جستجو در سایت

1395/06/14 00:00

مخاطب شناسی یک اثر تبلیغاتی

مخاطب شناسی یک اثر تبلیغاتی

«آی آدمها» فیلمی مستند تبلیغاتی است درباره پزشکانی فعال در موسسه ای خیریه که به کودکان بیمار و محروم خدمات پزشکی ارائه می‌دهد. آخرین ساخته رخشان بنی اعتماد مستندی است با نامی برگرفته از شعری معروف سروده نیما یوشیج. محتوای «آی آدمها»ی نیما، بیشتر اشاره به فقر دارد و بانگ «آی آدمها» در این شعر خطاب به ثروتمندان است: «آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید/ نان به سفره جامه تان بر تن».

مستند «آی آدمها» نیز به طور واضحی به همین مساله پرداخته است. در فیلم کودکانی بیمار تصویر می شوند با دردهایی صعب العلاج و مشکلات عمده جسمی که علاوه بر درد و رنج ناشی از بیماری، به دلیل محرومیت های مالی خانواده هایشان امکان درمان و استعلاج نیز ندارند. با این توضیح کودکان بیمار فیلم، غرقه های در دریا هستند و دریا در حقیقت رنجها و دردهای بیماران و معلولین در جامعه است. اما مخاطب «آی آدمها» در فیلم، می‌تواند چند جنبه داشته باشد و نیازمند مخاطب شناسی است که به آن می پردازیم.

از دیدگاهی کاملا عینی، مخاطب «آی آدمها» تماشاگران فیلم هستند. با توجه به اکران این فیلم در گروه هنر و تجربه، ‌مخاطب فیلم شامل علاقه مندان به سینما می‌شود که نمی‌توان حتی اکثریت آنها را معادل ثروتمندان مورد اشاره در شعر نیما قلمداد کرد.

لازم به ذکر است که دیدگاه سرمایه مهمترین دیدگاهی است که می‌توان از آن به شعر و همچنین به فیلم نگاه کرد. چراکه در هردو اثر اشاره مستقیم به محرومیت مالی یا ثروت شده است. ضمن اینکه خارج از این دیدگاه تعابیر دچار نقصان های شدید از نظر عقلی و فلسفی می شوند. برای مثال اگر از دیدگاهی فارغ از سرمایه به هردو اثر نگاه کرده و هر انسان دارای سلامت جسمی را معادل آدمهای شاد و خندان ساحل در شعر نیما بپنداریم، این مساله ایجاد می‌شود که آیا هر انسان سالمی ‌توانایی کمک و دستگیری از این بیماران را دارد؟ ثروت امری قابل انتقال است اما سلامتی را امکان ندارد از یک سالم به یک بیمار انتقال داد. بنابراین اگر هم مخاطبین بخواهند به بیماران مورد اشاره کمک کنند تنها کمکی که از آنها بر می آید کمک مالی است و این دیدگاهی با محوریت سرمایه است که می تواند مخاطب فیلم را مشخص کند. اگر نیما هم در شعر خودش اشاره به امر سرمایه دارد و مخاطبش را ثروتمند جامعه قرار می‌دهد علت این است که سرمایه قابل انتقال است و دقیقا به همین دلیل است که فیلم هم به سمت عنصر سرمایه کشیده شده و در جای جای خود اشاره به مطالبه های مالی و جذب سرمایه دارد. حتی اگر پزشکان را مخاطب قرار دهیم که از طریق این فیلم به کمک های پزشکی بپردازند مجددا وقت و دانش، معادل سرمایه برای پزشک محسوب می‌شود و تغییری در مساله ایجاد نمی‌شود.

حال از دیدگاه سرمایه، مخاطب «آی آدمها» را اقشار و طبقات گسترده جامعه تشکیل می‌دهند. اما به طول کلی این اقشار به دو گروه تقسیم می شوند: مخاطبینی که قابلیت کمک به موسسه دارند و مخاطبینی که این قابلیت را ندارند.

