1396/11/11 00:00
و بادكنك من هنوز به بادكنك بودن تمارض مى كند...

- تمارض كردن: خود را به بيمارى زدن، بى آنكه بيمار باشى...
سبزى ديوارهاى صحنه و اشاره اى شايد به دنياهاى مجازى اين روزهاى سينماى دنيا كه بازيگر را در پيش پرده اى سبز وادار به خيال اقيانوس مى كند و تمام دنياها از دل همين ديوارهاى سبز بيرون مى زند. عبد ابست خيال خودش را راحت كرده، فضاهاى مجازى، آدمهايى با سن هاى مجازى و البته اتفاقاتى واقعى، بيش از همه چيز"تمارض" خود تمارضيست در باب سينما، يك صحنه ى خالى كه گوشه اى به تاتر مى زند و فيلمى كه تجربه مى شود. تسلسل اتفاقات و فرم بيان روايت جذاب است ولى تا آنجا كه محتوا را قربانى فرم نكند، كه متاسفانه فيلم خوب"تمارض" دچار اين عارضه مى شود.رفت و آمدهاى اتفاقات همراهت مى كنند و كنجكاو رويدادها مى شوى، و با لورفتن همه ى آنچه گذشته است، تنها فرم و موسيقى نگه ات ميدارد، پايان مى توانست خيلى زودتر اتفاق بيفتد و يا قصه مى توانست كدهايى براى گشودن تا پايان نگه دارد و نه نيمه ى فيلم.
و بادكنك من هنوز به بادكنك بودن تمارض مى كند...