مجازات شد و بار دیگر تاج به دست میرعطا افتاد و بار دیگر به تعلیق قسمت اول رسیدیم. آیا میرعطا این بار میتواند تاج را حفظ کند؟ تهدید دوم چگونه و توسط چه کسانی شکل خواهد گرفت؟ قطعا حفظ تاج که به نظر میرسد نمادی از پادشاهی در ایران است دستخوش تهدیدهای زیادی خواهد شد و بستر تاریخی روایت نیز تاکیدی بر این موضوع است.
بیشتر بخوانید:
نقد و بررسی قسمت اول سریال شکارگاه | سریالی که شبیه هیچ اثر تاریخی دیگری نیست
به بهانه پخش سریال شکارگاه | نگاهی به مهمترین سریالهای تاریخی نمایش خانگی؛ از قهوه تلخ تا شهرزاد
کاراکترهای عجیب
اصلیترین تعلیق «شکارگاه» در شخصیتهای آن است نه در داستان. مخاطب بیشتر از آن که درگیر این باشد که بداند بالاخره چه بر سر تاج خواهد آمد و آیا تاج توسط میرعطا حفظ خواهد شد یا نه دوست دارد شخصیتهای پرابهام این شکارگاه عجیب و غریب را بیشتر بشناسد.
در این بین سادهترین و سرراستترین شخصیت، کاراکتر سرهنگ است. شخصیتی خودخواه که برای حفظ تاج و ارتقا درجه، خود و خانوادهاش را به خطر میاندازد و بیشتر از آنکه زیرک باشد شجاع و کلهشق است.
شخصیتپردازی خانواده میر عطا هم شامل همین مورد میشود هرچند به نظر میرسد با اضافه شدن اصلان، پسر بزرگ میرعطا، این یکدستی تغییر کند. اصلان برخلاف یحیی و منصور شخصیت مرموزی دارد و با ورود او به عمارت رابطه متشنج او با پدر بیشتر عیان شده و رفتارهای از بالا به پایینی که با سیمین و یحیی دارد آرامش خانواده میرعطا را تهدید میکند.
بهادر، باغبان عمارت، با بازی خوب مهدی حسینینیا یکی از مرموزترین شخصیتهای عمارت است. او از طرف پیشکار ولیعهد ماموریت دارد خانواده سرهنگ را تحت نظر بگیرد و از طریق ارتباط با دختر سرهنگ به خانواده آنها نفوذ کند. با این حال ارتباط او با سارقان تاج و متجاوزین به عمارت مشخص نیست.
پیشکار ولیعهد با بازی رضا فیاضی و خدمتکار با بازی سوگل خلیق نیز از کاراکترهای مرموز «شکارگاه» هستند که با رفتارهای متضادشان مخاطب را گیج میکنند و جاویدی چندان سعی نمیکند به آنها نزدیک شود و توضیحی در رابطه با آنها دهد و این موضوع شاید در ابتدا مخاطب را مشتاق کشف هدف و هویت آنها کند اما به تدریج با اطلاعات قطرهچکانی که جاویدی میدهد باعث دلسرد شدن مخاطب از کشف شخصیتها میشود.
همه عوامل در خدمت ژانر
فضای داستانی، شخصیتپردازی، لوکیشن، جلوههای ویژه و طراحی صحنه و لباس، پالت رنگی، فیلمبرداری و تدوین همگی در خدمت ژانر رازآلود داستان بوده و بار معمایی داستان را تشدید میکنند. با وجودی که داستان در ایده اصلی خود باگهای زیادی دارد و در ابتدای سریال چنین به نظر میرسد که ایده بیشتر مناسب فیلم سینمایی است تا سریال چند قسمتی اما در پرداخت با تاکید به شخصیتپردازی به خوبی توانسته در هر قسمت مخاطب را راضی کند.
اضافه کردن شخصیتهای جدید برای فرار از دام یکنواختی هرچند راهحل مناسبی به نظر میرسد اما وقتی این اتفاق یک بار با ورود اصلان و یک بار دیگر با ورود دختر شمسی (سارق تاج که اعدام شد) اتفاق میافتد نه تنها کارکردی ندارد که ارتباط مخاطب با داستان را دچار گسست میکند به خصوص اگر جاویدی تصمیم داشته باشد با ورود شخصیت جدید در قصهاش یک رابطه عاشقانه بسازد که یکی از طرفین دنبال انتقام است و در دام کلیشه بیفتد چون فضای ملتهب و معماهایی که داستان مطرح کرده به اندازه کافی تعلیق در داستان ایجاد کرده که نیاز به خلق خرده داستان دیگر نباشد.
در پایان باید یادآور شد جاویدی قطعا یکی از بهترین کارگردانهای حال حاضر سینماست و «شکارگاه» فارغ از هر نقدی روایتی قصهگو، مهیج و ملتهب دارد که توانسته با وجود لوکیشن محدودش در هر قسمت سرگرم کننده و جذاب باشد.
