جستجو در سایت

1404/03/24 18:47

تاسیان در مقابل خاتون | زنان، تاریخ و وطن

تاسیان در مقابل خاتون | زنان، تاریخ و وطن
تینا پاکروان در دو سریال «خاتون» و «تاسیان» توانسته مسیر و راهی تازه را برای بهره‌گیری از تاریخ معاصر ایران با نگاهی نو معرفی کند.

اختصاصی سلام سینما تهمینه منصوری روشن: روایت قصه‌ای ریشه‌دار در دل تاریخ معاصر ایران، به همان اندازه که می‌تواند دل‌فریب و غنی باشد، در عین حال مخاطره‌آمیز و پرچالش نیز هست. «تینا پاکروان»، کارگردانی که با دو اثر «خاتون» و «تاسیان» در قامت راوی این تاریخ ظاهر شده، توانسته با هوشمندی خاصی از فراز و نشیب‌های این مسیر عبور کند و جهان‌هایی دراماتیک و باورپذیر برای تماشاگر بسازد.

 سریال «روزی روزگاری ایران؛ خاتون» از همان اپیزود نخست با بهره‌گیری از فضاسازی دقیق و شخصیت‌پردازی عمیق، جای خود را در دل مخاطب باز می‌کند و این پیوند را به خوبی تا انتها ادامه می‌دهد.

 حال این روزها سریال تازه این کارگردان، «روزی روزگاری؛ تاسیان»، نیز در امتداد این مسیر، به بازنمایی هنرمندانه‌ای از اواخر دهه‌ی پنجاه شمسی می‌پردازد؛ دوره‌ای حساس و پرتلاطم که به شکلی ظریف بازآفرینی شده است. هرچند میان این دو سریال فاصله‌ای تاریخی نزدیک به سه دهه وجود دارد، اما قرابت‌های معنایی، تصویری و روایی آن‌ها - به‌ویژه در محوریت زن به عنوان قلب تپنده‌ی درام - نشان می‌دهد که پاکروان در تلاش است تا تاریخ را از زاویه‌ای زنانه و البته بی‌واسطه‌تر روایت کند؛ تلاشی قابل تأمل که به ژانر درام تاریخی در سریال‌سازی ایران جان تازه‌ای می‌بخشد.

 

 زنان از دل تاریخ فراخوانده می‌شوند

نخستین نکته‌ای که در مواجهه با دو سریال «خاتون» و «تاسیان» به‌ روشنی جلب توجه می‌کند، مرکزیت مطلق شخصیت زن در خط روایت است؛ زنی که نه‌تنها پیش‌برنده‌ی کنش‌های داستانی‌ست، بلکه معماری اصلی مسیر روایی را نیز بر عهده دارد.

در «خاتون»، با زنی مستقل و مادری داغدار مواجه‌ایم که در میانه‌ی روزهای اشغال ایران توسط نیروهای روس و انگلیس، فرزندش را از دست داده‌است. همسر او «شیرزاد»‌ مردی است گرفتار در دوراهی‌های بنیادین عشق و میهن‌پرستی. حال در چنین بزنگاهی، این «خاتون» است که باید در دل ویرانی‌ها، راهی نو به سوی زندگی بیابد. خاتون سفر قهرمانانه‌اش را با ترک شمال و حرکت به سوی تهران آغاز می‌کند؛ سفری که تمثیلی از باززایی هویت زنانه او در دل بحران است.

در سوی دیگر، «تاسیان» با قهرمانی جوان به نام «شیرین» روایت می‌شود؛ دختری که در فضای پرالتهاب اجتماعیِ پیش از انقلاب زندگی می‌کند. تمام ابعاد زندگی او - از خانه و دانشگاه گرفته تا خیابان و روابط شخصی - زیر سایه تحولات جامعه در حال دگرگونی ا‌ست. این دختر جوان در میانه‌ی این آشوب، عاشق می‌شود و از دخترکی وابسته به پدر، بدل به زنی می‌شود که عشق را با تمام سرکشی‌ها و جسارت‌هایش تجربه می‌کند. نهایتا در نقطه‌ای که او تاب زندگی در چارچوب‌های تعریف شده را ندارد، همانند خاتون راهی جاده می‌شود، این بار از تهران به شمال؛ سفری معکوس اما با بار معنایی مشابه. در هر دو اثر، سفر و جاده به‌عنوان موتیف تکرارشونده‌ی بازتعریف زن، به‌زیبایی پردازش شده است. هر دو زن در طی مسیر خود به سوی مقصد تازه درگیر عشق و تصمیم‌های تازه برای آینده خود هستند.

