کم تر از انتظار

نقد فیلم سارا و ایدا
فیلم جدید کارگردان حوض نقاشی و سعادت اباد را به راحتی میتوان پسرفت بزرگی برای این کارگردان دانست.با نقد و بررسی این فیلم به مناسبت ورود ان به شبکه ی خانگی همراه ما باشید.
ضمنا خطر لو رفتن داستان در این نقد وجود دارد
فیلم سارا و ایدا اخرین ساختهی مازیار میری است.این فیلم هفتمین ساختهی مازیار میری در مقام کارگردان می باشد.او درکارنامهی خود اثاری همچون حوض نقاشی،سعادت اباد وفرات را دارد. او با فیلم حوض نقاشی خود در دوره سی و یکم جشنواره فیلم فجر حسابی خوش درخشید و نسبت به قبل شناخته تر شد.فیلم نامه نویس فیلم هم امیر عربی است واین سومین همکاری مشترک این نویسنده وکارگردان است.از بازیگران فیلم می توان به:پگاه اهنگرانی،غزل شاکری،مصطفی زمانی،یغما گلرویی(شاعر وترانه سرا)و تینا پاکروان(کارگردان) شاره کرد.
حقیقتا این فیلم انتظارات من را براورده نکرد.از سعادت اباد و حوض نقاشی ناگهان به سارا و ایدا؟حال دلیل من چیست؟شاید بزرگترین نقطه ضعف این فیلم را باید فیلمنامه به شدت بد این فیلم دانست.ابتدا سراغ شخصیت ها برویم.فیلم کلا فیلمی کم شخصیت است ولی همین تعداد هم اضافی و بی خاصیت اند ویا اینکه اصلا شخصیت نیستند!نقش مادر سارا در این فیلم چیست؟مادر فقط در فیلم حضور دارد تا در ابتدای فیلم به زندان بیفتد و ما با غم و غصهسارا و دلیل ان تصمیم مهمش اشنا بشویم!مادر درنیمه دوم فیلم وجود دارد تا به نوه عشق بورزد ویا اینکه به سارا بگوید با او دم در کار دارند!بنابراین کلا شخصیت مادر از ازادی از زندان به بعد اضافی وناکارامد است وبه راحتی می توان ان را حذف کرد.یکی از دیگر شخصیت های فیلم نامزد یا همسر اینده ی سارا است.او که کلا اضافیست.شخصیت هم که نیست.هیچ احساس همسری ودوستی در این دو نمی بینیم.هیچ عشقی،درد دلی،دوستی یا ربطه رمانتیکی یا....بین این دو وجود ندارد تا بفهمیم این دو قرار است با هم ازدواج کنند.برای فهمیدن نا کارامدی این شخصیت هم کافیست او را از کل فیلم حذف کنید.هیچ اتفاق بزگی نخواهد افتاد.جدا از اینکه علیرضا با بازی اقای چنگیزیان اصلا به شخصیت تبدیل نشده ودر حد همان تیپ باقی مانده است.در ضمن بازی این نقش از ضعیف ترین بازی ها در مجموعه بازیگران این فیلم است که نقش فیلم نامه در این بازی بد را نمی توان نادیده گرفت.
در کل ما با شحصیت سر وکار داریم:سارا و ایدا و سعید.که بازهم هیچکدامشان به شخصیت تبدیل نشده اند.روابط ان ها را اصلا در فیلم نمی توان دید.از تصویر نمیتوان فهمید که سارا وایدا چقدر با هم صمصمی اند و یانمی توان به رابطه ی سعید وایدا پی برد.نویسنده خواسته ان حجم از صمیمیت که مد نظرش بوده را با یک دابسمش،چند قلقلک و کمک در اسباب کشی نشان دهد که متاسفانه کارگردان هم راضی می شود روابطشان را این گونه نشان دهد!در این میان یک نقش اضافه وبی خود دیگری هم وجود دارد که بد نیست به ان هم اشاره کنیم.و ان هم زن داداش سارا است با بازی تینا پاکروان(خود او کارگردان سینمای ایران است).بازهم چه بگویم که این هم شخصیت نیست.صرفا یک تیپ است که هر کس دیگر میتوانست باشد.بازی تینا پاکروان هم در این فیلم بسیار کوتاه است،در حد دو صحنه که هیچ کابردی در پیشبرد داستان فیلم ندارد.با لطف نویسنده و البته خود بازیگر این نقش،خانم پاکروان بازی خوبی ارائه نمی دهد.خلاصه فیلم از گروه بازگران خوبی هم بهره نمی برد.شاید بهترین بازیگر را بتوان غزل شاکری در نقش سارا عنوان کرد که البته بسیار می توانست بهتر از این باشد.
