جستجو در سایت

1393/01/12 00:00

چمران، سربازی که با «فکر» وارد میدان جنگ می شود

چمران، سربازی که با «فکر» وارد میدان جنگ می شود
«مصطفی چمران» اسطوره بسیاری از همنسلان من است. مردی که مانند اغلب قهرمان های دفاع مقدس، ابعاد مختلف زندگی اش تا چند سال پس از شهادت وی ناشناخته ماند و بعد از گذشت زمانه ای نه چندان کوتاه، مورد توجه قرار گرفت و شناخته شد. اگر در سال های اولیه دهه شصت و پس از شهادت چمران، فیلمی با موضوع زندگی او ساخته می شد منتظر تماشای اثری حماسی با موضوع زندگی این قهرمان بودیم اما ساخت فیلمی پس از گذشت سی سال از شهادت این چهره استثنایی آن هم توسط کارگردانی همچون «ابراهیم حاتمی کیا» که یکی از کارگردان های انگشت‌شمار موفق سینمای دفاع مقدس است، انتظارهای فراوانی را از چنین اثری ایجاد می کند. فیلمی که قطعا قرار نیست در لایه های رویی خود متوقف بماند و حتما برای مخاطب امروز، جنبه هایی تازه به جز حماسه و قهرمان پردازی از چمران را روایت خواهد کرد. چمران در لبنان، چمران در ایران استفاده از نام اختصاری «چ» برای فیلمی که قرار است روایتگر زندگی یک قهرمان ملی باشد و اتفاقا در تیرزهای تبلیغاتی نوروز نیز به جنبه های میهن‌دوستانه و وطن پرستانه آن اشاره می شود، می تواند تعابیر و معانی گوناگونی داشته باشد. شاید حاتمی کیا خواسته بگوید این فیلم تنها بخش محدودی از زندگی این قهرمان است و زبان سینما هنوز توانایی بیان جنبه های دیگر زندگی این شهید بزرگوار را ندارد. چمران در تاریخ معاصر ایران شخصیتی چند وجهی است که بدون اشاره به این وجوه نمی توان درباره آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا قضاوت کرد. او چهره ای انقلابی، علمی، سیاسی، نظامی و هنری است که زندگی پُر فراز و نشیبی را در امریکا، مصر، لبنان و ایران پشت سر گذاشته است. قطعا از هنری مانند سینما نمی توان توقع داشت به تمامی جنبه های زندگی چنین شخصیت هایی بپردازد و قاعدتا در یک اثر سینمایی صرفا می توان مقطع محدود و مشخصی از زندگی یک شخصیت را روایت کرد. برای مخاطبی که با زندگی چمران تا حدودی آشناست، این سوال پیش می آید که چرا باید مقطع دو روزه حضور چمران در پاوه دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی قرار گیرد؟ این مقطع همانگونه که در فیلم نیز نمایش داده می شود، مقطعی مهم و پُررنگ در زندگی شهید چمران نیست یا حداقل اینکه در مقابل مقاطع دیگری همچون: حضور دکتر چمران در جبهه نبرد ایران علیه ارتش صدام و جنگ های نامنظم و نیز آزادی سوسنگرد قطعا بیش از حضور وی در پاوه دارای جنبه های داستانی بوده و می توانسته حاصل کار فیلم سازی همچون حاتمی کیا را به اثری قهرمان پردازانه تبدیل کند اما حاتمی کیا از جمله کارگردان هایی است که ساخته هایش از عدم علاقه او به سینمای قهرمان پردازانه و اکشن حکایت دارد. در اغلب ساخته های این فیلم ساز حتی چهره و تصویری واضح از عراقی ها مشاهده نمی کنیم و بیش از آنکه جنگ به عنوان پدیده ای فیزیکی و نظامی مورد توجه وی باشد، جنبه های انسانی و تاثیرات پس از آن مورد توجه این فیلم ساز بوده و بهترین ساخته های وی نیز با چنین نگاهی شکل گرفته است. معروف ترین این آثار «آژانس شیشه ای» و «موج مُرده» است و در ساخته های دیگر وی همچون: برج مینو، به نام پدر، ارتفاع پست و از کرخه تا راین نیز نگاهی تحلیلی و انسانی به تبعات جنگ به شدت مشهود است. با چنین سابقه ای می توان علت علاقه حاتمی کیا به ساخت فیلم «چ» با موضوع زندگی شهید چمران را اینگونه تفسیر کرد: «فیلم به مقطعی از تاریخ کشورمان می پردازد که عده