جستجو در سایت

1398/08/22 15:44

مهم ترین فیلم های ایرانی که از سینمای جهان برداشته شدند/بخش۲

مهم ترین فیلم های ایرانی که از سینمای جهان برداشته شدند/بخش۲
در بخش دوم یادداشت نگاهی انداخته‌ایم به مهم‌ترین فیلم‌های ایرانی که همانندشان را می‌توانید در سینمای جهان و عموما فیلم‌های هالیوودی پیدا کنید.

اختصاصی سلام سینما- بدون شک بارها به فیلم‌هایی برخورد کرده‌اید که قبل‌تر نمونه مشابهش ساخته شده است. در سینمای هالیوود این اصلا یک رسم است که بسیاری از آثار مهم کلاسیک خود را یکبار دیگر بازسازی می‌کند. گاها عین به عین همان فیلم بازساخته می‌شود و گاهی موضوع و خط اصلی می‌ماند و شکل ساخت تغییر می‌کند.


بخش1 مهم ترین فیلم های ایرانی که از سینمای جهان برداشته شدندبخش اول مهمترین فیلمهای ایرانی که از سینمای جهان برداشته شدند


در موارد دیگری پیش می‌آید که فیلمسازی، اثری از سوی دیگر جهان انتخاب و تصمیم به ساخت مجدد آن بگیرد.

سینما به عنوان هنر پیشرویی که زبان خاص بیانگرانه و بصری خود را دارد، همیشه به‌عنوان یک کالای فرهنگی از سرزمینی به سرزمین دیگر برده شده و تاثیرات میان‌فرهنگی خاص خود را ایجاد کرده است. مثلا «بازی‌های بامزه» باوجود فیلمسازی واحد و شکل ساختی یکسان اما در بستر زبان و فرهنگ متفاوت تبدیل به دو اثر کاملا مجزا می‌شود که تاثیرات عاطفی‌شان هم حتی بر روی مخاطب متفات می‌شود. بر این اساس هرگز نمی‌توان عمل بازسازی یا اقتباس از فیلم‌های دیگر را رد کرد یا کاری ضعیف و ساده پنداشت. بازسازی‌های فرامرزی تلاش زیادی را می‌طلبند تا متن از پیش آمده با مختصات فرهنگی و قومی سرزمین جدید هماهنگ شود، گاها احتیاج به تغییراتی دارد که به اصل موضوع خدشه‌ای وارد نکند و در نهایت سخت‌ترین کار اینست که از زیر بار یک کپی دست دوم بودن دربیاید و بتواند شخصیت خاص خود فیلم را بسازد.

بسته به شدت و کمیت برداشت از روی فیلم از پیش آماده شده، یک فیلم می‌تواند بازسازی عینی و پلان به پلان فیلم دیگر باشد، می‌تواند داستان و روایت را بردارد و طراحی بصری را از نو ارائه کند، می‌تواند تنها برداشتی آزاد از داستان پیشین باشد یا حتی یک یا دو تم صرفا برجسته اثر قبلی را در خود جای دهد و از طرف دیگر هم می‌تواند یک فرم خاص یا مدل دکوپاژی را تکرار کند. (شهرام مکری مثلا اینکار را زیاد می‌کند و دکوپاژ و شکل ساخت اکثر پلان‌ها در فیلم‌هایش، ملهم از صحنه‌ای از یک فیلم بزرگ یا مهجور تاریخ سینما است.) فیلم بازساخته شده، تنها به فراخور محصول نهایی که ارائه می‌دهد و کیفیت نهاییش می‌تواند مورد قضاوت قرار بگیرد که خوب است یا نه. نه به‌واسطه برداشته شدن از روی یک فیلم دیگر که خوب بوده یا نه... تارانتینوی بزرگ در جمله‌ای بارها استفاده شده اذعان می‌کند که «وقتی صحنه یا تمی را در فیلم دیگری دوست دارید، ادای دین کردن به آن یا اقتباس و این‌ها همه حرف مفت است، باید آن را بدزدید و در فیلم خود استفاده کنید.» خودش بارها از بروس‌لی تا هاوارد هاکس اینکار را کرده و دزدیده و در جهان آثارش جاگذاری کرده و نتیجه نه یک کپی که یک تصویر جدید و خاص بوده است.

