ده فیلم مهم درباره خیانت | در تقلای عشق های ممنوعه
اختصاصی سلام سینما - موضوع خیانتهای عاشقانه از جمله موضوعاتی است که در سالهای اخیر موردتوجه فیلمسازان آمریکایی و اروپایی قرار گرفته. این موضوعات همیشه در میان تماشاگران هم طرفداران خود را داشته است. خصوصاً در سه دههٔ اخیر که بنیان خانواده در جوامع غربی بسیار متزلزل شده و بسیاری از تماشاگران سینما در زندگی روزمره خود با این موضوع دستوپنجه نرم میکنند، پرداختن به داستانهایی حول محور خیانت هم بیشتر باب شده است.
ته خط | بهترین فیلمهایی که درباره جدایی ساخته شدهاند
اما اهمیت این موضوع و کنجکاوی تماشاگران نسبت به آن تنها مختص جوامع غربی نیست و در هرکجای جهان خصوصاً در میان ایرانیان هم موردتوجه بوده است. در این یادداشت ده فیلم مهمی که درباره خیانت ساخته شدهاند را معرفی کردیم. فیلمهایی که هرکدام جز مهمترین آثار سازندگانشان هم دستهبندی میشوند.
برخورد کوتاه (brief encounter)
«برخورد کوتاه» محصول سال ۱۹۴۵ یکی از مهمترین فیلمهای کارگردان بزرگ فقید دیوید لین است. فیلمی که نامش در بسیاری از نظرسنجیهای «بهترین فیلم تاریخ سینما» و یا لیستهای «۱۰۰ فیلمی که قبل از مرگ باید دید» به چشم میخورد. یک درام رمانتیک دربارهٔ عاشقانهای میان یک زن متأهل و مردی رهگذر که در یک ایستگاه قطار جرقهاش میخورد و درست شبیه به گذر قطار از یک ایستگاه هم کوتاه و گذراست. داستان عاشقانهٔ میان زن و مردی متأهل که بسیار زود به پایان میرسد و از زبان لورا زن ماجرا تعریف میشود. وقتی که دیگر خبری از آن عشق نیست و او خانوادهاش را انتخاب کرده. هرچند که روزمرگی کسالتبار زندگی خانوادگی هم بر او سخت آمده باشد.
«برخورد کوتاه» از آن فیلمهای کلاسیک مهمی است که تبدیل به الگویی برای ساخت فیلمهایی با موضوعی مشابه شد. فیلمی که نه فقط در زمان ساخت و اکران خود که در همهٔ سالهای بعدترش هم مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. از آن فیلمهایی که گویی تاریخ انقضا ندارد و هنوز هم مانند دههٔ ۴۰ تروتازه است. نکتهٔ مهم فیلم در این است که در موازات شرایط اجتماعی در نهایت تو کاراکتر اصلی فیلم تصمیم شرافتمندانهای به پایاندادن رابطهشان میگیرند و درحالیکه مرد میگویند آنها همدیگر را دوست دارند و هیچ چیزی به این اندازه مهم نیست، زن پاسخ میدهد که چیزهای دیگری هم مهم هستند، عزتنفس و نجابت هم مهم است و او دیگر نمیتواند ادامه دهد. مرد به سفری طولانی و دور به آفریقای شرقی میرود و زن به دامان خانواده بازمیگردد.
پیانو (the piano)
جین کمپیون در سال ۱۹۹۳ با ساخت «پیانو» غوغایی در جهان سینما به پا کرد. فیلمی که بسیار موردتوجه تماشاگران و منتقدان قرار گرفت و نخل طلای بهترین فیلم و بهترین بازیگر زن جشنواره کن را از آن خود کرد. این فیلم در اسکار هم درخشید و هالی هانتر بار دیگر اسکار بهترین بازیگر زن را دریافت کرد و جایزه بهترین فیلمنامهٔ اورجینال مراسم هم به جین کمپیون رسید. بازیگر خردسال فیلم هم اسکار نقش مکمل را از آن خود کرد.