ای با شعار زیبا و فریبنده استقلال و خودمختاری، مردم را فریب داده و برادرکُشی راه انداخته و ملت را مقابل یکدیگر قرار داده اند. در چنین شرایطی فردی مانند چمران به جای اینکه اسلحه به دستو در یکی از طرفین ماجرا قرار گیرد، تلاش می کند تا تعداد افراد کمتری در بلوای پیش آمده کشته شوند». ردپاهای چنین نگاهی را در بخش های مختلف فیلم نیز می توان یافت. در فیلم چ، «دکتر عنایتی» به عنوان فردی که عامل این بلواست، از خارج از ایران ـ امریکا ـ به سرزمین مادری خود بازگشته و این آتش برادرکُشی را به راه انداخته است. در این فیلم هم مانند ساخته های قبلی حاتمی کیا، تصویری واضح از دشمن ـ کُردهای متخاصم ـ نمی بینیم و به جز چند صحنه معدود، اغلب ضد قهرمان ها در نماهایی عمومی اقدام به شلیک و تیراندازی می کنند. هانا، شخصیت مورد علاقه حاتمی کیا در چ در کنار تمامی این ویژگی ها، یک نکته نیز در فیلم بسیار بارز است و آن حضور شخصیت «هانا» با بازی مریلا زارعی است که نقشی پُررنگ تر از دیگر شخصیت های داستان دارد و به واسطه آنکه تنها قهرمان زن داستان است، بیش از دیگر شخصیت ها مورد توجه واقع می شود. وجه مشترک این شخصیت با دکتر چمران این است که هانا هم مانند دکتر دوست ندارد جان کسی را بگیرد و زمانی که به او اسلحه داده می شود، حاضر به قبول آن نیست. این شخصیت زن که به نظر می رسد مهم ترین عنصر داستانی از نگاه کارگردان است، در ابتدای فیلم و در بیمارستان، آرامش خود را از دست می دهد. کمی بعد شوهرش به شهادت می رسد و در پایان فیلم نیز بردارش که عنصری فریب خورده بوده توسط یاران دموکراتش کشته می شود. در پایان هانا باقی می ماند و فرزندی که به سیاق فیلم «ارتفاع پست» می تواند نماد و نشانه ای از نسل آینده باشد که با هزار سوال و پرسش از گذشته به دنیای جدید قدم گذاشته است. به عبارت ساده تر می توان گفت در فیلم «چ» قهرمان داستان و موضوع اصلی فیلم نه شخصیت چمران و نه حتی اصغر وصالی بلکه شهر «پاوه» است که نزاع میان جنبه های خیر و شر داستان برای دستیابی و تسلط دوباره بر آن، به اتفاق های تکان‌دهنده انسانی منجر می شود که «هانا» یکی از نمونه های مثال زدنی آن است. می توان گفت در این فیلم شخصیت «چمران» فقط در جایگاه راوی قرار دارد و بهانه ای برای به تصویر کشیدن یک واقعه تکان دهنده است که در یک سوی آن مردمی فریب خورده قرار دارند و در سوی دیگر آن افرادی دلاور که برای حفظ این آب و خاک جان خود را در دست گرفته و از نقاط مختلف ایران به کردستان آمده اند. اما چمران به دنبال راه سومی است و می خواهد به خاطر زن و بچه هایی که در میانه این درگیری قرار گرفته اند، با نگاهی حسابگرانه و عاقلانه راههای دیگر را هم برای پایان غائله امتحان کند. مذاکره ابتدایی چمران با «اقای لطیفی» معلم مدرسه نیز حکایت از آن دارد که چمران به جای برخورد فیزیکی، راه نهایی حل این غائله را در توجیه جنبه های فکری این غائله جست و جو می کند. به همین دلیل ابتدا با آقای لطیفی و سپس با دکتر عنایتی مذاکره می کند که هر دو از پشتوانه های فکری این غائله هستند. این مساله به معنای آن است که چمران می داند این مبارزه کور منطق و پشتوانه ایدولوژیک دارد و تا این بخش از ماجرا قانع نشود، سیاهی لشکرهای این ماجرا عقب نشینی نخواهند کرد. شاید اگر قرار بود «مسعود ده نمکی» این فیلم نامه را مقابل دوربین ببرد، تمرکز خود را بر زندگی «اصغر وصالی» قرار می داد اما حاتمی کیا در مقام کارگردان، شخصیت محوری اش را زنی قرار داده که در تردید است و میان دو بخش زندگی اش ـ همسر و برادرش ـ گرفتار شده است. صحنه های