 

شب های روشن/ شب‌های سفید

شب های روشن«شب‌های روشن» فرزاد موتمن از جمله فیلم‌هایی است که نظرات ضد و نقیضی درباره‌اش وجود دارد. این فیلم که به قلم سعید عقیقی به نگارش درآمده از جمله فیلم‌های مورد توجه دهه هشتاد است. فیلمی روشنفکرانه با حال و هوایی آزاد و سرگردان و روایتی پرسه‌زن. «شب‌های روشن» درباره استاد ادبیاتی است که از روزمرگی و ابتذال روزمرگی در زندگیش به تنگ آمده و این او را بدل به یک آدم بدخلق و تنها کرده است.  «شب‌های روشن» به تعریف خلاصه داستان رسمی فیلم، داستان زندگی دو انسان تنهاست. مرد، استاد دانشگاه، سرخورده‌ی اجتماعی و مأیوس فلسفی‌ست و انزوای خود را با تدریس ادبیات، مطالعه‌ی کتاب و پرسه‌زدن در خیابا‌ن‌ها می‌گذراند. شبی متوجه دختری ساک‌به‌دست می‌شود و به او کمک می‌کند تا از شر مزاحمت یک راننده‌ی ماشین رهایی یابد. از این‌جا بین او و رؤیا دوستی شکل می‌گیرد. رؤیا بنا بر قولی که به عاشق خود، امیر، داده‌است، یک‌سال پس از آخرین ملاقات به وعده‌گاه آمده و می‌خواهد چهار شب در محل و ساعت معیّن در انتظار امیر بماند. استاد به رؤیا پناه می‌دهد و به او کمک می‌کند تا امیر را پیدا کند. طیّ این چهار روز بین رؤیا و استاد دانشگاه به‌تدریج دل‌بستگی به‌وجود می‌آید. استاد مصمّم می‌شود که با رؤیا ازدواج کند، امّا در چهارمین شب امیر به محلّ ملاقات می‌آید و رؤیا با او می‌رود. فیلم روایت چه‌گونگیِ آشنایی، دل‌بستگی و جدایی این دو شخصیت از زبان استاد دانشگاه است.

شب های سفید ویسکونتیهرچند اولین نمایش‌های فیلم در جشنواره چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت اما در هنگام اکران موجی در حمایت از فیلم راه افتاد و بسیاری از تماشاگران و خوره‌های فیلم علاقه زیادی به آن نشان دادند. «شب‌های روشن»‌را از این منظر در کنار «نفس عمیق» پرویز شهبازی، به عنوان مهم‌ترین کالت مووی‌های دهه هشتاد، می‌توان جای داد.

«شب‌های روشن» در واقع اقتباسی است از فیلم «شب‌های سفید» ویسکونتی فیلمساز بزرگ سینمای ایتالیا که حتی از روی شباهت اسم‌های دو فیلم هم می‌توانید به میزان تعلق خاطر فیلمساز به فیلم ویسکونتی پی ببرید. داستان «شب‌های سفید» هم دقیقا همین است با این اختلاف که این‌بار این مرد است که در لوای یک غریبه به شهر جدید آمده و دختر را که ساکن آنجاست ملاقات می‌کند و از داستان قرار چهار شبه‌اش باخبر می‌گردد. جالب است بدانید که هر دو فیلم داستان خود را از «شب‌های روشن» داستایوفسکی به عاریه گرفته‌اند. اما «شب‌های روشن» ‌در شکل ساخت هم متاثر از فیلم ویسکونتی است و به آن ادای دین می‌کند.

