گلشیفته فراهانی یکی از جذاب ترین بازیگران سینمای جهان است

ترجمه اختصاصی سلام سینما
این فیلم نسخه سفید پوست قهرمان «مردی در آتش» است. یک سرباز جایزه بگیر با نقش آفرینی «کریس همسورث» استخدام می شود تا یک بچه پولدار ربوده شده را از دست یک سلطان مواد مخدر سیاه پوست نجات دهد. «خارج کردن» هوشمندانه ترین فیلمی نیست که در دوران قرنطینه خانگی آن را تماشا خواهید کرد اما به عنوان پویاترین فیلمی که روی نتفلیکس در اختیار دارید ، می توان روی آن حساب کرد زیرا یک فیلم استودیویی تئاتریکال سرگرم کننده است. «خارج کردن» اولین تجربه ی کارگردانی «سم هارگریو» است که در «انتقام جویان : پایان بازی» دستیار دوم کارگردان بود. در این پروژه برادران روسو به عنوان تهیه کننده حضور دارند تا دست او را برای اولین تجربه کارگردانی اش بگیرند. «خارج کردن» بر اساس ایده اولیه برادران روسو که قبلا در رمان تصویری «سیداد» نیز از آن استفاده کرده بودند ، شکل گرفته است. در بالای پوسترهای این فیلم نیز این نام برادران روسو است که قرار گرفته است.
می دانم که در این مورد در اقلیت قرار دارم اما من از «انتقام جویان : پایان بازی» متنفر هستم. به خصوص از پایان بندی آن. اکنون دو سال بعد ، ویروس کرونا باعث شده که حس کنیم بین بشکن تانوس که نیمی از جهان را از بین برد و یک سری سفرهای مسخره در طول زمان که نمی تواند ما را نجات دهد ، قرار گرفته ایم. اما قریب به یک سال پس از «انتقام جویان : جنگ ابدیت» تصور این بود که اثری بزرگتر از این تیم خلاق خواهیم دید. هارگریو به شکل واضحی ساخت سکانس های اکشن فیلمش را از «بلوند اتمی» الهام گرفته است و این را در ذهن داشته که یک سکانس پلان یازده و نیم دقیقه ای اکشن را به عنوان قلب فیلمش در نظر بگیرد. در «بلوند اتمی» ، «شارلیز ترون» تمام مسیرش را در راه پله اضطراری جنگید ، قبل از اینکه وارد خیابان شود و با سرعت ماشین را براند ، یک آپارتمان در برلین را نابود کرد و همه اینها با دقت در یک سکانس پلان بی نقص جای گرفته بود. در «خارج کردن» هارگریو و همسورث سعی کرده اند تا این دستاورد را به فیلم خود اضافه کنند. آنها موفق نشده اند اما نمی توان منکر این شد که تلاششان تاثیرگذار از آب درآمده است. دوربین با حقه های فراوانی یک تعقیب و گریز با سرعت بسیار بالا را در داکا ، جایی که «تایلر ریک»(کریس همسورث) ماموریتی مثل خودکشی پذیرفته ، دنبال می کند.
«ریک» یکی از پیچیده ترین انسانهای منزوی است که در این گونه فیلم ها می توان دید. داستان گذشته او تنها به مرگ پسرش خلاصه شده است. با این حال او عذاب کشیده و خوش تیپ است و این همان چیزی است که این ژانر به آن نیاز دارد. «خارج کردن» از آن فیلم ها است که همسورث تنها آدم سفیدپوست یک ساعت اول آن است. یعنی دقیقا تا آن لحظه ای که «دیوید هاربر» سر و کله اش پیدا می شود. هارگریو به ستاره فیلمش اجازه داده تا با لهجه استرالیایی صحبت کند و رنگین پوستان فیلم را نیز مجبور نکرده که به زبان انگلیسی حرف بزنند. البته آنها نقش فردی از ملیت خود را بازی نمی کنند. " فکر می کنی اگر اسلحه را بچرخانی می توانی یک گلوله پیدا کنی؟" این جمله ای است که ریک به وردستش با نقش آفرینی «گلشیفته فراهانی» می گوید. این بازیگر ایرانی به طرز عجیبی یکی از جذاب ترین بازیگران سینمای جهان است که البته اینجا بیشتر از دو سکانس برای نشان دادن خودش فرصت ندارد. یکی از آنها جایی است که یک جمله سیاسی با عنوان : " کارتل مواد مخدر هند در برابر کارتل مواد مخدر بنگلادش" می گوید و دیگری نیز جایی است که یک هلیکوپتر را با استفاده از یک پرتاب کننده راکت منهدم می کند. از این موضوع نباید شگفت زده که هارگریو ، یک متخصص صحنه های نبرد ، چند حرکت جذاب را مثل یک شعبده باز از آستینش درآورد. به دلیل همکاری نزدیک او با «نیوتون توماس سیگل» به عنوان فیلمبردار ، هارگریو جوری فیلمبرداری را مدیریت کرده که مخاطب به سرعت می تواند دست او را بخواند.
ماموریت ریک این است که «اوی ماهاجان»(رازرکش جایزوال) ، پسر کارتل مواد مخدر هند را از دست «امیر آصف»(پریانشو پانیولی) مرد قدرتمندی که نیروی نظامی در محل اقامتش دارد ، آزاد کند و به خانه برگرداند. دشواری این ماموریت تا جایی قابل تحمل است که فردی که او را استهدام کرده (پانکاج تریپاتی) به مسئول امنیت خودش «ساجو»(رندیپ هودا) دستور نداده باشد که در لحظه آزادی اوی وارد شوند و او را از دست ناجیانش بربایند. اینجا جایی است که هارگریو وارد می شود و با یک سکانس پلان ، تکنیک هایش را نمایش می دهد. جا دارد که خاطر نشان کنم «کاترین بیگلو» پیشگام ایده «سکانس اکشن به عنوان مرکز فیلم» ، ربع قرن پیش در فیلم «روزهای عجیب» بوده که بعدها این ایده توسط فیلمسازان اسکاری مانند «کوآرون» ، «اینیاریتو» و «مندس» و همچنین سینمادوستان و همکاران حرفه ای او در فیلم هایی مثل «بلوند اتمی» و «جان ویک 3» مورد بهره برداری قرار گرفته است. به غیر از جذابیت ذاتی ، مشخص نیست که این رویکرد به چه دلیل تا این حد مورد استقبال قرار گرفته است.
فیلمنامه «جو روسو» ساختاری مانند یک بازی دارد که از «رئیس های درجه ای» استفاده کرده است. رئیس هایی که ریک باید آنها مغلوب کند اما این نبرد زمانی پیچیده تر می شود که آصف دستور تخریب پل های تایلند و خیابان های داکا و کشتن ریک و کارمندش را می دهد. رمان تصویری برادران روسو یعنی «سیداد» بطور کلی در یک قاره دیگر می گذرد و بنظر می رسد دلیل جابجایی مکان داستان از آمریکای جنوبی به آسیای جنوبی ، توجهی است که آنها برای مطالعه این بخش از جهان اختصاص داده اند. این اکشن است که بیشترین اهمیت را برای آنها دارد پس وقتی به سراغش می روید مراقب مغزتان باشید. اما اگر تنها فعالیت فیزیکی این روزهایتان جابجا شدن بین کاناپه و آشپزخانه است ، این فیلم می تواند ضربان قلبتان را تغییر دهد و این چیز بدی نیست.
منبع : ورایتی
مترجم : وحید فیض خواه