داستان «پیانو» که در قرن نوزدهم میلادی میگذرد دربارهٔ زنی به نام آدا است. یک پیانیست ماهر با مشکلات شنوایی و تکلم که همراه دخترش به جزیرهای دورافتاده میرود تا با مردی که تابهحال ندیده و نمیشناسد ازدواج کند. آدام نمیتواند پیانو را به خانه بیاورد. بدون پیانو او با خانهٔ جدید و همسری که از او هیچ شناختی ندارد کاملاً غریبه است. در این میان رابطهای میان او و یکی از منزویترین مردان روستا شکل میگیرد. رابطهای که منجر به عاشقانهای قوی و البته دردناک میشود.
پایان رابطه (end of affair)
«پایان رابطه» فیلمی با بازی درخشان جولیان مور است که در سال ۱۹۹۹ ساخته شده. یک فیلم خاص و ویژه و البته محجور دربارهٔ رابطهٔ زنی متأهل با مردی که جانش را برای او میدهد. مردی از گذشته که قبلاً باهم بودهاند و سارا بدون دلیل و ناگهانی او را ترک کرده و رفته و حالا پای مرد دوباره به زندگیاش باز شده. فیلمی که تجسم یک عشق آتشین، بیپروا و عمیق در دل سالهای پرمخاطرهٔ جنگ را روایت میکند.
گراهام گرین فیلمنامهٔ فیلم را نوشته و نیل جوردن آن را کارگردانی کرده است و همانطور که از نام فیلم پیداست، نقطهٔ قوت فیلم در همان لحظه و چگونگی پایان بخشیدن به رابطهٔ ممنوعه عشاق است. در یکی از جالبترین و متفاوتترین سکانسهای عاشقانهای که سینمای هالیوود به خود دیده است و بهتر است چیز بیشتری دربارهاش نگوییم و اسپویلتان نکنیم و به جایش شما را دعوت به تماشای این فیلم پرشور و جانانه کنیم.
فیلمی که شخصیت زن اصلی آن سارا با همهٔ پیچیدگیهای درونیاش تماشاگر را حیران میکند به او اجازهٔ قضاوت و بدبینی میدهد و بعد فیلم با چرخشی هوشمندانه جنبههایی از زندگی سارا را به نمایش میگذارد که همهٔ قضاوتها را تغییر میدهد.
جاده مالهالند (Mulholland drive)
دیوید لینچ، فیلمسازی که به ساخت آثار پیچیده و فلسفی مشهور است در سال ۲۰۰۱ پشت دوربین «مالهالند درایو» ایستاد و با این فیلم یکی از قلههای کارنامه فیلمسازی خود را فتح کرد. یک فیلم معمایی که ذیل سبک نئونوآرها دستهبندی میشود و البته مملو از ایماژهای سورئالیستی است و جایزه بهترین کارگردانی جشنوارهٔ کن را به کلکسیون جوایز دیوید لینچ اضافه کرد.
«جاده مالهالند» یک داستان تک خطی و مشخص ندارد و به شکل ناپیوستهای میان خردهپیرنگهایش میچرخد و فیلمنامهٔ آن از این نظر بسیار جالبتوجه است. بهواسطهٔ همین فیلمنامهٔ چندوجهی، توضیح داستان فیلم کمی ناممکن به نظر میرسد. اما به شک خلاصه میتوان گفت که اتفاقاتی حول محور آدمهایی از سینما و هالیوود میگذرد که در گیرودار ساخت فیلم، زندگیشان با هم تلاقی پیدا میکند. از جمله شخصیتهای مهم داستان کارگردانی به نام آدام است که در ابتدای فیلم وقتی به خانه برمیگردد، همسرش را در حال معاشقه با مرد دیگری میبیند و این زندگیاش را دستخوش تغییر میکند و زنی به نام بتی که هنرپیشهای محجور است و برای بازیگری به کالیفرنیا آمده. او در خانهاش زنی را پیدا میکند که در اثر تصادف حافظهاش را ازدستداده و به آن خانه پناه برده. بتی تصمیم میگیرد به زن برای بهیادآوردن هویتش کمک کند.