 

جیب بر خیابان جنوبی/ جیب‌بر خیابان جنوبی

جیب بر خیابان جنوبی«جیب‌بر خیابان جنوبی» ‌دومین فیلم سیاوش اسعدی بعد از «حوالی اتوبان» بود. فیلمساز جوانی که این‌روزها هم «درخونگاه»‌فیلم سومش را بر پرده سینماها دارد. بعد از تجربه موفق «حوالی اتوبان» که البته نمایشش محدود بود اما با استقبال ویژه منتقدان همراه شد، به سراغ اقتباس از یکی از فیلم‌های کلاسیک محبوبش رفت. او که اساسا یک فیلمساز کلاسیک‌باز است (علاقه‌اش به سینمای کلاسیک، موتیف‌های داستانیش و حتی فرم این آثار در فیلم‌ها و صحبت‌های او مشهود هستند.) دست روی یکی از ویژه‌ترین فیلم‌های ساموئل فولر با همین نام «جیب‌بر خیابان جنوبی»‌ گذاشت. فیلمی که هم بسیار جذاب و هیجان‌انگیز است و هم داستانش به‌گونه‌ایست که به‌راحتی می‌توان آن‌را با شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه امروز ایران هم‌خوان و آداپته کرد. داستان فیلم درباره آشنایی یک جیب‌بر با دختری است که به او جیب‌بری را یاد می‌دهد و قرار است باهم کار، زندگی و عاشقانگی کنند اما همیشه سرقت‌ها مطابق پیش‌بینی آن‌ها جلو نمی‌رود... بگذار به ضرب شمشير يك دلاور از پا درآيم، پولاد در قلب و لبخند بر لب. زماني چنين گفته بودم، ولي تقدير چه بازي ها كه ندارد، ميدان جنگ من فاضلاب گند خيابان بود و خصم من يك گاري با باري هيزم. بسيار منطقي است، من همه چيزم را از دست داده ام، حتي مردنم را...

جیب بر خیابان جنوبی فولر

اقتباس اسعدی از فولر در جز به جز و صحنه به صحنه فیلم حاضر است و نمود عینی می‌یابد. شباهت‌ها در داستان (بدون پس و پیش کردن نقاط دراماتیک) و در پردازش فرم (در بسیاری از سکانس‌ها حتی جای دوربین و مدل دکوپاژی هم تغییر نمی‌کند و به اثر اصلی وفادار باقی می‌ماند.) نشان از این دارد که فیلم اسعدی در عین اینکه کاملا شخصی ساخته شده و به رابطه خاص فیلمساز با فیلم منبع الهام مرتبط می‌شود، حکم یک ادای دین جانانه به کارگردان بزرگ ساموئل فولر و این نوآر کلاسیکش را هم دارد.

البته خود فیلم فولر هم تا حد زیادی متاثر از فیلم کلاسیک دیگری به نام «جیب‌بر»‌ ساخته روبر برسون است.

 

روز برمی آید/ مرگ و دوشیزه

روز برمی‌آید«روز برمی‌آید» فیلمی به کارگردانی بیژن میرباقری با بازی داریوش فرهنگ,  یکتا ناصر و  امیر آقایی است و می‌توان آن‌را بهترین فیلم بیژن میرباقری تا به امروز هم دانست. فیلمی با داستانی تعلیق‌آمیز و با مایه‌های سیاسی قوی و البته روایتی پیچیده از رفتارهای شبهه‌آمیز، غیرقابل اعتماد و غامض انسانی. فیلم محصول سال ۸۵ است و نام اولیه‌اش راه طی شده بود.

در اسفند ۱۳۵۷، یک زن که سالها پیش از انقلاب در زندان بوده، به همراه همسرش که از انقلابیون است، به قصد استراحت به نقطه‌ای کوهستانی سفر می‌کنند. در این سفر آنها با مردی آشنا می‌شوند که زن معتقد است بازجوی وی بوده است، پس مرد را که به‌عنوان مهمان نزد آن‌ها حضور داشته را زندانی می‌کند تا به همسرش بقبولاند که او همان بازجو بوده...

مرگ و دوشیزه

این داستان جذاب قبل از «روز برمی‌آید» در فیلم «مرگ و دوشیزه» رومن پولانسکی تعریف شده است. با این اختلاف که در فیلم پولانسکی، مرد بازجو بعد از سال‌ها گذشتن از انقلاب، اتفاقی به واسطه خراب شدن اتومبیلش به خانه زن و شوهر می‌آید اما زن هنوز مثل روز روشن صدای او را در خاطر و گوشش دارد.  فیلم پولانسکی بر اساس نمایشنامه‌ای از آریل دورفمن، نویسندهٔ شیلیایی ساخته شده و داستان آن طبق نوشتهٔ کوتاهی که در آغاز فیلم می‌آید، در کشوری ناشناس در آمریکای جنوبی، پس از سرنگونی رژیم دیکتاتوری می‌گذرد.

