جستجو در سایت

1398/11/28 00:00

- حکایت آلام فراگیر زیاده خواهی

-  حکایت آلام فراگیر زیاده خواهی

کمدی یا تراژدی؟ کدام ژانر نیاز جامعه بیمار جهانی است؟! زندگی سیاه یا سفید؟ کدامین واژه می تواند بیانگر یک عمر زندگی ما باشد؟! انگل ساخته بی نظیر بونگ جون هوی کره ای پاسخی دردناک به اینگونه سوال ها است. پاسخی برای تاکید بر خاکستری بودن شخصیت تمامی آدمها و به طبع نیاز جامعه سینما به فرار از آثار خیر و شر و تمرکز بر شخصیت خاکستری بشر. حکایتی برای تامل بر تقابل حیله گری فقر و بی عاطفگی قدرت. یکی، در اعضای خانواده کیم، در زندگی خدمتکار قبلی، و دیگری در روابط سردمداران دو کره، و زندگی مردی ثروتمند همچون آقای پارک. برخلاف بسیاری تحلیل ها و نقدها که رسوخ کیم وو و خانواده اش در زندگی آقای پارک را انگل وار توصیف می کنند، انگل به پدیده وحشتناکی در جوامع امروزی می پردازد که تمام ابعاد زندگی اقشار مختلف جامعه را در بر گرفته است. پدیده ای به نام زیاده خواهی. موضوعی که سبب میشود پدربزرگ سنگ ثروت را برای نوه اش بفرستد، دوست کیم وو از یک طبقه متوسط عاشق دختر آقای پارک باشد. کیم وو از قشر آسیب پذیر تصمیم بگیرد خانواده اش را از زیرزمین نمور به قصر آرزوها وارد کند، و حتی آقای پارک قید صرع پسرش را بزند و با تکیه بر این خرافه که وجود روح در خانه پول می آورد، به پول بیشتر فکر کند. 

انگل سرشار از سکانس های مفهومی است، برخلاف سایر آثار سینمایی فاخر که در پس روایت یک داستان، یک مفهوم واحد را جستجو میکنند، برنده اسکار ۲۰۲۰ هر لحظه و هر سکانس یک پدیده را دستمایه بازی با عواطف بیننده قرار می دهد. آنقدر که میتوان برای هر سکانس، مفهومی یگانه تعریف کرد. در ابتدای فیلم جستجوی وای فای رایگان شاید در نگاه اول بیانی از فقر خانواده به نظر بیاید، ولی کارگردان با نمایش تلاش همه اعضای خانواده برای یافتن رمز، اعتیاد جوامع بشری به جوامع مجازی را به خوبی تصویر کرده است. بلافاصله کیم وو و خواهرش را کنار توالت میبینیم که به آرزوی یافتن وای فای رایگان دست یافته اند، و سپس مادری که از آنها میخواهد واتس اپ را چک کنند تا ببینند سریعترین راه بسته بندی جعبه ها چیست. مسخی تحقیر کننده برای نمایش جایگاه واقعی جوامع پوچ مجازی (دستشویی)، در برابر اهمیت و جایگاه آن ها در زندگی امروزی (کسب درآمد) و طمع اعضا برای دستیابی سریعتر به پول، و بی اهمیتی سبک و اهمیت عملکرد (سکانس خرید جعبه های پیتزا). این فقط نگاهی به نخستین سکانس های انگل است، که اینچنین مخاطب عام و عادت های روزمره او را به سخره می گیرد. سراسر فیلم پر است از اینگونه تمثیل های خاکستری رنگ. 

فارغ از جلب توجه مخاطب عام، این اثر گاهی حتی پا را فراتر گذاشته و مخاطب خاص سینمایی را با تمسخر قواعد رایج بر سینما مثل تمرکز صرف روی یک ژانر سینمایی، دستمایه بازی تحقیر آمیز دیگری قرار می دهد. کافیست نگاهی کلی به روند داستان سرایی فیلم بیاندازیم. نیمی از فیلم درگیر روایتی کمدی است و نیمه دوم، ناگهان از دل کمدی، وحشت جنایت، و درام بیرون می آید. 

