بهترین نقش آفرینی های دهه هشتاد سینمای ایران
اختصاصی سلام سینما- ستارههای سینمای ایران در هر دهه متفاوت بودهاند، همانطور که مدل اجرای نقش در هر دوره، به واسطه حضور کارگردانان مختلف متفاوت رقم خورده است. مثلا در دهههای آغازین انقلاب که طلایهداران سینمای ایران کارگردانانی مانند بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی یا علی حاتمی بودهاند، سبک و سیاق بازیگردانی در فیلمهایشان پرطمطراق، سبکپردازانه و دراماتیک بوده است.
اما در دهه هشتاد وقتی فیلمها روبه سمت واقعگرایی میروند و فیلمهای اجتماعی بولد میشود، کیفیت بازیها هم درونگرایانه و رئالیستیتر میشود. این اتفاق در دهه نود به اوج خود میرسد.
در یک مجموعه یادداشت ده بازی به یاد ماندنی و ماندگار هر دهه از بازیگران ایرانی را فارغ از جنسیت مرور کردهایم و در اولین سری به سراغ دهه هشتاد رفتهایم.
۱۰-گلشیفته فراهانی/ بوتیک
اتی با بازی گلشیفته فراهانی یک دختر فراری است که از پیش خانواده مشکلدارش و از خانه محقرشان در جنوب شهر به دنبال آرزوهای بزرگ و سیندرلایی خود بیرون زده است و دوست دارد جور دیگری زندگی کند. اما در این مسیر و در خیابانهای شهر میفهمد که استقلال داشتن به این راحتیها هم نیست و باید بابتش تاوانهای سخت بدهد.
اتی در نهایت بدل به یک قربانی مظلوم میشود که چنگال درنده جامعه مردسالارانه او را به بند میکشد و با تجاوز، روی واقعی زندگی مستقل در میان گرگان را به او نشان میدهد.
هرچند این یکی از اولین نقشآفرینیهای جدی گلشیفته فراهانی بعد از «درخت گلابی» است، اما بسیار پخته و بالغانه بهنظر میرسد. این درحالی است که این بازی کنترل شده از ذوق و شور خود کاراکتر چیزی کم نکرده و رسیدن به چنین تعادلی قطعا یکی از سختترین کارهای یک بازیگر است.
۹-محمد رضا فروتن/ شب یلدا
محمدرضا فروتن یکی از ماندگارترین بازیهای خود را در «شب یلدا» به نمایش گذاشته است. او نقش مردی به نام حامد را بازی میکند که علیرغم علاقه بسیار به همسرش مهناز و فرزندش نازی، آنها را پس از ده سال زندگی مشترک به خارج از کشور میفرستد. بهانه مهناز برای سفر، آزادی بیشتر است، اما پس از خروج از کشور، رفتارهای مشکوکی از او سر میزند.
دوستان حامد در خارج به او اطلاع میدهند که مهناز با فردی به نام «آقای شریف» در ارتباط است. حامد که از نظر روحی بسیار حساس شده، به همسرش بدگمان میشود و خود را در خانه حبس میکند. حالا حامد باید با این واقعیت روبهرو شود که همسرش او را ترک کرده و چارهای ندارد جز اینکه به تنهایی با آن مواجه شود.
بازی محمدرضا فروتن چشمگیر است. هرچند در عموم لحظات فیلم تماشاگر تنها او را میبیند اما بازیاش کسل و خستهکننده نمیشود. فروتن در سیری تکاملی غم و اندوه، پذیرش و گذار کاراکتر را به نمایش میگذارد.
۸-فاطمه معتمدآریا/ گیلانه
فاطمه معتمدآریا را میتوان یکی از هنرپیشههای مهم سینمای ایران دانست. از محبوبترین هنرمندان نسل اول بعد از انقلاب که با بخشی از تاریخ سینمای ایران عجین شده است.
«گیلانه» که در گیلان میگذرد، فیلمی است که احتمالا فاطمه معتمدآریا سنگینترین گریم کارنامه کاری خود را در آن تجربه کرده است. او نقش زن پیر و فرتوت روستایی را بازی میکند که مشقات زیادی را در زندگی خود متحمل شده است.
هرچند فاطمه معتمدآریا نتوانست کاندیداتوری خود برای بهترین بازیگر نقش اول زن را برای «گیلانه» تبدیل به سیمرغ بلورین کند، اما تا مدتها از بازی خوب او در نقش یک پیرزن صحبت میشد. واقعگرایی مستندنما فیلم از جمله نکات ویژه ساخت آن است.