آنچه در «خاتون» با صراحت و در «تاسیان» با ظرافت در لایه‌های اولیه بازتاب یافته، مفهومی بسیار مهم «کنش‌مندی زنان در بستر تاریخ» است. پرداخت تینا پاکروان به جایگاه زن نه‌ فقط از منظر فردی، بلکه به‌عنوان عاملی مؤثر در تحولات اجتماعی، رویکردی تأثیرگذار و کم‌سابقه در درام‌های تاریخی ایرانی‌ست. او در گفت‌وگویی با سروش صحت، به‌روشنی می‌گوید: «مگر می‌شود زنان و نقش مهم‌شان را از تاریخ حذف کرد؟» و همین گزاره، شالوده‌ی نگاه زن‌محور او به تاریخ است.


 

در جغرافیای وطن؛ از ایستادگی تا تردید

«وطن» دیگر مؤلفه‌‌ی برجسته در دو سریال «خاتون» و «تاسیان» است که مفهومی‌ ریشه‌دار و حضوری چندلایه دارد. در «خاتون»، این مفهوم نه‌تنها زمینه‌ی تاریخی روایت را می‌سازد، بلکه به مسئله‌ای فلسفی و وجودی برای شخصیت‌های اصلی بدل می‌شود. خاتون و شیرزاد هر یک به‌گونه‌ای درگیر چالش اخلاقی و درونی انتخاب میان ایستادگی برای وطن یا پذیرش مصلحت‌اندیشی تحمیلی هستند. شیرزاد، در مقام یک نظامی، میان وفاداری به خاک و اطاعت از فرمان‌هایی ایستاده که با غرور ملی‌اش در تعارض‌اند. او با انتخابی سخت مواجه است: همراهی با اشغال‌گران یا پایبندی به اصول وطن‌پرستانه‌ای که می‌تواند هستی‌اش را به خطر بیندازد.

از سوی دیگر شخصیت «رضا»، با آنکه در تقاطع میان عشق و وظیفه قرار می‌گیرد، انتخاب خود را به نفع خدمت به میهن انجام می‌دهد؛ انتخابی که در آثار پاکروان، همواره رنگی اخلاقی و تعالی‌بخش دارد. در نهایت، مخاطب با تماشای سکانس آخر به درستی جهان‌بینی فیلمساز را می‌بیند. جایی که شیرزاد، رضا، تمامی سربازان و... برای اسارت به سیبری رفتند، اما ایران و مادرش باقی ماندند.

در «تاسیان» با نگاهی متفاوت ولی هم‌راستا مواجه‌ایم. وطن‌دوستی این‌بار نه در صحنه‌ی نبرد، بلکه در بستر تلاش علمی و صنعتی معنا می‌یابد. پدر شیرین، شخصیتی عمیقاً متعهد به توسعه‌ی ایران است. برای او، عشق به وطن در کار شبانه‌روزی و پایداری در مسیر پیشرفت کشور متبلور می‌شود. وطن، در نگاه او، نه فقط خاک بلکه چشم‌اندازی برای ساختن آینده‌ای بهتر است. جملات تأثیرگذار جمشید نجاتما می‌رویم، ولی این خاک... ایران می‌ماند») تأکیدی دوباره است بر دیدگاه فیلمساز که می‌خواهد بگوید، فارغ از هر دوره زمانی و قدرت حاکم یا اتفاقات جاری در هر جامعه نهایتا وطن به عنوان مفهومی تغییر ناپذیر و پایدار باقی می‌ماند.

 به‌علاوه شیرین، دختر جوان با وجود سن کم و موقعیت اجتماعی‌اش، به‌خوبی حامل همین نگاه عمیق به وطن است. پاسخ صریح او به پدر، زمانی که پیشنهاد تحصیل در دانشگاه‌های معتبر خارجی را مطرح می‌کند - این‌که می‌خواهد به روستاها برود و برای بچه‌ها کتاب بخواند - بیانی روشن از درکی انسانی، صادقانه و آرمان‌خواهانه از مفهوم میهن است؛ سوژه‌ای که فراتر از مرزهای سیاسی و قدرت‌های گذرا تعریف می‌شود.

