سایکوپاتی در خدمت هنر
فیلم حرف بد نزن (نفوس بد نزن) به کارگردانی کریستین تافدروپ در رده ژانر های روانشناختی قرار دارد و رقابت او در چنین ژانری سخت و طاقت فرساست ،از آن جایی که زیر سایه ژانر روانشناختی فیلم های ماندگار و تاثیرگذاری ساخته شده است،فیلم حرف بد نزن( نفوس بد نزن) انتظارات لازم را برای من فراهم نکرد.
خط داستانی حرف بد نزن ساده است
بیورن و لوئیزه، یک زوج دانمارکی که برای تعطیلات آخر هفته با دختر خود اَگنِس به خانهٔ روستایی پاتریک و کارین، یک خانوادهٔ هلندی دعوت میشوندو میزبانان به زودی شروع به آزمایش محدودیتهای مهمانان خود میکنند،اوضاع تشدید میشودو...
با وجود اینکه موسیقی هوشمندانه انتخاب میشود اما جای گذاری آن در سکانس های اولیه فیلم تصنعی و اضافه ست زمانی که اطلاعات ما برحسب مکان و زمان فیلم در کمترین سطح ممکن است موسیقی کارایی ندارد!
شخصیت پردازی ها اگر چه به اندازه است اما اگر تعمق بیشتری داشته باشیم متوجه خواهیم شد شخصیت ها کامل نیستند و طراحی شخصیت های بیورن و لوئیزه به اندازه حتی استاندارد مابین آرکی تایپ های متفاوت غوطه ور اند و درنتیجه درک عمیقی از این دوکاراکتر پیدا نمیکنیم جز اینکه میدانیم عاشق اگنس هستند و اخلاقیات برایشان مهم است.
شخصیت پردازی منفعل باعث میشود منطق فیلمنامه زیر سوال برود و هرچقدر خودم را باجمله(( به هرحال فیلم روانشناختی است و فلسفه در فیلم موج میزند و اشکال ندارد منطق زیر سوال برود.)) نمیتوانم پذیرا باشم! حفره های فیلمنامه انقدر زیاد است که باعث میشود فیلم حرف بد نزن( نفوس بد نزن) برایم اثری متوسط تلقی شود.
عدم حضور قانون در فیلم، عدم پیگیری های قبلی و خانواده های قبلی،پایان بندی باز، منفعل بودن خانواده ،بازگشت به نقطه اولیه در حین فرار و غیره و غیره...
سایکوپاتی میزبانان در اوایل داستان به شدت قابل باور و قابل درک بود به نوعی انگار بازتابی بود از رفتار و اعمال ذهن که دلش میخواهد این گونه برخورد کند اما در اواخر داستان این رفتار زیر سایه نماد پردازی ( بریدن زبان اگنس) ناپدید شد... هرچقدر نماد پردازی و فلسفه در فیلم مهم باشد نباید ارزش داستان زیر سوال برود!
فیلم حرف بد نزن( نفوس بد نزن) مانند لقمه ای بود لطیف و مطبوع که ذره ذره تلخ و غیرقابل خوردن شد!
اثری متوسط که اگر مهندسی فیلمنامه اش دقیق تر بود با یک ساختمان نیمه کاره رها نمیشدیم.