آغازین فیلم و سکانس افتتاحیه اثر نیز دلالتی جدی بر این مساله است که «پاوه» موضوع محوری و مورد علاقه حاتمی کیا است و حتی در این فیلم جنبه ای نمادین از ایران را یافته که در نقاط مختلف آن و در سال های اولیه انقلاب اسلامی، با تحریکات قومی و قبلیه ای در آستانه تجزیه قرار گرفته بود. در سکانس آغازین فیلم دوربین از بالا محله ای را نشان می دهد که در آن اسلحه در کنار ساندویچ و نوشابه فروخته می شود؛ گویی اسلحه به عنصری جدایی ناپذیر در زندگی مردم تبدیل شده است. در نمایی دیگر اعتراض های مردمی و ملت کُرد را نشان داده می شود و جملاتی در خصوص استقلال مردم بیان می گردد و سپس فیلم وارد روایت قصه اصلی خود می شود. البته فیلم در بازنمایی چهره ای انسانی و مثبت از مردم کُرد کم نمی گذارد و با به تصویر کشیدن افرادی مانند سیروان ـ با بازی خوب امیر دلاوری ـ حساب مردم عادی را از معدود افراد طرفدار تجزیه که خارج از مرزها نیز حمایت می شوند جدا می کند. ضعف هایی که بازیگر نقش «چمران» به چ وارد کرد فیلم «چ» در کنار جنبه های محتوایی آن، ویژگی های فنی و هنری قابل ملاحظه ای دارد. تماشاگر در بخش بازیگری مجموعه ای از «انتخاب های خوب» را شاهد است. از انتخاب سعید راد برای نقش سرلشگر فلاحی گرفته تا دو چریکی که چمران را همراهی می کنند و حتی خلبان ها، نشانه دقت و وسواس سازندگان اثر در واقع نمایی درست ماجرا هستند. بابک حمیدیان از نقطه های درخشان فیلم است که نمونه ای مثال زدنی از بازیگری است که نقش خود را به درستی باور کرده است اما در بازبینی فیلم و گفت و گو با تماشاگران نیز حس می کنم همچنان انتخاب «فریبرز عرب نیا» برای نقش چمران یکی از نقاط ضعف جدی فیلم است. برای ایفای این نقش بازیگران مختلفی نامزد بوده اند. رضا عطاران، مانی حقیقی، امیر آقایی و... قطعا حضور هر یک از آنها در نقش چمران می توانست حاصلی بهتر از این داشته باشد. حتی اگر صدای عرب نیا برای این فیلم دوبله می شد هم بخشی از مشکلات فیلم کاهش می یافت. عرب نیا در سریال مختارنامه نیز با چنین مشکلی مواجه بود و صدای او بیش از آنکه تداعی کننده شخصیتی جدی باشد، تردید، شک و دو دلی را تداعی می کرد و حالا در فیلم چمران نیز زمانی که در مذاکره با دکتر عنایتی دچار لرزش صدا می شود، این ضعف بارز است. در فیلم «چ» طی دو سکانس فیلمی خانوادگی از زندگی خصوصی شهید چمران نمایش داده می شود که تناسبی با کلیت اثر ندارد و نمایش آن در میانه فیلم باعث از ریتم افتادن فیلم چ می شود. ضمن آنکه مشخص نیست در بخش هایی از فیلم و به خصوص بخش دوم فیلم خانوادگی، فیلمبردار آن کیست؟ در فیلم به چند موقعیت جغرافیایی همچون خانه پاسدار، بیمارستان، پاسگاه و... اشاره می شود که ارتباط برقرار کردن میان آنها برای مخاطب کار ساده ای نیست. ای کاش حاتمی کیا با استفاده از یک نقشه گرافیکی به سبک و سیاق فیلم ها و سریال های تاریخی این موقعیت ها و ارتباط آنها با یکدیگر را برای مخاطب تشریح می کرد. تماشای آخرین ساخته حاتمی‌کیا برای مخاطبی که اتکا به معلومات بیرونی ندارد چندان مطلوب نیست و فقدان اطلاعات درباره این شخصیت قطعا باعث می شود مخاطب جوان امروزی ارتباط چندانی با فیلم برقرار نکند. این اثر برای برقراری ارتباط با مخاطب خارجی نیز چنین مشکلی را دارد. ای کاش حاتمی‌کیا در ابتدای فیلم نوشته ای قرار می داد و چند کلمه ای برای مخاطبش درباره شخصیتی که قرار است شاهد آن باشد نکاتی را طرح می کرد تا تماشاگر جوان امروزی که صرفا نام این شهید بزرگوار را بر بزرگراهی در تهران دیده، با ذهنی آماده تر با فیلم ارتباط برقرار می کرد.