جستجو در سایت

1396/11/18 00:00

ایرانِ من حراج

ایرانِ من حراج

  

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اجتماعی یک دهه اخیر جامعه ایران سقوط آزاد برخی واژه‌هاست که در مورد «چهارراه استانبول» می‌توان به دو واژه «شرم» و «حیا» اشاره کرد.

سه موتیف داستان را در نظر بیاوردید: «دیه بگیری»، «اقتصاد فلج» و «سومدیریت بحران»! این سه مورد را در کنار فاجعه پلاسکو قرار دهید. مصطفی کیایی هر سه موتیف مهم را که آسیب اساسی اجتماعی هستند به انضمام یک حادثه ناگوار بدل به «فرصتی» کرده برای کاسبی کردن؛ کاسبی «کف» و «سوت» و احیانا «پول»!

کیایی یک کاغذ در دست گرفته و رویش یک سری نقطه گذاشته و این نقاط را با خطوطی به یک‌دیگر متصل کرده و پس از آن برای هر یک از نقاط اسم گذاشته است. لابد فکر کرده رابطه علی معلولی که در یک پلات کلاسیک مطرح است همین خط و نقطه‌بازی آشفته و بی‌سلیقه است. به غیر از شخصیت پدر، تمام بازیگرهای این فیلم در نقش آکسسوار صحنه روی پرده حضور دارند. بازی‌های عالیجنابان رادان و کیایی در پایین‌ترین سطح لازم برای قرار گرفتن در مقابل یک دوربینِ روشن قرار دارد. مهدی پاکدل، ماهور الوند و رعنا آزادی‌ور هم دست کمی از آن دو نفر ندارند.

یک مشت شوخی بی‌مزه و بعضا زشت –مثلا شوخی زشت «گرفتاری احتمالیِ شبِ سالگرد ازدواج»- با تصنعی‌ترین لحن ممکن، در کنار یک مشت شعار نسبتا اقتصادی-سیاسی و باندی از پلیدترین انسان‌ها (لادن و بهمن و شخصیتی که نامش یادم نیست اما محسن کیایی نقشش را بازی می‌کند) عوامل تشکیل‌دهنده این فیلم هستند. سوتی‌های وحشتناک کارگردانی که باعث می‌شود در صورت داشتن یک نگاه نسبتا دقیق، هیچ‌کس باورش نشود که «چهارراه استانبول» فیلم پنجم یا ششم مصطفی کیایی است.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط