نگاهی به سینمای بهمن قبادی | راوی رنجهای کردستان

اختصاصی سلام سینما – مهین بهزادی: بهمن قبادی از جمله فیلمسازان ایرانی است که هرگز نخواست از ریشههای قومی خود فاصله بگیرد و به همین دلیل در بیشتر آثارش، اقلیم کردستان جایگاهی محوری داشته است. او با تمرکز بر این خطه و روایت قصههایی که به مردمان کردزبان تعلق دارد، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، به نقطهای حساس بدل شد؛ نقطهای که موجب شد همواره از جانب حاکمیت با محدودیتها و تنگناهای فراوان روبهرو شود. این محدودیتها به مرور عرصه را بر او چنان تنگ کردند که در نهایت ناچار شد ایران را ترک کند و فعالیت فیلمسازیاش را در خارج از مرزهای کشور ادامه دهد.
بیشتر بخوانید:
مباحثی در مورد سینمای زیرزمینی - 5: محمد شیروانی؛ فیلمسازی یاغی اما در حاشیه
از «زمانی برای مستی اسبها» تا «لاکپشتها هم پرواز میکنند»
قبادی همچون بسیاری از فیلمسازان نسل خود، کار را با حضور در انجمن سینمای جوان و ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد. هرچند برای مدتی به دانشگاه صدا و سیما نیز رفت، اما خیلی زود آن را رها کرد و به سمت تجربهگرایی در ساخت فیلمهای کوتاه روی آورد. او با سماجت مسیر فیلمسازی خود را ادامه داد تا آنکه در سال ۱۳۷۸ با فیلم زمانی برای مستی اسبها به طور رسمی به جمع فیلمسازان حرفهای پیوست. این فیلم داستانی تلخ و تأثیرگذار دارد؛ داستانی که مخاطب را تا مدتها درگیر خود میکند. قبادی در نخستین فیلم بلند داستانی خود کودکانی را به تصویر کشید که با وجود سن اندک، ناچارند از خواهر و برادرهای کوچکترشان نگهداری کنند. او همچنین به مسئله حساس کولبری در شهرهای کردنشین ایران پرداخت؛ موضوعی که همواره با بار اجتماعی و سیاسی سنگینی همراه بوده است.
فیلم زمانی برای مستی اسبها موفق شد جایزه دوربین طلایی جشنواره کن در سال ۲۰۰۰ را برای قبادی به ارمغان آورد. در این اثر، او مرزهای سینمای داستانی و مستند را با بهرهگیری از نگاهی شاعرانه در هم آمیخت؛ ویژگیای که بعدها در سومین فیلمش و در عین حال ستایششدهترین اثرش، یعنی لاکپشتها هم پرواز میکنند، به اوج رسید.
در لاکپشتها هم پرواز میکنند قبادی بار دیگر کودکان قربانی جنگ را در مرکز توجه قرار داد. جهانی که این کودکان در آن زندگی میکنند چنان تلخ و تاریک است که تاب دیدنش برای بسیاری از مخاطبان دشوار میشود. بازیهای باورپذیر و درگیرکنندهی کودکان در این فیلم به حدی طبیعی و روان است که پرسشی اساسی در ذهن تماشاگر شکل میگیرد: این کارگردان چگونه توانسته چنین بازیهایی را از کودکان بگیرد؟ قبادی بارها گفته است که عباس کیارستمی را استاد خود میداند. اگر با این نگاه به آثار قبادی توجه شود، میتوان ردپای کیارستمی و تأثیر ستایشبرانگیز او از کودکان بومی و محلی را به وضوح در فیلمهای این کارگردان کرد مشاهده کرد.
لاکپشتها هم پرواز میکنند توانست بیش از چهل جایزه از جشنوارههای معتبر بینالمللی کسب کند؛ دستاوردی کمنظیر در تاریخ سینمای ایران.
قبادی در فیلم بعدی خود، نیوه مانگ، نیز همچنان قصهای از کردستان را روایت کرد. همانند فیلم دومش، آوازهای سرزمین مادریام، او به سراغ موسیقی کردی و هنرمندان این عرصه رفت. در دل داستانی پرکشش، تلاش کرد قهرمانانی را که در گرداب حوادث گرفتار شدهاند به تصویر بکشد. در این فیلم گلشیفته فراهانی و هدیه تهرانی نیز حضور دارند. داستان درباره نوازندهای سرشناس در کردستان است که پس از سقوط صدام، تصمیم دارد از ایران راهی عراق شود تا در جشن آزادی همزبانان کردش به مناسبت این رویداد بزرگ، کنسرتی برگزار کند. این در حالی است که خود او در سالهای پس از انقلاب در ایران با محدودیتهای فراوانی روبهرو بوده است.
یکی از فرازهای درخشان این فیلم، صحنهای است که نوازنده پیر در جستوجوی خواننده زنی برمیآید که سالها در تبعید به سر میبرد. قبادی در این بخش تصویری شاعرانه و اسطورهای میسازد و جهانی خلق میکند که لحظهبهلحظه مرز میان واقعیت و خیال را درمینوردد. پایانبندی فیلم نیز با همان حالوهوای منحصربهفرد خود، تماشاگر را به دنیایی دیگر میبرد.

شدت گرفتن محدودیتها و تجربههای جدید در فیلمسازی
قبادی اما با ساخت فیلم کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد، نه تنها به سراغ موضوعی تازه رفت بلکه برای نخستینبار فیلمی بدون مجوز رسمی ساخت. در این فیلم او از اقلیم کردستان فاصله گرفت و به دنیای موسیقی زیرزمینی در ایران پرداخت. خود قبادی گفته است که در آغاز قصد نداشت فیلمی درباره این جوانان بسازد و تنها برای آشنایی با آنها وارد این فضا شد، اما به مرور به ساخت فیلمی با محوریت آنان رسید. فضای متفاوت و تازه این فیلم برای جوانانی که روزهای پرالتهاب سال ۱۳۸۸ را تجربه میکردند، بسیار آشنا و ملموس بود. حضور خاص حامد بهداد نیز به دیده شدن بیشتر اثر کمک کرد.
با این حال، ساخت و نمایش این فیلم در روزگار پرهیاهوی آن سالها بیش از همیشه قبادی را درگیر محدودیت کرد. پس از نمایش فیلم در جشنواره کن، او در تهران بازداشت شد. این واقعه نقطه عطفی در زندگی او بود و سرانجام قبادی ایران را برای همیشه ترک کرد.
او دو سال بعد در خارج از ایران فیلم فصل کرگدن را ساخت؛ فیلمی که به گفته خودش سالها پیش برای بهروز وثوقی نوشته بود. حضور وثوقی در این فیلم، در کنار مونیکا بلوچی، آن را به اثری خاص بدل کرد؛ هرچند بسیاری این فیلم را بهترین ساخته قبادی نمیدانند.
پس از آن، قبادی چند مستند ساخت و در برخی مصاحبهها حتی از فیلمساز بودن ابراز پشیمانی کرد. به نظر میرسد خروج از ایران برای او به نوعی معادل انزوا بوده است؛ هرچند در داخل کشور نیز عملاً امکان فیلمسازی نداشت.
با همه اینها، قبادی موفق شد سینمای منحصربهفرد خود را خلق کند؛ سینمایی که حتی اگر امروز شور و شوق پیشین را در او نبینیم، همچنان یادآور صدایی مستقل و تجربهای تازه در تاریخ سینمای ایران است.

متولد ۱۳۷۱. فارغالتحصیل رشته ادبیات نمایشی. علاقهمند به سینما، تئاتر، نقاشی. آغاز فعالیت حرفهای از سال ۱۳۹۶.