در سالن سینما اقشار کم درآمد و حتی فقیر حضور دارند. همچنین از آنجاکه این مستند جنبه تبلیغاتی دارد، احتمال بالایی وجود دارد که در آینده به صورت رایگان قابل دسترسی باشد. حال اقشاری از بیکار، فقیر و مستمند مخاطب فیلم قرار می‌گیرند. اکنون اگر بانگ «آی آدمها» مخاطبش بیننده باشد وضعیت بسیار مضحکی رخ می‌دهد. فرض کنید بیماری سرطانی که خودش در تامین هزینه های درمانش مانده است مخاطب فیلم قرار گیرد! از این جنبه دیگر فیلم نقش خود را از دست می‌دهد و در مقابل بسیاری از اقشار، نقش تسکین دهنده جامعه ای فقر زده و طبقاتی را بازی می‌کند. از دیدگاهی دیگر نمایش محرومیت و بیماری های صعب العلاج و خاص برای قشری که قابلیت کمک ندارند موجب می شود که حس قدرتی کاذب به بهانه سلامتی به مخاطب دست دهد و او از سلامتی خودش شکرگزار باشد و فیلم به شدت توانایی القای چنین احساسات پوچی را دارد. از آنجاکه بیماران فیلم عموما از محرومترین اقشار هستند، چنین تعابیر غیر معقول، سطحی و غیرانسانی از فیلم برداشت می‌شود.

اما جنبه دیگری از مخاطب شناسی فیلم، اثر آن بر سرمایه داران کلان است. در سکانسهای پایانی که تاکید فیلم بر روی پزشکان فرانسوی است، توجه فیلم بیشتر معطوف به جذب مخاطبان سرمایه دار یا دانش و تخصص پزشکان است. نباید فراموش کرد که تهیه کننده فیلم توقع جذب سرمایه از ساخت آنرا داشته است و هدف فیلم برآورده شدن این مقصود است. فضای حاکم بر فیلم تاثیر به سزایی در سرازیر شدن سرمایه های خرد به سمت موسسه را دارد اما کارکرد درونی فیلم جذب سرمایه های کلان، هم در کوتاه مدت و هم بلند مدت است. نام رخشان بنی اعتماد به تنهایی کافی است که این مستند تا سالهای سال دیده شود و موجب جذب سرمایه برای موسسه شود.

زمانیکه از سالن خارج می‌شویم نماینده موسسه بیرون در منتظر تماشاگران است و این را می‌توان بخشی از کل یک نمایش دانست. مخاطبی که از اقشار و طبقات مختلف جامعه به سالن آمده است و تحت تاثیر فضای شدیدا ترحم برانگیز فیلم قرار گرفته است، با نماینده موسسه روبرو شده و از او تقاضای پر کردن فرم و کمک به موسسه می‌شود. باتوجه به اینکه تهیه کننده فیلم، موسسه خیریه تبلیغ شده در فیلم است، جنبه ها و تعابیر فوق درباره فیلم شدت می‌گیرد و مخاطب را از فضای درونی فیلم به خارج کشیده و از او انتظار عمل دارد و ازآنجاکه فیلم «آی آدمها» یک مستند تبلیغاتی است، چنین اثری هدف نهایی فیلم است و می‌توان این را یک موفقیت بزرگ برای فیلم قلمداد کرد.

خارج از صحنه های رقت آور و ترحم برانگیز فیلم، جنبه هایی دیگر از فیلم نیز قابل بحث و بررسی است. یکی از این جنبه های موثر در فیلم، کودکی به نام ابولفضل است، که دارای روحیه فوق العاده و لحنی جذاب است، که اثری شگرف بر هر مخاطبی دارد. خصوصا در صحنه ای که شعر نیما با صدای ابولفضل بر روی فیلم زمزمه می‌شود: «تو را من چشم در راهم/شباهنگام، در آن دم که برجا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند/در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام».

دیگر شخصیت موثر در فیلم دکتر کیوان مزدا است که از سخنانش می‌توان به بخش هایی از شخصیت او پی برد. باوجودیکه فیلم تاکید بسیار بر روی موفقیت های موسسه و عمل های موفق پزشکان دارد، اما دکتر مزدا از ناکامی ها و کودکانی می‌گوید که درحین عمل جان سپرده اند. دکتر مزدا برخلاف کل فیلم، موفقیت در جراحی را چندان مهم نمی داند و برعکس ذهن او درگیر آنهایی است که تلف شده اند. علیرغم همه شوخی هایی که با کودکان می‌کند به نظر فردی افسرده می‌رسد که در تمامی صحنه ها لباس سیاه به تن دارد. دکتر مزدا خودش یکی از همان غرقه های شعر نیما است. غرقه ای در دریای رنجها و دردهای غیرقابل کنترل و تمام ناشدنی طبیعت. امواج این دریا یکی پس از دیگری به او اصابت می‌کند و همه تلاش هایش مانند دست و پا زدنی در امواج بی‌کران دردهاست. او صراحتا می‌گوید که آرزو دارد چنین بیمارانی در جامعه نباشند و روزی این دریای متلاطم آرام گیرد.