در باب نقد

سالها قبل مجسمه ای در برخی فروشگاه ها به فروش می رسید که مشتمل بر 4 میمون بود که یکی دست روی چشمان خود گذاشته بود. دیگری انگشتان خود را در سوراخ دو گوش خود فرو برده بود. سومی با دست دهانش را گرفته بود و چهارمی دستان خود را به روی عورت خویش قرار داده بود. این به معنی نوعی از زندگی بود که در آن ندیدن، نگفتن، نشنیدن و ..... حداقل برای تعدادی از انسان ها، یک روش زندگی محسوب می شد. سالها گذشت، با گسترش دامنه ارتباطات، ابداعات و اختراعات جدید در حوزه علم و فن آوری و با تحقق دهکده جهانی، دهان های بسته به تدریج باز شدند، گوشها آماده شنیدن بلافاصله هر خبر و رویدادی گردیدند و چشم ها شاهد و ناظر اتفاقات و مسائلی از نقاط نزدیک و دور شدند که قبل از این، هیچگاه بدین شکل و با این سرعت، اطلاع از آن ها برای کسی امکان پذیر نبوده است. سیستم های جدید ارتباطی، شرایط جدیدی از زندگی و نگاه به مسائل پیرامونی را برای انسان ها فراهم آوردند که در آن دیگر نشنیدن و ندیدن و نگفتن و مهمتر از همه ندانستن، بشدت رنگ باخته بود. تحت این شرایط، هر شهروندی خود را موظف دانست که از اتفاقات و رویداد ها، نه تنها اطلاع سریع و صحیح داشته باشد، بلکه خود نیز به نوعی با تحقیق و تحلیل پیرامون موضوع، در گسترش دامنه اطلاع رسانی سهیم بوده باشد. این امر از چت روم ها شروع شد با وبلاگ ها ادامه یافت و اکنون در قالب شبکه های اجتماعی دنبال می شود.
با شرحی که رفت، انتظار بی توجهی نسبت به اتفاقات و حوادث و رویداد های روزمره، که سینما نیز جزئی از آن بشمار می رود، از سوی عوام و نخبه های جامعه که از طریق رسانه های خبری و شبکه های اجتماعی و غیره در جریان ریز ترین نکات و مسائل قرار می گیرند و گرفتن ایراد به نفس نقد و نقادی، بس عبث و بیهوده جلوه می نماید.
سینما نیاز به نقد دارد، سینمای بدون نقد، سینمای مرده است.
وقتی یک نویسنده و یا محقق، مقاله ای، تحلیلی، کتابی را به زحمت تهیه نموده و منتشر می کند، شیرین ترین بخش کار برای وی، بازتاب موضوع در جامعه، نقد مطلب از سوی منتقدین و کامنت هائی است که خوانندگان اثر در ذیل آن قید می کنند. برای نویسنده فرقی نمی کند، کامنت ها و نقد مطلب وی مثبت، منفی، همراه با تمجید و یا توام با واکنش تند و.... باشد، برای نویسنده همین که مطلب مورد توجه قرار گرفته، کافی است. این موضوع در عرصه سینما نیز عیناً به همین شکل است، تهیه کننده، کارگردان، بازیگر و ... همه دوست دارند که نقد اثر و یا عملکرد خود را مشاهده کرده و از تعریف و تمجید نسبت به آن لذت برده و با توجه به اشکالات و ایرادات بعمل آمده، در آثار بعدی، نسبت به رفع آن اقدام نمایند. حال اگر کسی بخواهد، تمامی نقد های بعمل آمده، بر اساس و مطابق نظر وی باشد، اینجا دیگر مشکل از منتقد نیست، بلکه مشکل از خود بزرگ بینی، بدون عیب دانستن کار خود و کیش شخصیت نویسنده و یا فیلمسازی است که اینگونه فکر می کند.
متاسفانه ما بعضاً شاهد هستیم که به جای صاحب اثر که در نوشته و یا ساخته خود، دارای اشکالات و اشتباهات فراوان است و منتقد بر حسب وظیفه، روی علاقه و با هدف رفع ایراد در آثار بعدی نویسنده و یا فیلمساز، آنها را علنی و آشکار می سازد، منتقد مورد نکوهش قرار می گیرد که چرا اصولاً وارد حیطه نقد اثر شده و بر اشکالات و ایرادات تمرکز کرده است. باید گفت که نقد نمی تواند صرفاً بر تعریف و تمجید از اثر استوار باشد. یک منتقد منصف، باید نقاط ضعف و قوت یک اثر را تواماً مد نظر داشته باشد و اگر عیب کار را گفت، از حسن آن نیز بی تفاوت نگذرد، گل بی عیب خدا است، انسان هم که معصوم نیست و جایز الخطا است و چون در جایگاه خطا و اشتباه قرار دارد، همچنین می تواند در جایگاه نقد و تذکر نیز قرار گیرد، لذا نباید به این امر معترض گردد. گر چه خود منتقد نیز از نوع همین بنی بشر جایز الخطا است که او هم می تواند در نقد و بررسی خود اشتباه داشته باشد.
اگر منصف باشیم باید به جایگاه هر دو طرف احترام بگذاریم، نویسنده و فیلمساز کار خود را می کنند و منتقد نیز کار خود را انجام می دهد، اگر فیلمساز اثر خود را در سینما در معرض قضاوت عموم قرار می دهد، منتقد نیز نگاه و استدلال خود از آن را، در سایت های تخصصی و یا هر رسانه دیگری به قضاوت عموم می گذارد. این مخاطب است که در مقام قضاوت می نشیند. مسلماً اگر نقدی مغرضانه، هدف دار و جهت دار باشد، نویسنده و یا فیلمساز نباید نگران آن باشند، چرا که در این میان، کسی ضرر خواهد کرد که مطالب وی، غیر منصفانه و دارای حب و بغض بوده است، در نتیجه نیز کسی از آن تبعیت نخواهند کرد.
در هر حال، یک نویسنده و یا فیلمساز، هیچگاه نباید از اینکه خود را در معرض قضاوت عموم قرار می دهد، ابائی داشته باشد، در غیر این صورت بهتر است، برای خود شغلی اختیار کند که نیاز به نقد و بررسی و قضاوت مردم نداشته باشد.
والسلام