چگونه دنباله ناروتو بعضی اشتباهات را جبران و حتی فراتر از آن عمل میکند؟

انیمه «بوروتو» (Boruto)، اگرچه بهعنوان دنبالهای از «ناروتو» (Naruto) شناخته میشود، اما نه برای رقابت، بلکه برای ادامه میراث آن ساخته شده است. درعینحال، این سری در برخی ابعاد مهم موفق شده نسبت به نسخه اصلی پیشرفتهایی ارائه دهد.
یکی از نقاط قوت «بوروتو»، استفاده هوشمندانهتر از فلشبکهاست. برخلاف «ناروتو» که بیش از حد به گذشته شخصیتها بازمیگشت و گاهی داستان را متوقف میکرد، «بوروتو» تعادل مناسبی ایجاد کرده و اجازه داده نسل جدید بدون تکرار زیاد بدرخشد.
همچنین «بوروتو» در نحوه استفاده از قسمتهای فرعی (فیلر) عملکرد بهتری داشته است. این اپیزودها اغلب در جهت توسعه روابط و شخصیتها استفاده شده و از حاشیهروی بیربط پرهیز میکنند؛ نقطهضعفی که «ناروتو» بارها بابتش نقد شد.
یکی دیگر از بهبودها تمرکز بیشتر روی تاریخچه قبیله اوتسوتسوکی است؛ عنصری که در «ناروتو» بسیار سطحی به آن پرداخته شد. «بوروتو» با گسترش داستان این دشمنان، آنها را به تهدیدی جدیتر و عمیقتر تبدیل کرده است.
از سوی دیگر، ساسکه اوچیها در بوروتو به آرامش درونی و تکامل شخصیتی دست یافته است. او حالا در نقش محافظ روستا و پدر دلسوز، برخلاف گذشته پر از خشم و انتقام، تعادلی انسانی و قابل تحسین دارد.
داستان «بوروتو» برخلاف «ناروتو» که از تنهایی و طردشدگی میگفت، از چالشهای نسل دوم برای خلق هویت مستقل روایت میکند. بوروتو باید با سایه پدرش، ناروتو، مقابله کند و مسیر خودش را بسازد.
نقش زنان نیز بهبود چشمگیری یافته است. سارادا اوچیها، برخلاف مادرش ساکورا، شخصیتی مستقل دارد و هدف مشخصی مانند هوکاگه شدن را دنبال میکند. او نماینده نسل جدیدی از شخصیتهای زن در انیمههای شونن است.
نهایتاً، «بوروتو» تمرکز بیشتری روی رشد شخصیتهای فرعی و توسعه تواناییهای جدید آنان دارد؛ درحالیکه در «ناروتو» بسیاری در سایه قهرمانان اصلی قرار میگرفتند.
در مجموع، «بوروتو» با وجود نقدهای اولیه، نشان داده که در مسیر درستی برای توسعه دنیای «ناروتو» قدم برمیدارد و حتی در برخی جنبهها از آن فراتر میرود.