جستجو در سایت

1400/11/17 00:00

یک پلیس که شخصیت نشده است

یک پلیس که شخصیت نشده است

 محمدحسین مهدویان در هفتمین فیلمش همچنان در حال تجربه‌گرایی است یا می‌توانیم این گونه بگوییم که او قصد دارد ژانر‌های متعدد را بیازماید که گاه می‌تواند از پس آن بربیاید. مهدویان که در جشنواره سال قبل فیلم «شیشلیک» را کارگردانی کرده بود و به دلیل ضعف مفرط با نقد‌های بسیاری مواجه شد، امسال با فیلم «مرد بازنده» به چهلمین جشنواره فیلم فجر آمده است؛ اثری پلیسی/معمایی که در سینمای ایران به شدت جای خالی‌اش احساس می‌شود، اما مرد بازنده به دنبال اثر قبلی فیلمساز نمی‌تواند فیلم متقاعدکننده‌ای باشد و هرگز توان تعلق گرفتن در ژانر مورد نظر کارگردان را ندارد. مردبازنده از همین جا آسیب دیده است که مهدویان تلاش کرده یک پلیس قهرمان خلق کند؛ قهرمانی که زیر بار زور و مصلحت‌طلبی‌های سازمانی نمی‌رود، اما احمد خسروی یک پلیس یا کارآگاهی است که تمام قد تیپ است و اساساً نمی‌تواند به یک شخصیت مستقل تبدیل شود. در این گونه آثار باید کاراکتر اصلی یک قهرمان باشد که مخاطب بتواند با او جلو برود، اما احمد خسروی یک آدم عصبانی و کلافه است که فقط یک بار در فیلم می‌خندد و آن هم نیم‌رخ است، حتی فیلمساز نکات ظریفی هم که برای خلق شخصیت او مثل فوبیا از مکان تنگ در نظر گرفته ضدشخصیت پلیس است، یعنی این فوبیا هم اساساً ضدکاراکتر است و باور اینکه یک پلیس این فوبیا را داشته باشد، غریب است. این با توجه به گزینش‌های استخدامی در نیروی انتظامی متقاعدکننده نیست. جهانی که فیلمساز برای این سرهنگ در نظر گرفته به هیچ وجه نمی‌تواند ایرانیزه باشد. یک پلیس منزوی که موفق نیست ولی می‌تواند وظایف پدری را به درستی ایفا کند، حتی صمیمیت زیردستی او هم قابل فهم نیست. به نظر می‌رسد دو نگاه در فیلمنامه وجود دارد؛ نگاه اول اینکه مردبازنده می‌توانست یک فیلم ۹۰ دقیقه‌ای باشد که حدود دوساعت است یا اینکه احتمالاً این فیلم می‌توانست یک سریال هم باشد، به همین دلیل یک دوگانگی در روند شکل‌گیری اثر احساس می‌شود و آن چیزی که مهدویان دنبالش بوده به فرجام نرسیده است، یعنی می‌دانیم که فیلمنامه پلیسی باید ساختار ژانری خودش را داشته باشد؛ آدم‌های متعدد با گره‌افکنی‌های پیچیده با یک روند پیچیده‌تر. در مردبازنده اگرچه با آدم‌های متعدد سروکار داریم ولی ماهیت آن‌ها گم است و آن چیزی که برای کارگردان اهمیت داشته احمد خسروی بوده که البته در ایجاد و شکل‌دهی آن هم نتوانسته موفق باشد چراکه یک آدم با یک بارانی بلند و اخم و خشونت چهره و کلام به پلیس تبدیل نمی‌شود. مهدویان قصه‌گوی خوبی است، اما نه همیشه، او می‌تواند تا ساعت‌ها فیلم بسازد و مخاطب را سرگرم کند، اما در مردبازنده با گستردگی معمایی مواجهیم که در روند فیلم باید به رمزگشایی برسد. مهدویان این گستردگی را لحاظ کرده، اما هیچ اتفاق مهمی در گره‌گشایی رخ نمی‌دهد بلکه کاری که احمد خسروی با سرنخ ماجرا می‌کند، به هیچ وجه متقاعدکننده نیست و انگار پایان فیلم کم دارد یا کوتاه شده است، به نظر می‌رسد از جایی که احمد خسروی مسئولیت پرونده را ندارد، فیلم توان ادامه ندارد و کاری که او با اردلان می‌کند، توجیه قانونی و انسانی ندارد و رفتار این پلیس ضدقانون است و این‌ها دلیل خلق شخصیت نیست. اینکه احمد خسروی در اداره پلیس مازندران خودش را معرفی نمی‌کند، بیشتر کمدی است تا درکی از منزوی بودن او. انتخاب جواد عزتی مناسب نبوده و گریم یا لحن بیان او به شدت تصنعی است. چهره‌اش ما را یاد بابا اتی می‌اندازد و نگاه‌های ریزبینانه‌اش نمی‌تواند از عزتی یک کاراکتر پلیسی بسازد. دوربین مهدویان همچنان می‌لرزد و هنوز زوایای دوربینش برای مستندنگاری مناسب است. به هر شکل اگر چه مرد بازنده می‌تواند از فیلم قبلی او بهتر باشد، اما جذابیتی برای دیدن دوباره ندارد و این به دلیل ساده‌انگاری مهدویان در ساخت یک اثر معمایی پلیسی است.