جستجو در سایت

1398/02/22 00:00

رستاخیر خماری

رستاخیر خماری



متری شیش و نیم، ساخته سعید روستایی،یک فیلم به شدت خوش ساخت، با یک فیلمنامه دقیق و پر از جزئیات است؛ که این جزئیات دقیقا برای ساخت کلیت قصه و تبعیت از یکی بود، یکی نبود آن، شکل گرفته است.

در اولین مواجهه با فیلم, شاهد تعقیب و گریز یک مامور مبارزه با مواد مخدر, با یک قاچاقچی هستیم؛ که در کمال ناباوری در یک چاله عمیق، در سر و صدا و ازدحام گریدرها و ماشین ها، قاچاقچی نگون بخت، برای همیشه دفن می شود و اتفاق اصلی و چالش نفس گیر فیلم، آغاز می شود؛بدون اینکه این حرکت و تعلیق،وابسته تام به آن زنده به گوری مهیب، باشد.

مواد مخدر جدید، مثل تریاک نیست؛ که صد تُن، دویست تُن جا به جا شود؛بلکه نهایتش برای یک قاچاقچی عمده و سردسته یک باند، زیر ده کیلو است.

این ارزش ریالی بالا،با حجم کم این مواد،باعث می شود که گاهی ماموران کشف، دچار وسوسه و خطا شوند و یا متهمی که با دو کیلو هم سرش بالای دار است،ادعا کند که جنس من ۶کیلو نبوده و ۸کیلو بوده است؛ که در واقعیت چندین مورد از این اتفاقات هم، رخ داده است.

قصه سعید روستائی و نوع روایت فیلم، نشان می دهد؛ که متری شیش و نیم، بر اساس تحقیقات میدانی دقیق و بررسی پرونده های مختلف، شکل گرفته است.

حال وقتی کارگردان یک اثر، قابلیت های محتوایی مبتنی بر مطالعه و مداقه پیوسته را، در قالب فرمی مفرح،مبتنی بر قصه گویی محض و قانون مندی های کلاسیک درام بیان  می کند،لذت بردن از فیلمی نفس دار و سرِپا، حاصلی است که برای هر مخاطبی،درسینمارقم می خورد.صحنه های مربوط به خانه قدیمی ناصر خاکزاد و کوچه تنگی که یک نفر فقط می تواند از آن عبور کند،در مقابل گریه های دلخراش خواهر ناصر در آستانه اعدام و نوع نگاه احساسی او به خانواده ای که حالا در آستانه فروپاشی است،همه و همه از تسلط کارگردان، بر متریال اثر خود حکایت دارد.

شتاب لحظه به لحظه اثر، تا آخرین سکانس های فیلم،که پسرکی در حال پشتک زدن برای عموی زیر تیغش،همه هنرش را رو می کند؛تا قاچاقچی در آستانه اعدام، ذره ای از بار ندامتش کاسته شود و برای زراندوزی مرگ آلود خود، دلیلی بیابد؛یقه مخاطب را، رها نمی کند.


از زمانه سناتور، قافله،تاراج، نیش و جدال در تاسوکی، که به بحث ترانزیت مواد مخدر با زینال بندری ها و ببرک خان ها می پرداخت؛ تا خون بازی،سنتوری،شمعی در باد،ابد و یک روز و عصر یخبندان، که نگاهی مدرن به معضلات اعتیاد، به مواد جدید دارند،اثری که توانسته باشد، از تمام این اِلمان ها و موتیف ها،برای سرپا نگه داشتن فیلمش و نه شیرفهم کردن مخاطب، به هر قیمتی، به درستی و در جایگاه مناسب، استفاده کند؛ متری شیش و نیم، ساخته سعید روستایی است.

از منظر ارسطو، هدف تراژدی ایجاد ترس و ترحم، یا به عبارتی کاتارسیس، در تماشاگر است. ازدیدگاه شوپنهاور "تراژدی، نمایش یک شوربختی بزرگ است".

این شوربختی بزرگ را، در صحنه هایی که پلیس در بیغوله ها و در لا به لای لوله های سیمانی، دنبال کشف و دستگیری است،به خوبی می توان مشاهده کرد. دهلیزهای چرک اندود، با صدها معتادی، که در خود جای داده اند. 

اما در دل همین فضای متعفن،شوخی های صمد، پلیس شریف فیلم(پیمان معادی)یا نحوه دیالوگ گویی های پینگ پنگی او با ناصر(نوید محمدزاده)مثل یک دریچه ای است که گاهی هوایی به داخل این سلول های نمناک، تزریق می کند.

اینکه بتوانی در ازدحام یک بازداشتگاه، با انبوهی از معتادان متجاهری که، دیوانگان فیلم،پرواز بر فراز آشیانه فاخته (ساخته میلوش فورمن۱۹۷۵ در ایران؛دیوانه ای از قفس پرید) را تداعی می کنند، وسط جر و بحث پلیس و متهم، با چهره خمار پیرمردی که، ایستاده خوابیده است،از مخاطب سینما خنده با صدای بلند بگیری؛ یعنی بر تمام زوایا و عناصر کار مسلط هستی و خوب می دانی، که آن زمان که کمدی تمام می شود ،تراژدی متولد می شود؛نه اینکه بگوئیم انتهای تراژدی، کمدی است.متری شیش و نیم، فیلمی است که با یک بار دیدن، نمی توان از کنارش عبور کرد.