فیلم ترسناک و نژادپرستانه جردن پیل کمدین، ترکیبی از هیجان و انتقاد از روابط سیاه پوستان و سفیدپوستان است.

ترجمه اختصاصی سلام سینما- حدس بزنید که در فیلم« برو بیرون» چه کسی برای شام به ملاقات زنان استپفورد می رود؟( اشاره به فیلم همسران استپفورد ). در« برو بیرون » دختر سفید پوستی دوست سیاه پوستش را به خانه شان می آورد تا با والدینش ملاقات کند، خانواده او به صورت تصنعی از پسر سیاه پوست استقبال گرمی می کنند تا بدین صورت راز تاریک و غیرقابل تصور خود را بپوشانند. جوردن پیل در اولین کارگردانی اش با ترکیب کنایه ای از نژادپرستی و ترس برای افزایش تاثیر آن و با نشان دادن این نقض اجتماعی بی پروایی خود را اثبات کرد. درواقع از لحظه ی شروع فیلم که همراه با هیجان و ترس است تا رسیدن به این موضوع هولناک که سفید پوستان راهی برای برده داری از سیاه پوستان پیدا کرده اند، «برو بیرون »ترس زیادی به بیننده القا کرده و مخاطب را خشمگین می کند. اما در واقع پیل حتی از یکی از شگردهای خودش هم برای مطرح کردن کمپانی های بلوم هوس ( از جمله کمپانی های پخش کننده فیلم های ترسناک ) استفاده نکرده است.
فیلم« برو بیرون» اولین بار در یکی از شب های خلوت فستیوال فیلم ساندنس به نمایش گذاشته شد، برو بیرون مانند فیلم هایی از این دست نشان دهنده یک موضوع سیاسی است: «مرد حصیری »و« محکمه» فیلم های هیجانی درباره فرار برای بقا هستند که در آن شخصیت های دلسوز داستان به وسیله فرقه ی اشتباهی به اسارت گرفته می شوند. استثنایی که در این فیلم وجود دارد این است که در« برو بیرون» افراد دیوانه سفیدپوستانی زبده و لیبرال هستند که به طور خطرناکی روشن فکر جلوه می کنند- این بدان معناست که پیل به دنبال موضوع آسانی نرفته است( رای دهندگان نژادپرست به ترامپ را در نظر بگیرید )اما همین گروه بودند که به اوباما رای دادند.
انگار ترس برای پیل جذاب است( یک سوم این کشش و جذابیت در سریال کمدی« کی و پیل» دیده شد )، که در هردوی این ژانرها هدف تحریک تماشاگر بوده است. در برو بیرون شخصیت اصلی یک مرد سیاه پوست به نام کریس است( دنیل کالویا که اخیرا در فیلم سیکاریو دیده شد )، عکاس شهر بزرگی که با دختری سفیدپوست، رز( الیسون ویلیامز در فیلم دخترها )به مدت پنج ماه قرار می گذارد ، مدت دوستی آن ها به اندازه ای است که حتی اگر این سوالات ذهنش را مشوش کند: آیا آنها می دانند که من سیاه پوستم؟، باز هم نمی تواند دعوت او را برای ملاقات با خانواده اش را رد کند
عشق آن ها چشم را کور می کند اما دنیای واقعی این طور نیست-نگرانی کریس از واکنش سایرین هنگام مشاهده او با این خانواده درست و بجا بود. زمانی که با دوست دخترش به خانه شان می رسد به نظر می رسد که استقبال و پذیرایی خانواده آرمیتاژ ازاین بهتر نخواهد شد. والدین رز با بازی کاترین کینر و بردلی وایتفورد هیپنوتراپیست و جراح اعصاب هستند، که بدون هیچ گونه ناراحتی کریس را به خانه مجلل خود دعوت می کنند.
اما در این جا چیزی عجیب به نظر می رسد و آن هم خدمتکار زن( جورجینا با بازی بتی گابریل ) و مردی( والتر با بازی مارکوس هندرسون ) است که هر دو تنها افراد سیاه پوست آن منطقه هستند و از نظر کریس این دو بیشتر از آنچه باید مطیع هستند، به نظر می رسد بخشی از هوش و احساسشان برداشته شده است. زمانیکه از کارهای خانه فراغ می شوند، والتر با سرعت زیادی اطراف محوطه را می دود و جورجینا ساعت ها به انعکاس خودش در شیشه زل می زند- رفتار شبه زامبی که اهمیت آن بعدا مشخص می شود، اما پی بردن کریس به این راز منجر به آشفتگی بیشتری می شود.