نزدیکتر (closer)
مایک نیکولز، فیلمساز سرشناس و ویژهٔ سینمای آمریکا که شماری از فیلمهای دههٔ هفتادیاش ماندگار شدهاند و جز نامهای مهم تاریخ سینما دستهبندی میشوند، در یکی از آخرین فیلمهایش در سال ۲۰۰۴ به سراغ ساخت یک رمانس میرود که در آن به روابط دو زوج و تلاقیهای عاطفی و جنسی آنها میپردازد. چهار نفری که در ابتدا بهعنوان چهار غریبه وارد زندگی یکدیگر میشوند؛ اما خیلی زود ردپای خیانت در روابطشان آشکار میگردد. شخصیتهایی که هرچند همه به هم نزدیک میشوند و در حریم خصوصی هم میآیند و میروند؛ اما هیچکدام نه قادر به درک دیگری هستند و نه حتی آنچنان که باید شناختی از خود دارند.
مایک نیکولز که او را با فیلمهای بزرگش مانند «چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد»، «فارغالتحصیل» و «سیلکوود» بهخاطر میآوریم، با «نزدیکتر» آخرین رد پررنگش را بر پردهٔ سینما به جا گذاشت.
امتیاز نهایی (Match point)
وودی آلن در سل ۲۰۰۵ یکی از مشهورترین فیلمهای خود را با بازی تحسینشدهٔ اسکارت جوهانسون جلوی دوربین برد. فیلمی که از آن بعضاً بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای آلن هم یاد میشود. آلن فیلمنامهٔ فیلم را با نیمنگاهی به کتاب مهم داستایوفسکی یعنی «جنایات و مکافات» نوشته است و مضامین فیلم هم با فیلم دیگرش «جرمها و بزهکاریها» نسبت مستقیمی پیدا میکنند.
داستان «امتیاز نهایی» دربارهٔ مردی از طبقهٔ متوسط است که حرص و طمع شدیدی نسبت به پول دارد و برای پولدار شدن دست به هر کاری میزند. از فریبدادن نامزد دوست خود گرفته تا ازدواج با زنی پولدار برای دسترسی به منابع مالی همسرش. او بعد از ازدواج بار دیگر معشوقهٔ سابقش را میبیند و روابطش را با او از سر میگیرد. دختر از او باردار میشود و او باید برای خلاصشدن از شر نطفهای که زندگی مشترک و طمعهای مالیاش را با تهدید روبهرو کرده، دست به اعمال شرورانه و وحشیانهای بزند.
کوهستان بروکبک (brokeback mountain)
انگ لی در سال ۲۰۰۵ با ساخت «کوهستان بروکبک» اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. فیلمی که موردتوجه ویژهای قرار گرفت و جز اولین موجهای ساخت فیلمهای همجنسگرایانه در هالیوود بود که چالشهای روابط همجنسگرایان را در حدفاصل دههٔ ۶۰ تا ۸۰ به نمایش میگذاشت. داستان فیلم دربارهٔ رابطهٔ پرفرازونشیب دو مرد در بافت زندگی کابویی و روستایی است که عاشق یکدیگر میشوند؛ اما باید علاقهشان را پنهان کنند. آنها هرکدام ازدواج میکنند و تشکیل خانواده میدهند؛ اما در همهٔ این سالها گاهوبیگاه رابطهشان ازسرگرفته میشود و همدیگر را میبینند.
یکی از نقاط قوت فیلم تیم بازیگری آن است. هیث لجر و جیک جیلنهال در نقشهای اصلی بسیار خوب ظاهر شدهاند و میشل ویلیامز و آن هاتاوی در نقشهای فرعی همسران شخصیتهای اصلی هم بازیشان بهیادماندنی است.
