جستجو در سایت

1398/12/27 00:00

اتمام حجت ریان جانسون

اتمام حجت ریان جانسون

ترجمه اختصاصی سلام سینما

به عنوان زنگ تفریحی پردرآمد بین پروژه ای با محدودیت در بروز خلاقیت مانند «جنگ ستارگان» ، «ریان جانسون» با ادای احترامی هنرمندانه به «آگاتا کریستی» ثابت کرده که تا کجا می تواند به دور از رد پای کمپانی «لوکاس فیلم»، دستاورد خودش را کسب کند. کارگردان فیلم «آخرین جدای» طبق اعترافات خودش ، طرفدار پر و پا قرص آگاتا کریستی است و سعی کرده به قواعد ژانر احترام بگذارد و در عین حال در جزئیات آن تجدید نظر کند. به بیانی دیگر او با «چاقوکشی» ، حجت را بر همگان تمام کرده است. جایی که داستان در آن رخ می دهد برایمان بسیار آشنا است. خانه ای به سبک معماری گوتیک وسط یک روستا که پر است از آدمهای  حریص و یک خانواده پدرسالار که در آستانه ی از هم پاشیدن است. جانسون می داند که ما به خوبی روند این داستانها را می دانیم و می داند که ما می دانیم او نیز این را می داند. بنابراین او می داند که برای اینکه بفهمیم باید بیشتر از آنچه را که می دانیم ، بدانیم ، کار بسیار سختی پیش روی اوست. فیلم او یک چالش جذاب کارآگاهی برای ماست و لذت زایدالوصفی در تماشای او و بازیگرانش وقتی با قواعد و قوانین بازی می کنند و ما را در تاریکی رها می کنند تا خودمان دست به اکتشاف بزنیم ، وجود دارد. حتما شما هم از من انتظار ندارید که داستان فیلم را لو بدهم چون این بی رحمی است. بنابراین عمدا سعی می کنم تا موضوعات را در لفافه مطرح کنم.

جنازه متعلق به «هارلان ترومبری»(کریستوفر پلامر) است. او نویسنده ی بسیار موفق رمان های معمایی است و جشن تولد 85 سالگی اش آخرین جشن تولد او بوده است. روی گلوی او آثاری است که مقامات را قانع کرده مرگ او نمی تونسته به دلیل خودکشی باشد. شواهد موجود نیز نمی تواند حاکی از یک عمل مجرمانه باشد اما کارآگاه خصوصی «بنوا بلانک»(دنیل کریگ) توسط شخصی ناشناخته استخدام شده تا درباره ی این احتمال تحقیقات گسترده ای انجام دهد. او سلسله بازجویی هایی را از قوم و خویش درمانده و عجیب و غریب ترومبری ترتیب می دهد تا اینکه دریابد چه کسی بیشترین انگیزه را برای قتل او داشته اما خیلی زود به این نتیجه می رسد که راحت تر است بفهمد چه کسی کمترین انگیزه را برای این کار داشته است. 

بنابر استانداردهای داستان کریستی که الهام بخش جانسون برای ساخت این فیلم بوده ، «چاقوکشی» فیلمی است مملو از بازیگران شناخته شده البته نه سوپراستار. هر کدام از بازیگران به خوبی در جای کاراکتر خود نشسته اند. «جیمی لی کرتیس» در نقش دختر خودساخته ی هارلان و «دان جانسون» در نقش همسرش ، «کریس ایوانز» در نقش پسرش ، «مایکل شانون» در نقش برادرش و «تونی کولت» که در اینستاگرام معروف است در نقش خواهر شوهرش. جانسون همچنین جایی هم برای «آنا دی آرماس» در نقش پرستار وفادار هارلان ، «جیدن مارتل» در نقش نوه ای که طرفدار ترامپ است ، «کاترین لنگفورد» در نقش نوه ای دیگر که از ترامپ متنفر است و «لاکیث استینفیلد» در نقش دستیار دنیل کریگ یافته است. تمام بازیگران به اندازه کافی فرصت برای عرضه اندام دارند و مخصوصا تماشای بازیگرانی مثل کرتیس ، کریگ ، کولت و ایوانس در یکی از دراماتیک ترین نقش هایشان بامزه است. همچنین نقش آفرینی بازیگر تازه وارد یعنی دی آرماس نیز بسیار قابل توجه است. با اینکه او به اندازه ی سایر همبازیانش در این فیلم بامزه نیست اما تاثیری انکارناپذیری در جذابیت فیلم دارد.

به این دلیل که جانسون فیلمنامه ی اریجینال خودش را به تصویر کشیده ، بارها این فرصت را می یابد که زیر پای مخاطبان را خالی کرده و حسابی آنها را شگفت زده نماید. در گره گشایی ها آنچنان عمل می کند که ضربه به ساختار وارد شود بدون اینکه داستان از مسیر اصلی خود خارج شود. درست مثل لحظاتی که نقدهای شدید مطرح می شود اما هرگز بی مزه و خسته کننده نیست. تنها ضعف فیلم در جاهایی نمایان است که جانسون سعی کرده تا فضای آمریکای دوران ترامپ را وارد فیلمش کند. به غیر از این تمام نواقص فیلم به آسانی قابل چشم پوشی اند. لذت نادری در تماشای اثر فیلمسازی است که عاشق ژانر است اما مانند طرفدارهای تارانتینو ادا در نمی آورد و به مخاطبانش یادآوری می کند که آنها بسیار بزرگتر از او هستند. او در «چاقوکشی» به همه ثابت می کند که یک فیلم علاوه بر مغز نیازمند قلب نیز هست. مقصد بعدی او کهکشان های بسیار بسیار دور است(برای کارگردانی سه گانه جدید جنگ ستارگان) ، اما پس از تماشای «چاقوکشی» آرزو می کنم کمی بیشتر اینجا با ما بماند.

منبع : گاردین

مترجم : وحید فیض خواه