در واقع، آنچه در روایت پاکروان برجسته است، بازنمایی تصویری از وطن است که نه در وابستگی به حاکمیت بلکه در پیوند عاطفی و مسئولیت‌پذیری نسبت به مردمانش معنا می‌شود. شخصیت‌هایی چون شیرین، خاتون، جمشید نجات و رضا (یا همان رابین‌هود داستان) همگی حامل این درک هستند.

در هر دو سریال، مفهوم وطن از سطح شعاری و سانتی‌مانتال فراتر رفته و به چالشی عینی، زنده و انسانی بدل شده است؛ عنصری که بر انتخاب‌های فردی و سرنوشت‌های جمعی تأثیرگذار است. این نگاه چندلایه به وطن، نقطه‌ی قوتی مهم در روایت‌های پاکروان به شمار می‌رود.

آنجا که عشق می‌درخشد، حتی در تاریکی رازها

در «تاسیان»، بستر اصلی درام بر عشق و رازهایی استوار است که در لایه‌های زیرین روابط میان شخصیت‌ها پنهان مانده‌اند. این رازها نه‌تنها روابط انسانی را در تعلیق نگه می‌دارند، بلکه به پیشران اصلی تعلیق دراماتیک اثر بدل شده‌اند. عشق، در هر دو سریال، عنصر مشترکی است که در هیئتی آرمانی و گاه فداکارانه، به ظهور می‌رسد. این عشق، به‌مثابه نیرویی مقدس، وجوه مختلفی دارد: عشق مادری خاتون به فرزند، عشق مردانه به وطن، عشق رمانتیک میان شخصیت‌ها، و حتی عشق به هویت و رهایی. در چنین ساختاری، عشق نه‌تنها عاملی برای نجات است، بلکه گاه مشروعیت‌بخش کنش‌هایی است که در منطق اجتماعی ممکن است ناپذیرفتنی باشد. به بیان دیگر، عشق در این روایت‌ها، ظرفی‌ست برای حمل مفاهیم والاتری چون آزادی، انتخاب و حتی فداکاری.

از دیگر ویژگی‌های ارزشمند این آثار، ملموس بودن شخصیت‌ها و ایجاد حس همدلی با آن‌هاست. هرچند بسیاری از مخاطبان ممکن است از نظر طبقاتی یا جغرافیایی با شیرین هم‌راستا نباشند، اما طراحی شخصیتی و روایت چنان دقیق و انسانی است که همدلی با او به امری بدیهی بدل می‌شود. پاکروان با نگاهی جامعه‌شناختی و آگاهانه، نمایندگانی از طیف‌های مختلف جامعه ایرانیاز روشنفکران گرفته تا کارگران، از زنان سنتی تا دختران دانشجودر قاب داستانی خود جای می‌دهد؛ مسیری که باعث شده آثارش نه‌فقط قصه‌هایی در بستر تاریخ، بلکه روایاتی از دل مردم و برای مردم باشند.

در کنار غنای محتوایی، پاکروان به‌خوبی از ظرفیت‌های فنی و زیبایی‌شناختی رسانه تصویری بهره می‌برد. طراحی دقیق صحنه، نورپردازی هدفمند، انتخاب حساب‌شده‌ی لباس‌ها و حتی جزئیاتی چون فونت تیتراژ ابتدایی، نشان‌دهنده‌ی دغدغه‌مندی تکنیکی اوست. چنین رویکردی، آثارش را نه صرفاً در سطح روایت، بلکه در ابعاد بصری نیز شایسته‌ی تحلیل و تحسین قرار می‌دهد.

اجتماع همه‌ی این ویژگی‌ها در درام‌های تینا پاکروان آن‌ها را بدل به آثاری جذاب و دلپذیر برای مخاطب کرده است. همچنین این کارگردان توانسته مسیر و راهی تازه را برای بهره‌گیری از تاریخ معاصر ایران با نگاهی نو معرفی کند که امید می‌رود دیگر فیلمسازان نیز در این راستا قدم بردارند و سریال‌سازی ایران را در محوریت جدیدی گسترش دهند.


اخبار مرتبط
فیلم های مرتبط
افراد مرتبط
تینا پاکروان
تینا پاکروان متولد سال 1356 در تهران کارگردان، تهیه کننده و بازیگر ایرانی است. او لیسانس کارگردان...
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image