سونامی عجیب خیال
لذت عجیبم را از فیلم نمیتوانم نادیده بگیرم، لذت از ارجاعات سینمایی، از میزانسنهای تکرارشونده، از قدمهای بکتی، از تغییر لحنهای صابر ابر، از موسیقی های دوست داشتنیام، از طراحی صحنه جذاب، صداگذاری همراه، دیالگوهای مدام و مدام، نریشنی با ادبیاتی دوست داشتنی و آشنا و خیال...
لذت عجیبم از خیالپردازیهای غنیزاده را نمیتوانم نادیده بگیرم، با اینکه میدانم میزانسهای تاتری کمی آزار دهنده میشود و خاطره بازی کارگردان کمی کودکانه.
نمی توانم از لوکیشن ثابت و جذاب یک آرایشگاه-که نه سلمانی- که به وضوح انتخاب کارگردان است لذت نبرم، با اینکه میدانم این انتخاب شاید از نبود معنایی برای فیلمنامهای سیالتر و فاصلهدارتر از نمایشنامه میآید.
تکرارهای دیالوگهای شبانه روتین را نمیتوانم دوست نداشته باشم با اینکه میدانم در سینما کترکرد تاتر را ندارند و ممکن تست اعصاب خورد کن به نظر بیایند با آنکه برای این هدف نوشته نشده اند.
«مسخره باز» لذت خیالپردازی دارد که رهایم نمیکند، لذتی که سینمای ایران مدتهاست گمش کرده، شاید بعد از چریکه تارا و هامون و مسافران دیگر کماند فیلمهایی که پروازت دهند، توی خیالت، خاطراتت، دوست داشتنیهایت و آرزوهایت! و سینما مگر چیست و اصلا هنر مگر چیست جز خیال!
با تمام کاستیهای مسخره باز غنی زاده که شاید میشد با همه این المانها اثری قابل تاملتر در ژانری برتونی یا اندرسونی باشد، برایش احترام قائلم، برای فیلمی که کارگردانش هنر میداند.
گرچه فیلم غنی زاده آغازیست برای سینمایش اما شاید فرجامی برای تاترهایش هم قلمداد شود، همایون غنیزاده به جرات تنها کارگردان تاتریست که عناصر سینمایی را وارد تاترهایش کرده، جلوههای ویژه، روایت همزمان، تدوین و.... و حالا انگار مدیوم تاتر همه آنچه که داشت را ارائه داده و سینما مفریست برای شیطنتهای بیشتر. که البته جز چند صحنه باقی فیلم را میتواند همچون کارهای گذشته کارگردان بر صحنه تاتر دید.
ترجیح میدهم به این جمله که کارگردان برای فرار از برچسب تاتری بودن، کاتهای سریع و ریتم بالا و استفاده از افکتهای صوتی وبصری را شالوده فرم فیلمش کرده فکر کنم و مطمئن باشم که تمام اینه انتخاب و گزینه خود کارگردان است.
«مسخره باز» برای من سونامی عجیبی از خیال است که غرقم میکند، درست شبیه پایانبندی فیلم که غوطه میخوریم و روی صندلی سینمای همین شهر تهران خودمان غرق دنیای سینما میشویم.
پانوشت۱: فیلمی پر از مو؛ آیا ارجاعی بالاتر از این برای بیان حرفهای اجتماعی و سیاسی پیدا میکنید؟ کمی مو، گدا، موی زن، هزاردستان و زلزله.
پانوشت۲:غنیزاده هنوز بلد است خوب حرفهایش را بزند، آنقدر که کسی که باید بفهمد-تاتر ددالوس ایکاروسش را به یاد بیاورید._
پانوشت۳: بازی بینظیر آقای نصیریان در فیلم، بسیار ستودنیست.