داستان جذاب فیلم در نسخه ایرانی خوب پرداخته شده و خصوصا بازی خوب داریوش فرهنگ و یکتا ناصر تماشاگر را به فیلم نزدیک‌تر می‌کند.

 

بعدازظهر سگی سگی/ بعدازظهر سگی

سگی سگی

از اسمش هم به راحتی می‌توانید حدس بزنید که اولین فیلم مصطفی کیایی براساس کدام فیلم آمریکایی ساخته شده است، بله «بعد از ظهر سگی»‌ ساخته سیدنی لومت.

احتمالا می‌توان فیلم لومت را از معدود فیلم‌هایی دانست که در سینمای ایران دو مابه‌ازای فارسی دارد. یکی «آژانس شیشه‌ای»‌که در بخش اول یادداشت به آن اشاره کردیم و دیگری این نسخته کمدی با بازی «مجید صالحی» که آن هم داستان یک سرقت مشابه را تعریف می‌کند. جوانی فارغ‌التحصیل رشته مهندسی مکانیک است که در صنعت خودروسازی طرح‌های مختلف ارائه کرده، اما کسی به او بها نمی‌دهد. او برای اینکه حرف خود را به گوش مسئولان برساند، بازی خطرناکی را آغاز می‌کند که منجر به گروگانگیری می‌شود.

بعد از ظهر سگی سگی لومت

کیایی بسیار هوشمندانه در فیلم اول خود به سراغ اقتباسی می‌رود که هم از بازخورد داستانش مطمئن است («آژانس شیشه‌ای»‌هم به او اطمینان می‌بخشد.) و هم با ترکیب کمدی با داستان سرقتی خود فروش گیشه را تضمین می‌کند. هرچند که اگر «بعد از ظهر سگی» را ببینید برایتان قابل تصور نخواهد بود که نسخه‌ای طنز از روی آن بردارند( آنقدر که فیلم جدی است و واجد نقطه‌نظر انتقادی/ اجتماعی) اما کیایی به‌خوبی توانسته این تصور غیرممکن را بر پرده تصویر کند: با یک مجید صالحی به‌جای آل پاچینو.

 

بندر مه آلود/ کازابلانکا

بندر مه آلودبندر مه‌آلود فیلمی به کارگردانی امیر قویدل و نویسندگی امیر قویدل,  حسن قلی زاده و اصغر عبدالهی محصول سال ۱۳۷۱ است.

عبود، جوان كولي جنوبي، در شمال كشور به قتل مي رسد و صياد سالخورده اي به نام تراب در مظن اتهام قرار مي گيرد. تراب هنگام خروج از كشور در پل مرزي آستارا توسط يك افسر تجسس، كه داماد اوست، بازداشت مي شود. افسر در تحقيقات خود در جنوب از همسر عبود مي خواهد كه براي تشخيص هويت مقتول به شمال برود. تراب توسط رضا كه قاتل عبود است، از پا درمي آيد. تحقيقات روشن مي كند كه عبود سال ها قبل دخترش را به سناتوري فروخته و همسر عبود تصميم گرفته است دختر را كه با همسر سناتور زندگي مي كند نزد خود بازگرداند. افسر كه به رضا بدگمان شده است قصد جلب او را دارد، اما رضا مي گريزد و پس از دستگيري، درحالي كه مجروح شده است، اعتراف مي كند كه سناتور طراح اصلي قتل بوده است. وقتي دختر عبود از سفر بازمي گردد افسر كه سناتور را دستگير كرده به او اجازه مي دهد كه دقايقي با همسر و دختر خوانده اش ملاقات كند.

کازابلانکا

این خلاصه داستان به سادگی شما را به فیلمی که منبع این اقتباس سینمایی بوده است، می‌رساند: «کازابلانکا» محبوب‌ترین فیلم مایکل کورتیس و احتمالا دیده‌شده‌ترین فیلم کلاسیک آمریکایی نزد تماشاگران ایرانی که به‌واسطه داستان عاشقانه‌اش بسیار مهم و تاثیرگذار شده است.