دختر گمشده (gone girl)
دیوید فینچر استاد فیلمهای معمایی و تعریف داستانهای تعلیق آمیز است. او حتی در مواجهه با مضمون خیانت هم یک داستان معمایی پررمزوراز برایتان طراحی میکند. «دختر گمشده» که در سال ۲۰۱۴ ساخته شد فیلمی بود با همین مضمون. فیلمی که یک کاراکتر زن بیرحم و باهوش داشت که در زندگی روزمره و زناشویی خود دچار کسالت و رخوت میشود و بیتوجهیهای همسرش به او روزبهروز بیشتر میشوند.
روزی وقتی زن همسرش را به همراه یک دختر کمسنوسال میبیند که به همان نحوی او را میبوسد که روزی خودش را در اوج عشق و عاشقی بوسیده است، تصمیم به انتقام میگیرد. انتقامی خونین که به قیمت چند زندگی تمام میشود. زوج بن افلک و رزاموند پایک در فیلم بسیار خوب ظاهر شدهاند و کارگردانی فینچر، اینکه چطور چنین داستانی را تصویر میکند، شگفتانگیز است.
آخرین دوئل (the last duel)
ریدلی اسکات در آخرین ساختهٔ خود در سال ۲۰۲۱ به سراغ یک داستان تاریخی و حماسی رفت که در زیرمتنش یک عاشقانه و خیانتی که در پی آن بروز پیدا میکند، جریان دارد. فیلمی که با استقبال خوب تماشاگران همراه شد. داستان فیلم که در قرونوسطی میگذرد دربارهٔ شوالیهای است که دوست خود را به دوئل دعوت میکند چرا که معتقد است او به همسرش تجاوز کرده.
فیلم «آخرین دوئل» سه بخش اصلی دارد و در هر بخش ماجراهایی که منجر به دوئل میشوند از نقطهنظر یکی از شخصیتهای اصلی این مثلث عاشقانه روایت میشود. ریدلی اسکات سعی کرده در اثنا روایت یک داستان اکشن و حماسی و پرداختن به رفاقت دو شوالیه، نگاهی انتقادی به سویههای زنستیزانهٔ جامعه آمریکایی در قرونوسطی داشته باشد. این جنبهٔ فیلم بسیاری از تماشاگران زن را با خود همراه کرد.
خانواده فابلمن (fabelmans)
استیون اسپیلبرگ در ۲۰۲۲ فیلمی ساخت که کسی انتظارش را نداشت. یک حدیث نفس شخصی با الهامگرفتن از دوران کودکی و نوجوانی خودش. فیلمی که همین جنبهٔ حدیث نفس گونهٔ آن باعث میشد بسیار دلنشین و تأثیرگذار باشد. شبیه به همان ضربالمثل قدیمی که هرچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
«خانواده فابلمن» درباره خانوادهای یهودی و سیر سرسپردگی پسر خانواده به سینما و جادوی تصویر است که از همان اولین باری که به سالن سینما میرود او را در برمیگیرد. پسری که هنر را از مادر به ارث برده و هوش و مهندسی خلاقانه را از پدر به عاریه گرفته است.
موتور محرک درام جایی روشن میشود که پسر در تدوین یک فیلم خانوادگی که از گردش در جنگل گرفته متوجه رابطهٔ میان مادرش با دوست صمیمی و همکار پدرش میشود. اتفاقی که بهمرور خانواده را دچار بحران و فروپاشی میکند. لحظاتی عاطفی فیلم که مادر درهمشکسته را در برابر خانواده قرار میدهد، بسیار تأثیرگذار از کار درآمدهاند و تماشاگر را غرق در اندوه و فقدان ذهنی مادر خانواده میکنند. ضمن اینکه اسپیلبرگ با روایتکردن داستان خانواده از نقطهنظر پسر که بازتابی از خود اوست، هم فاصلهٔ عاطفی درستی با کاراکترها ایجاد میکند و هم به شکل همزمان تماشاگر را شبه عضوی از خانواده به احوالات آنان نزدیک کرده و در اتمسفر داخل خانه، گیر میاندازد. این همان کاری است که اسپیلبرگ، پسر نابغهٔ هالیوود همیشه نشان داده که چقدر در انجامش تبحر دارد.