به طور کلی فیلمنامه نویس از سبک فرهادیسم استفاده کرده.چند گره در فیلم گذاشته شده با یک داستان اجتماعی و بحث بر سر انتخاب!غافل از اینکه متن امیر عربی به عنوان فیلمنامه نویس کجا و متن اصغر فرهادی کجا!یک مخاطب عادی سینما می تواند تمام گره های داستانی موجود را زودتر در ذهن خودش حل کند.بنابراین عنصر غافلگیری به طور کلی از پیکره ی داستان حذف شده.از موارد ضعیف دیگر فیلمنامه میتوان به عدم ارایه جزئیات در فیلمنامه نام برد.از جزئیات دوستی سارا وایدا وهمچنین ایدا و سعید بگیرید تا درک بزرگی مناقصه و ....گویا نویسنه کلی گویی را بیشتر دوست دارد تا ارائهی جزئیات.
از نفاط ضعف فیلم نامه چقدر باید بگویم؟تیر خلاصی که نویسنده بر تن بی رمق تماشاگر می زند،نحوه پایان بندی فیلم است.دو تصمیم بزرگی که در فیلم وجود دارد و اتفاقا هر دوی ان ها هم مربوط به سارا است،اصلا قابل درک نیستند.اولین تصمیم همان برداشت پاکت ها از درون گاوصندق است.ما نقدر با این شخصیت که نه با این تیپ اشنا نشدیم تا بتوانیم تصمیم او را درک کنیم.به سختی ها ومشکلات او پی نبرده ایم.یک زندان افتادن مادر و تلاش برای پول جور کردن شاید دلایل خوبی باشند ولی اصلا کافی نیستند.ولی با همه ی این اوصاف شاید بتوان این تصمیم را به سختی هضم کرد.ولی با دومین تصمیم او چه کنیم؟تصمیم دوم او در اخر فیلم به نمایش در می اید.در اخر فیلم درحالی که همه،اعم از پلیس و حتی رییس او باورشان شده که او بی گناه است و فقط یک امضا برای تثبیت این ادعا لازم است،او از این کار سر باز می زند و به یک باره ایدا را بی گناه و درعوض خود را گناهکار می داند.این تصمیم سارا را چکار کنیم.قشنگ معلوم است که نویسنده گفته:خب!می خواهم یک درس اخلاقی به این تماشاگرانی که یک ساعت فیلم را تمشا کرده اند بدهم.چکار کنم؟دراخر سارا راستش را بگویید وتمام و به سبک اقا اصغر فرهادی هم انجا را پایان فیلم می نامم.خیلی هم عالی.ولی مقدمه و زمینه چینی برای این تصمیم بزگ وناگهانی چه می شود؟کنش شخصیت ما چه می شود؟در او چه خبر است که باعث شده چنین تصمیمی بگیرد؟و هزاران سوال دیگر در ذهن مخاطب که متاسفانه به هیچ کدامشان جوابی نمی دهد!
جمع بندی
در پایان فیلم راضی کننده ای نیست و اصلا همین که تماشاگر را بتواند تا اخر در سر جای خودش نگه دارد خود جای بسی امیدواریست.در کل کسی که این فیلم را نبیند اصلا چیز خاصی را از دست نخواهد داد.کسانی هم که به امید دیدن تجربه ای مشابه از حوض نقاشی سراغ اثر جدید این کارگردان می روند بازهم نا امید خواهند شد.فیلم نامه این فیلم بزرگترین نقطه ضعف این فیلم است وبعد از ان می توان به بازیگری فیلم اشاره کرد که البته زیاد هم به فیلم نامه فیلم نا مربوط نمی باشد!با همه این حرف ها این فیلم نمی تواند در لیست پیشنهادی تماشای من جایی داشته باشد.
نهایت ادب و احترام
مهدی دشتی رحمت ابادی