جستجو در سایت

1396/05/10 01:15

قاب های ماندگار تاریخ سینما ( ترکیب بندی در سینمای کلاسیک )

قاب های ماندگار تاریخ سینما ( ترکیب بندی در سینمای کلاسیک )
شمایل هایی چون گرتا گاربو ،جون کرافورد ،گری گوپر ،مرلین مونرو ،اوا گاردنر ،ویوین لی،بت دیویس ،گلوریا گرهام و…خلق می کردند،اما همه زیر سایه همین عبارت سینمای کلاسیک قرارداشتند که به قول دیوید بوردل تبدیل به سبک سینمای کلاسیک شدند...

 عبارت سینمای کلاسیک،دربرگیرنده دوره ای از تاریخ سینماست که در آن فیلمسازان بسیار زیادی به کار ساختن فیلم مشغول بودند.درست است که هر کدام از فیلمسازان نظیر ویکتور فلمینگ ،جان فورد،سیسیل.ب.دمیل ،ویلیام وایلر ،هوارد هاکس ،مایکل کورتیز و فرانک کاپرا دنیای خاص خودشان را در شمایل هایی چون گرتا گاربو ،جون کرافورد ،گری گوپر ،مرلین مونرو ،اوا گاردنر ،ویوین لی،بت دیویس ،گلوریا گرهام و…خلق می کردند،اما همه زیر سایه همین عبارت سینمای کلاسیک قرارداشتند که به قول دیوید بوردل تبدیل به سبک سینمای کلاسیک شدند. ویژگی کلی سبک مزبور این بود که از ایده های عصر رنسانس و دوران تجدید حیات بشری تاثیر پذیرفته بود و این تاثیرات در قالب،قاب بندی‌های مشخص با اصول و قواعد تقریبا یکسانی در همه آثار به کار می رفت،از جمله تقسیم بندی سطوح قاب ها در هر پلان به صورتی که یا متقارن بنمایند و یا به هر شکلی متعادل و هم وزن شوند. مورد دیگر که آن را از نقاشان بعد از دوران رنسانس نظیر ژان باتیست کامیل کرو، رامبراند،روبنس و…به عاریه گرفتند،روبه دوربین بودن کاراکترهاست. البته در دوران بیزانس نیز این شیوه به کار می رفت.نقاشی هایی که از تمثال عیسی مسیح و مریم مقدس کشیده شده‌اند ،همگی روبه ما هستند و چهره آنها را می بینیم.تئاتر یونان و روم باستان نیز بازیگرانش را به گونه ای روی صحنه قرار می داد تا به تماشاگران نوعی احترام بگذراند . هنگامی که جولی اندروز در فیلم آوای موسیقی روی تپه ها آواز سر می داد،از هر نما و زاویه ای که دوربین فیلمساز،رابرت وایز او را می گرفت،این چهره بشاش و پر از زندگی اندروز بود که به سوی ما پرتاپ می شد.سینمای کلاسیک به همین ترتیب به جز مقاومت چند کارگردان مثل اورسن ولز، ویلیام وایلر و جان فورد چندان وقعی به مسئله عمق میدان نمی گذاشت.در مقابل بسیاری،تعمدا و با اصرار از عمق میدان استفاده نمی کردند و علاقه‌مند بودند تا هر چیز مهم از کاراکترها تا اشیا را جلوی کادر بیاورند.هر چند کاراکترها در این میان برای‌شان اهمیتی مضاعف داشت و بدین سان الگویی شد از اینکه سینمای کلاسیک انسان را در راس امور قرار می داد و او را در وهله اول مهم تلقی می کرد.شاید بتوان دلیل ماندگاری ستارگان سینمای آن دوران را در همین مسئله جستجو کرد،چون آنها بودند که در مرکز توجه بودند و آنها بودند که زودتر به چشم می آمدند.از طرف دیگر قوانین زوایای دوربین،اجازه استفاده از زاویای نامعمول را نمی داد و همواره ستارگان به شکل طبیعی و در محدوده چشم یک انسان نرمال دیده می شدند.انگار بیننده در بطن تصاویر حضور داشت و با حالتی بی طرف نظاره گر فرجام تلخ و از خود گذشتگی ریک (همفری بوگارت )نسبت به السا (اینگرید برگمن ) کازابلانکاها بود و همیشه نیز فضایی برای تنفس ما باقی می گذاشتند، بدین صورت که سطح قاب ها از آدم‌های زیاد و عناصر شلوغ پر نمی شدند و همچنین از خرد کردن اندازه های زیاد خودداری می کردند و یا عناصر را دسته بندی می کردند تا از پراکندگی و سردرگمی تماشاگران جلوگیری کنند.
اگر پنج گنگستر در صحنه ای قرار داشتند با ترفندی نظیر میز قمار،همه را به دور هم جمع می کردند تا جلوه ای از ارتباط آدم‌ها با یکدیگر برقرار شود.با چنین قوانینی،سینمای کلاسیک سال‌ها به کار خود ادامه داد،داستان‌های فراوانی از اراده یک شخصیت و مبارزه او با موانع متعدد برای رسیدن به یک هدف غایی را تعریف و به تصویر و نمایش درآورد و به یادماندنی ترین فیلم ها و لحظه ها را در خاطره ها ثبت کرد که با یک تلنگر ساده می توان چند تایی از آنها را به خاطر آورد : بدنام،طناب،آناستازیا ،شاهین مالت،سابرینا ،روشنایی‌های شهر،آواز در باران،همه چیز درباره ایو ،غرامت مضاعف ،مرد آرام و….