نگاهی به نمایش باغ بیآلبالو و نوجوانان غبطهبرانگیزش

اختصاصی سلام سینما - مهین بهزادی: لیلی رشیدی و محمد عاقبتی با همراهی مهدی چاکری در جایگاه نویسنده، در گام نخست توانستند گروهی از نوجوانان نسل زد را گرد هم آورده و پایشان را به دنیای یکی از رشکبرانگیزترین نمایشنامههای تاریخ باز کنند؛ «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف. این تجربه نه در هیاهو، که در نهایت سادگی شکل گرفت. سادگیای همراه با صداقت، که از یک سو نوجوانان را با هنری یگانه به نام تئاتر پیوند داد و از سوی دیگر آنها را به پدیدهای جادویی به نام صحنه نزدیکتر کرد.
در گام بعدی، این ابتکار منجر شده مخاطب با اجرایی نسبتا حرفهای از گروهی بازیگر نوجوان مواجه شود که با پیش رفتن اجرا بیش از پیش به آن پی خواهد برد.
آنچه در «باغ بیآلبالو» چشمگیر است، این است که هدایتگران این نمایش توانایی بازیگران نوجوان خود را کاملا جدی گرفتهاند و همین باور را به آنها منتقل کردهاند که میتوانند بیهراس و بیواهمه روی صحنه زندگی کنند. ویژگیای که این اجرای هفتاد دقیقهای را به اثری دوستداشتنی تبدیل میکند، این است که سازندگان ـ که من دوست دارم آنها را هدایتگر بنامم ـ هیچگاه تلاش نکردهاند نوجوان بودن بازیگران را از آنها بگیرند. همهچیز نشان میدهد با تئاتری روبهرو هستیم که کاملا به میزان تجربه و دریافت بازیگرانش آگاه است و در گام نخست کوشیده متن «باغ آلبالو» را برای آنان ساده کند؛ سادگیای که البته به سادهانگاری دچار نمیشود.
«باغ بیآلبالو» در حقیقت روایتگر دغدغههای بازیگران نوجوان خود است. نویسنده توانسته بدون تظاهر و ریا، از ظرفیتهای «باغ آلبالو» برای بازنمایی دلمشغولیهای این نوجوانان بهره ببرد. از سوی دیگر، یکی از نکتههای جذاب اجرا هماهنگی تیم نوجوان آن است؛ بازیگرانی که حضور یکدیگر را روی صحنه حس میکنند و بیهراس از دیوار چهارم و نگاه تماشاگران روی صحنه میگردند. انرژی بالای آنان باعث میشود که مخاطب ناگهان خود را در یک جشن کوچک صحنهای، با همه کموکاستیهایش، شریک ببیند و دلش بخواهد تا پایان نمایش همراه آنها بماند.
حضور لیلی رشیدی به عنوان کارگردان در بخشهایی از اجرا و شکستن فضای کلی نمایش، یکی از شگردهای پیشبرنده کار است که در نهایت هم تماشاگر و هم اجراگران را در فضایی راحتتر و صمیمیتر قرار میدهد. همچنین اجرای یک نقش توسط دو بازیگر، هرچند شاید ناشی از شمار بالای بازیگران و محدودیت شخصیتهای نمایشنامه باشد، با این حال با فضای کلی کار هماهنگ است و به وصلهای ناجور بدل نمیشود.
تماشای اجرای «باغ بیآلبالو» به ما یادآور میشود که تئاتر ساختهشده با نوجوانان تا چه اندازه برای جامعه و نسل تازه یک نیاز اساسی است؛ هنری که امکان فعالیت گروهی، همنشینی و درک دیگری را به بهترین شکل در مهمترین دوره زندگی یک انسان فراهم میآورد.
اجراگران نوجوان «باغ بیآلبالو» با همه کمتجربگی، روی صحنه بهخوبی از یکدیگر مراقبت میکنند و هیچگاه در پی بیشتر دیده شدن نیستند. هدایتگران با گزینش متنی سنجیده، نخست تجربهای دلپذیر برای بازیگران و سپس برای تماشاگران میسازند؛ تماشاگرانی که میتوانند از درخشش و شور نوجوانانی ناشناخته لذت ببرند.