فرامرز قریبیان و محبوبه بیات بازیگران اصلی نسخه ایرانی و هامفری بوگارت و  اینگرید برگمن بازیگران اصلی نسخه آمریکایی هستند. هرچند «بندر مه‌آلود» هیچ‌جوره به پای «کازابلانکا» نمی‌رسد اما در نوع خود و در سطح سینمای بی‌بضاعت ایران خصوصا در اوایل دهه هفتاد، ویژگی‌هایی دارد که بیشتر از همان تم عاشقانه سرچشمه می‌گیرند و به ذائقه مخاطب ایرانی خوش می‌آیند.

 

پنجره/ مکانی در آفتاب

پنجره

«پنجره » یکی از فیلم‌فارسی‌های مهم اقتباسی به کارگردانی جلال مقدم است که در سال ۱۳۴۹ ساخته شد و بهروز وثوقی و  گوگوش در آن نقش‌آفرینی می‌کردند. فیلم درباره جوانی به نام سهراب سالاری (بهروز وثوقی) بود که برای کار از آبادان به تهران می‌رود و در کارخانهٔ عمویش مصطفی سالاری (محسن مهدوی) مشغول می‌شود. سهراب با دختری به نام ترانه (نوری کسرایی) آشنا می‌شود. ترانه آبستن است. سرپرست ترانه، اصغر ژیلا (حسن رضیانی) با نقشه سعی دارد سهراب را به عنوان پدر بچه جا بزند تا مخارج وضع حمل ترانه به گردن سهراب بیفتد. سهراب به دختر دوست خانوادگی عمویش (گوگوش) علاقه پیدا می‌کند ولی ترانه مزاحم آنها است. سهراب و ترانه در قایق با هم مشاجره می‌کنند و قایق واژگون شده و ترانه در آب غرق می‌شود. پلیس سهراب را به عنوان قاتل دستگیر می‌کند، ولی بالاخره سهراب آزاد می‌گردد؛ ولی بعد از آزادی، همگی سهراب را از خود می‌رانند.

«تکیه بر باد» هم فیلمی به کارگردانی داریوش فرهنگ در سال ۱۳۷۹ است که براساس «پنجره» ساخته شد.

مکانی در آفتاب

«پنجره» هم خودش از روی فیلم «مکانی در آفتاب»‌ برداشته شده است. فیلمی محصول سال ۱۹۵۱ به کارگردانی جرج استیونس است که خود آن باز بر پایه رمان تراژدی آمریکایی اثر تئودور درایزر ساخته شد. جرج استیونس جایزه بهترین کارگردانی اسکار را برای این فیلم دریافت کرد. همچنین مونتگومری کلیفت و شلی وینترز برای بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن شدند. داستان هردو فیلم ایرانی از روی این فیلم و رمان اقتباسیش برداشته شده و در ساخت هم متاثر از این فیلم نیز هست.

 

یه حبه قند/ در حال و هوای عشق

یه حبه قند

«یه حبه قند» رضا میرکریمی از روی فیلمی برداشته نشده اما بعضی از نکات خصوصا فرمی و بصریش را از فیلم «در حال و هوای عشق» به عاریه گرفته است.  شکل نورپردازی درخشنده فیلم و بازی با رنگ‌ها و همچنین حرکت دوربین شدیدا یادآور «در حال و هوای عشق» وونگ کاروای است.

استفاده از اسلوموشون هم یادآور «در حال و هوای عشق»‌است. اما به‌شکل بارز فصلی از فیلم که خانواده مشغول آماده کردن و تدارک بساط عروسی است و عروس با داماد تلفنی صحبت می‌کند، همراه با موسیقی‌ای که درست شبیه به «حال و هوای عشق» ساخته شده، بر روی تصاویر اسلوموشن، مستقیما از ترجیع‌بندهای این‌چنینی فیلم وونگ کار وای برداشته شده‌اند. آن‌ها هم با همین موسیقی و تصاویر درخشنده اسلوموشن قصد در ایجاد فاز عاطفی مشابهی دارند.

در حال و هوای عشق