برخوردهای بسیار مودبانه کریس با خانم و آقای آرمیتاژ، که تظاهر می کنند رنگ پوست مهمان جدیدشان را ندیده اند، بلکه مخفیانه ورود او را جشن می گیرند ، بیننده را عصبانی می کند. اگر کریس سفیدپوست بود پدر رز قطعا چنین حرفی نمیزد که چقدر به اینکه پدرش دوشادوش جسی اونز( دونده سیاه پوست امریکایی ) در المپیک 1936 دویده است افتخار می کند، اینکه و برندگان آن دوره از مسابقات هیتلر را بی ارزش نشان دادند. تمامی این ها نشان داد که این مرد عجیب است، با این حال کریس مجبور بود تا سر تکان دهد و لبخند بزند، تنها راه وی برای فهمیدن حقیقت پرسیدن از رز بود( رز فهمیده بود که کریس می تواند معنی پنهان در هر چیزی را متوجه شود )، یا می توانست با دوست سیاه پوستش تماس بگیرد. یکی از بدترین برخوردهایی که با این موضوع شد در اداره امنیت حمل و نقل و با بازی کمدین لیل رل هاوری بود.
ملاقات ناخوشایند آن ها همراه شده است با یک گردهمایی بزرگ سالانه، که مجموعه ای از افراد پولدار برای پیک نیک دور هم جمع می شوند، همه ی آن ها سفیدپوست هستند بجز یک آسیایی و ( کیت استنفیلد ) که در صحنه اول فیلم ربوده شدن وی دیده می شود. به نظر می رسد که دوستان خانواده آرمیتاژ بیشتر از آنچه کریس تصور می کرد او را پذیرفته اند اما با سوالاتی که از وی می پرسند منجر می شوند تا احساس راحتی نداشته باشد و زمانی که او شخصیت استنفیلد را تحت فشار قرار می دهد وی شروع به فریاد زدن کرده و بارها عنوان فیلم( برو بیرون ) را گوشزد می کند.
در این لحظه است که کریس بسیار به فکر فرو می رود و فیلم به حالت وحشتناک خود تغییر پیدا می کند-با اینحال می توان گفت که پیل به صورت کاملا موثری از ابتدای داستان مخاطب را در گوشه ای نگه داشته و هر از گاهی تکان هایی می دهد ، یکدفعه با این نیشگون ها مخاطب به خودش می آید. عملا تمامی فیلم های ترسناک از نوعی شوخ طبعی استفاده می کنند تا فشارهای وارده را تعدیل کنند، اما پیل فراتر از این می رود، مکانی را برای یک کمدی کامل مهیا کرده تا دوشادوش این راز که خانواده آرمیتاژ برای مهمانشان چه چیزی تدارک دیده اند حرکت کند.
در تمام صحنه های فیلم موسیقی هولناک و تکان های ترسناکی وجوددارد، اما زمانی که کریس خودش را اسیر می بیند فیلم تازه شبیه به تولیدات بلو هوس می شود- پیل نشان می دهد که تا چه اندازه می تواند در اوج سیر کند. در این جاست که مخاطبان متوجه می شوند که کریس برای فرار کردن چه کسی را باید بکشد و این نبرد تن به تن به حدی می رسد که وقتی کریس هر سفید پوستی را که سر راهش قرار دارد از بین می برد مخاطب خوشحال می شود. این اتفاق را تاوان شخصیت های سیاهی بدانید که هرساله در فیلم های ترسناک هالیوودی قربانی می شوند. این فیلمی است که در آن یک فرد سیاه پوست آن را به انتها می رساند، هرچند ممکن است پیل این سوال را مطرح کند که آیا چنین اتفاقی خبر از پایان خوش ماجرا می دهد یا خیر؟
واضح است که برو بیرون تاثیرات متفاوتی در سیاه پوستان و سفیدپوستان دارد و اگر فیلم بیننده را عصبانی نکند درواقع کارش را به درستی انجام نداده است. در لایه های استرسی فیلم چیزی وجود دارد که بهره گیری صحیح پیل از فیلم نامه را نشان می دهد که شامل صحنه شروع فیلم( که در آن یک مرد سیاه پوست نگران در حومه ای از شهر که غالبا پرشده از افراد سفیدپوست هست در حال راه رفتن است و سرنوشت تریوان مارتین را یادآوری می کند ) تا آخر و جایی که پیداشدن ماشین های پلیس نشانه ای از وخامت اوضاع است .
نقطه ی عطفی که در فیلم پیل نشان داده می شود همزمانی چنین هیجانی با شرایط کشور پس از اوباما است. ممکن است از نظر برخی برو بیرون خط قرمزها را رد کرده باشد، نگاه فیلم جایگاه سفیدپوستان را از منظر فرهنگ عامه به چالش می کشد. پیل چیزی بیش از یک فیلم ترسناک ارائه می دهد او واقعیتی را به نمایش می گذارد که در آن افریقایی- امریکایی ها هیچ وقت نمی توانند با خیال راحت نفس بکشند.
منبع: ورایتی