نقدی بر فیلم «طلا» ساخته پرویز شهبازی
پرویز شهبازی که دغدغه ساختن فیلمهایی درباره معضلات جوانان امروز را دارد، در آخرین فیلمش «طلا» نیز داستان چند جوان جاه طلب را دنبال میکند که قصد دارند از طریق راهاندازی رستوران، امرار معاش کنند، اما موانع زیادی بر سر راه آنها وجود دارد.
مشکل فیلم طلا این است که روی موضوع بیرمقی بنا شده و آدمهایش از یک جنس نیستند و بهخاطر موقعیتهای اجتماعی و طبقاتی مختلفی که دارند اساساً نمیتوانند با یکدیگر جوش بخورند و از همان ابتدای فیلم، مخاطب رفاقت آنها را بعنوان یک رابطه دوستانهی قدیمی و جاندار نمیپذیرد. به همین دلیل شراکتشان بیمعنی به نظر میرسد و نمیتواند شکل بگیرد و تضاد منافع خیلی زود آنها را در برابر هم قرار میدهد و این میتوانست دستمایه یک درام قوی باشد، اما فیلمساز در نیمه دوم فیلم، آنها را رها کرده و به سراغ موضوعهای دیگر از جمله بیکاری و اخراج برادر منصور (هومن سیدی) از کارخانه، حاملگی ناخواسته دریا، اختلاف زناشویی برادرش و توهم خیانت همسر او و بیماری فلج اطفال طلا، دختر کوچک برادرش و تلاش دو برادر برای فراهم کردن پول معالجه او میشود که هر یک از آنها پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم جذاب و پرکشش را دارند، اما گنجاندن این همه معضل اجتماعی در یک فیلم به فیلمساز فرصت نمیدهد که بدرستی به همه آنها بپردازد و به همین دلیل، تمام گرههایی که در فیلم بسته میشود، براحتی گشوده میشوند.
در واقع شهبازی در مرحله گره افکنی خوب عمل میکند اما آنقدر تعداد این گرهها زیاد است که بخش گره گشاییها با سهل انگاری نوشته و اجرا میشود.
تماشاگر با شخصیتهای متعدد فیلم که هیچکدام عمق لازم را ندارند همذات پنداری نمیکند و علاقهای بهدنبال کردن سرنوشت آنها ندارد. با این حال، در نیمه دوم فیلم، سرقت دلارهای پدر دریا به وسیله منصور و اتفاقهایی که بهدنبال آن میافتد باعث میشود که فیلم اندکی لحن جنایی پیدا کند و تعلیق نسبناً پرکششی در فیلم ایجاد شود که اگرچه خیلی دیر است، اما تا حد زیادی مانع از سقوط کامل فیلم میشود.
فیلم کارگردانی خوبی دارد و باوجود شخصیتپردازی نامناسب بازیهای قابل قبولی دارد. طلا علیرغم تمام اشکالاتش بهترین فیلم چند سال اخیر پرویز شهبازی است اما با شاهکار «نفس عمیق» فاصله بسیاری دارد.