داستانپردازی فوقالعاده دلیل موفقیت فصل دوم است

ترجمه اختصاصی سلام سینما
وقتی فصل اول «عشق، مرگ و رباتها» منتشر شد، واکنشهای مختلفی را برانگیخت. برخی از صاحبنظران فصل اول این سریال را به دلیل در پیش گرفتن سبک جدیدی از سریالسازی و نوآوری و تنوع در ساخت انیمیشن مورد تحسین قرار دادند و برخی دیگر نیز معتقد بودند که سبک داستانهای مجزا در این سریال باعث میشود که بینندگان نتوانند با آن همراه شوند و مانند سایر سریالها دائماً منتظر قسمتهای جدید باشند.
در فصل دوم تهیهکنندگان اجرائی سریال یعنی «تیم میلر» و «دیوید فینچر» تصمیم گرفتند تا تعداد قسمتهای یک فصل را از هجده قسمت در فصل اول به 8 قسمت در فصل دوم کاهش دهند. این باعث شده است تا بهم پیوستگی بیشتری میان قسمتهای سریال ایجاد شود و تجربهی فضاهای مختلف برای مخاطب که در فصل اول اتفاق افتاد، در فصل دوم کمتر حس شود. اما همچنان شاهد نوآوریهای زیادی در طراحی انیمیشن و همچنین روایت داستان داریم.
فصل اول سریال «عشق، مرگ و رباتها» چیزی فراتر از فوقالعاده بود. در فصل اول سریال کاملاً به هدف خود وفادار بود و تلاش کرد تا داستانهای جذاب و گیرا را با استفاده از گرافیکهای بصری تبدیل به آثاری در استاندارد ژانرهای مختلف کند. نمیخواهم بگویم که فصل دوم سریال «عشق، مرگ و رباتها» جانشین لایقی برای فصل اول این سریال نیست اما بدون تعارف باید گفت که از نظر نوآوری و خلاقیت، نسبت به فصل اول کمی ناامیدکننده است. تماشای کل فصل دوم کمتر دو ساعت طول میکشد و این میتواند نقطه ضعفی برای آن باشد.
یکی از بارزترین نقاط قوت فصل دوم «عشق، مرگ و رباتها» قسمت اول این فصل یعنی «خدمات خودکار مشتریان» است که طنزنویس خوشنام و معروف «جان اسکالزی» فیلمنامهی آن را نوشته است. این قسمت از نظر عمق داستان و خلاقیت در پرداخت حیرتانگیز کمدی شباهت زیادی به قسمت ششم فصل اول یعنی «وقتی که ماست قدرت را در دست گرفت» دارد. یکی از بهترین قسمتهای فصل دوم سریال نیز «غول غرق شده» است که نشان میدهد «میلر» و «فینچر» در فصل دوم تلاش کردهآند بجای ساختن گلچینی از داستانهای کمیکبوکی، سراغ داستانهای ناب و عمیق بروند.
بخش عمدهی داستانهایی که در فصل دوم سریال «عشق، مرگ و رباتها» میبینیم دربارهی فناپدیری یا سوء عملکردهای فناورانه است و یا ترکیبی از هردوی اینهاست. فضای اغلب قسمتهای فصل دوم این سریال به آثار «شیامالان» و «اسپیلبرگ» دارد. خیلی سخت است که بخواهید فیلم کوتاه خودتان را بسازد اما خود را به «بیگانه» و یا «پارک ژوراسیک» مدیون احساس نکنید.
با اینکه سریال «عشق، مرگ و رباتها» در فصل دوم از قدرت روایت و کنجکاوی کاوشگرانهی خود کاسته است، اما هنوز هم یکی از بهترین سریالهای موجود برای سرگرم شدن است. اگر بخواهیم ایدهآلگرایانه فکر کنیم، فصل سوم میتواند جایی بین خلاقانه و نوآورانه بودن فصل اول و مختصر و مفید بودن فصل دوم پیدا کند و تبدیل به یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون شود. «عشق، مرگ و رباتها» ثابت کرده است که رویکرد ساختن انیمیشن از داستانهای کوتاه جواب میدهد اما زمینی که «میلر» و همکارانش در آن بازی میکنند، ممکن است همواره شرایط ثابتی نداشته باشد.
منبع: پلی لیست
مترجم: وحید فیض خواه