" در فقدانِ معیار" نگاهی به برنامه های نقدِ فیلم در تلویزیون

" در فقدانِ معیار"
نگاهی به برنامه های نقدِ فیلم در تلویزیون
مسعود ریاحی : اگر نگاهی به برنامه های نقد سینمایی در شبکههای تلویزیونیمان بیندازیم، شاهد گفتگویی خواهیم بود میان کارگردان و منتقد و حتی گاهی یکی دو بازیگر آن فیلم. در این میزگرد، منتقد نظرات خود را میگوید و کارگردان در مقابل تعریف و تمجیدها، تشکر کرده، و در مقابل انتقادها و اشارهی منتقد به نقاط ضعف، از فیلم خود دفاع میکند. در این دفاعها، کارگردان حتی به اتفاقات و موضوعات بیرون از فیلم نیز اشاره میکند، که مثلا آن روزی که ما فیلمبرداری داشتیم، بخاطر فلان اتفاقی که افتاد، این سکانس چنین شد. بهنوعی آنچه در تلویزیون به عنوان نقد سینمایی معرفی میشود، کارگردان در آن ضمیمهشده و پیوست شده به فیلماش است و میبایست همچون پدری بالای سر بچهای که زاییده، باشد و در برابر منتقد، دفاعیاتی ارائه دهد.
نقد در مقام علمی خود، ارزيابي و سنجش ميزان اعتبار يك اثر را نمایان میکند، كه مانند ساير رشتههاي علمي، قواعد و اصول خاص خود را دارد كه به آن «روششناسي نقد» گفته ميشود. به نوعی نقد را میتوان یک ارزیابی مستدل دانست که بر اساس نشانگان درون اثر، تولید مفهوم و کشف ارزش میکند و آنچه را که ارائه میدهد بر اساس آنچیزی است که درون اثر وجود دارد یا اگر بخواهد نقدی جامعه شناختی به اثر داشته باشد و به اثر هنری به عنوان یک ابژه نگاه کند، با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی و ... موثر بر ساخت اثر استدلال میکند و نقدی را ارائه میدهد.
اینکه کارگردان قصدش چه بوده است و چه نیتی در سر داشته است و به چه چیزهایی علاقهمند بوده است، موادی برای نقد بدست نمیدهد. حال پرسشهای اصلی اینها هستند که آنچه به عنوان نقد در تلویزیون به نمایش درمیآید واجد کدامیک از اصول ابتدایی نقد است؟ پرسش این است که اگر منتقد، نقد خود را بر اساس یک اصول و قواعد و روششناسی ارائه میدهد و استدلال میکند که آنچه عنوان میکند، درون اثر وجود دارد، پس چه نیازی است به دفاع کارگردان؟ کارگردان از چه چیزی دفاع میکند؟ از خود، یا فیلمِ خود؟ مگرنه آنکه معیار یا معیارهایی برای نقد وجود دارد که بر اساس یک روش علمی و در قالب نظریات ارائه میشود و به مثابه حدی است که برای ارزیابی به اثر هنری میزنیم تا کشف ارزش کنیم یا تولید مفهومی شکل دهیم؟ مگر مولف قرار است که همهجا پیوست شده به اثرش باشد و از چیزی که زاییده دفاع کند؟ به تعبیری دیگر، مگر در برابر یک نقد روشمند و علمی باید " دفاعی " صورت گیرد؟ شاید کلمهی دفاع زمانی کاربرد پیدا کند که نقد بر اساس یک روش غلط انجام شده باشد و فاقد استدلال کافی باشد که پاسخ به این نقدِ ناصحیح نیز به عهدهی هنرمند و مولف اثر نیست،که به عهدهی منتقدان است.
نقد، دانشِ خاص و روشِ خاص خود را دارد. آنچه به عنوان نقد اثر هنری ( مخصوصا نقد فیلم در برنامهی هفت )، در تلویزیون شاهدش هستیم، فاقد روششناسی و اصول ابتدایی نقد است و چنین رویکردی، آنهم در رسانهی تصویری با مخاطبان چندین میلیونی، خطرناک است. چنین نگاه نامستدلی به اثر هنری و عدم تلاش برای مستدل حرف زدن، به نوعی تزریق این نگاه است که هرکسی میتواند نظر خود را به عنوان یک نقد ارائه دهد و نیازی نیست که گفتههای شما بر اساس یک استدلال منطقی باشد. نظر و کلماتی امثال آن جایی در نقد روششناسانه و مستدل ندارد. آنچه در نقدهای سینمایی ارایه میشود ( مخصوصا برنامه جدید هفت ) حتی دارای روایی صوری نیز نیست، یعنی در ظاهر نیز حتی آنچیزی را که باید بسنجد، نمیسنجد. مثلا عنوان میشود این فیلم "درنیامده است" یا "بد است" " خوب است" و ... . مگرنه آنکه نقد، زمانی بهوجود میآید که بخواهد این عبارات کلی و نامفهوم را توضیح و تبیین و ... کند؟ تا کجا میتوان از این عبارات کلی استفاده کرد برای نگاه به اجتماعی از آثار هنری؟
ریچاردز در کتابِ خود با عنوان "نقد عملی" استدلال میکنند که نقد مترادف ستودن یک اثر ادبی نیست؛ به نوعی کار منتقد این نیست که دربارهی تأثیر متون ادبی در خواننده سخن بگوید. بهجای این کارها، منتقد ادبی باید علت گیرایی یک اثر را با توسل به استدلالهای نقادانه تبیین کند. صِرفِ گفتن اینکه « این فیلم براستی یک شاهکار است» یا « این نقاشی بینظیر است» یا « این قطعه موسیقی انسان را مسحور میکند و به یک جهانِ دیگر میبرد» ، در واقع هیچچیز راجع به آن اثر نمیگوید.