انگل در زیر روایت تمام حکایت های دنباله دار، و در کنار تمام تمثیل هایی که برای نمایش جهان امروز و تضادهای موجود در آن به کار برده شده، یک هدف واحد وجود داشته که هدف این نامگذاری را توجیه میکند و آن چیزی جز نمایش آسیب های اجتماعی ناشی از تعارض بین اقشار مختلف جامعه نیست. در آغاز فیلم، سکانس ادرار مرد مست پشت پنجره منزل و در مقابل اعضای دید خانواده و توجه به برخورد پدر، و مقایسه آن با برخورد تکرار همین سکانس وقتی اعضای خانواده حس مرفه بودن می کنند، نوعی از همین تعارض است. بخش دوم این تعارض وقتی خودنمایی می کند که مادر خانواده، رو به همسرش بیان می دارد که اگر من هم اینهمه ثروتمند بودم، خوش اخلاق میشدم. برخورد پدر در این سکانس هم هرچند با چاشنی شوخی همراه است، قابل توجه است. در هر دو سکانس وقتی او درگیر حس ثروت و اقتدار در برابر اعضای خانواده اش است، قدرتمند رفتار میکند تا اینکه در اتومبیل و وقتی برای اولین بار متوجه تفاوت تعریف عشق در نگاه خود و آقای کیم میشود، تصویر یک شکست خورده بر جبین او نقش می‌بندد. تکرار در هم تنیدگی مفهوم ثروت و عشق در نگاه این مرد ثروتمند، تا اواخر فیلم بارها، پدر خانواده را

درگیر می کند. تا در روزی که باید در ازای دریافت پول، نقش سرخپوست را برای شادی پسربچه ای بازی کند، بار دیگر به مقایسه مفهوم زندگی در دنیای ثروتمندان با دنیای خودش که پس از یک شب طوفانی، زیر باران سیل آسا نابود شده پرداخته و پوچی دنیایی دروغی که ساخته برنامه ریزی او و خانواده اش برای رسوخ در زندگی آقای کیم و تظاهر به خوشبختی است را با پوست و استخوان حس میکند، و با مشاهده آقای کیم که به جای نجات همنوعش، از بوی بدن او تهوع گرفته است، تصمیم به قتل او می گیرد.

نتیجه گیری های او در طول فیلم قابل توجه است. چه آنجا که اجازه بستن پنجره را در برابر سمپاشی های سالانه نمی دهد، چه آنجا که به قناعت مرد اسیر در سلول زیرزمینی غبطه می خورد، چه آن شبی که فرزندش را نصیحت میکند که بهترین روش زندگی بی برنامه بودن است یا آن لحظه که تصمیم به قتل آقای کیم گرفته و یا هر شب پیامی برپایه الفبای مورس برای پسرش میفرستد که نمی‌داند آیا پیام را دریافت می کند یا نه.

اگر فرض کنیم که مهمترین فاکتورهای مورد توجه فیلمساز را باید در ابتدا و انتهای فیلم جستجو کرد، فقط یک نتیجه کلی به ذهن متواتر گردد.

شاید حشرات موذی با سمپاشی نابود شوند، ولی انگل های جامعه به هیچ روشی نابود نخواهند شد و انگل کسی نیست جز آنکه شرافت و انسانیتش را به زیاده خواهی می فروشد. و بنابراین شاید پاسخ آقای بون جونگ هو، چیزی غیر از تاکید بر خاکستری بودن انسان نیست. انسانی که با درگیر شدن در پدیده ای به نام زیاده خواهی می تواند، فارغ از ثروت و فقر ، در لحظات مختلف زندگی نقش سفید یا سیاه بر تن کند.