۷-هدیه تهرانی/ خانه ای روی آب
بیراه نیست اگر بگوییم هدیه تهرانی شمایلیترین ستاره زن سینمای ایران بعد از انقلاب است. زنی که با آن چهره استخوانی و مصمم در دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، مطرحترین ستاره سینمای ایران بود. هدیه تهرانی از اواسط دهه هشتاد کمکارتر شد و پی دغدغههای شخصیترش رفت (عکاسی و یوگا و…) هرچند گاهی نقشهای مورد علاقهاش را بازی میکرد.
هدیه تهرانی که عموما در نقش زنان مسقتل و ويژه ظاهر شده در این نقش مکمل اما یک قربانی به تمام معنا است و از معدود وقتهایی است که ایفای نقش یک زن قربانی را عهدهدار شده. هرچند در اینجا حضورش بر پرده زمان کوتاهتری را به خود اختصاص میدهد، اما برندگی و جذبهاش قابل توجه است و این نتیجه شناخت درست و نزدیکی ذهنی بازیگر با کاراکتری است که آن را بر پرده سینما جان میبخشد.
او نقش منشی دکتر سپیدبخت را بازی میکند. زنی که بسیار نزدیکتر از یک منشی بهنظر میرسد و تماشاگر بهمرور متوجه اتفاقاتی که در گذشته میان دکتر و او افتاده است میشود و دلیل این بازی خونسرد و بیرحمانه همینجاست که مشخص میگردد: دکتر سپیدبخت در سالهای جوانی دختر، بزرگترین موهبت زندگیش را از او گرفته و امکان مادر شدن را از او سلب کرده است.
۶-رویا نونهالی/ عصر جمعه
رویا نونهالی یکی از غیرمنتظرهترین نقشآفرینیهای دهه هشتاد را به نام خود به تصویر میکشد. یک بازی حیرتانگیز و تماشایی در نقش مادری که شبیه هیچ مادر دیگری در میان فیلمهای ایرانی نیست. اصلیترین تفاوت سوگند با عموم قهرمانان زن سینمای ایران، در بروز حس مادرانگی اوست. تصویری که با مادر فداکار و مهربانی که همیشه در سینمای ایران دیدهایم تفاوتهای عمدهای دارد.
او از دست پسرش عاصی شده، سختیهای زیادی برای بزرگ کردنش کشیده، هرگز نتوانسته به او نزدیک شود یا آنطور که باید دوستش داشته باشد و با اطمینانی باورنکردنی به یکی از مشتریهایش توصیه میکند که فرزندش را بندازد، اما با این وجود مادر بیرحمی نیست و پشت این ظاهر سرد و نامادر، یک مادر دلسوز مخفی شده که زندی به خوبی از پس پنهان کردن و آشکار شدن توامانش در پیش چشم تماشاگر برآمده است.
بازی رویا نونهالی در گیرایی سوگند نقش بسزایی دارد. او برای سوگند چند لحن مختلف درنظر گرفته و در لحظاتی که هیجانی میشود لحنش به گونهایست که انگار در همان هیجان سهمناک پانزده سالگی مانده و جلوتر نیامده. آدامس جویدنش، نحوه صحبت کردنش با مشتریهای آرایشگاه، برخوردش با پسرش و یا مردی که به او تکیه کرده هرکدام جنبههای مختلفی دارند که شخصیت قهرمان را غنا میبخشند.
۵-لیلا حاتمی/ ارتفاع پست
لیلا حاتمی گزیدهکار است و عموما در فیلمهایی نقشآفرینی میکند که از نظر سینمایی پیشرو باشند یا حرف خاصی برای گفتن داشته باشند. لیلا حاتمی از معدود بازیگران مشهور و سلبریتیهایی است که تماشاگر عامه را با سینمای خاص و روشنفکری آشتی داده.
حضور لیلا حاتمی در «ارتفاع پست» جالبتوجه است. چراکه زنان همیشه در سینمای ابراهیم حاتمی کیا نقشی منفعلانه داشتهاند. البته منفعل صرفاً به لحاظ اکت فیزیکی چراکه همیشه مآمن و همراه مردان سرسخت داستان بودهاند. در «ارتفاع پست» لیلا حاتمی علاوه بر آن پناه و مآمن امن همیشگی که پشتوانه مردان خسته و بیدفاع سینمای حاتمیکیاست، کنشی فیزیکی و انفرادی هم در دفاع از مردش از خود بروز میدهد که تبدیل به مونولوگی ماندگار ميشود که بارها و بارها آن را شنیدهایم.
جلوتر وقتیکه به داخل کابین رفته است تا با شوهر دربندش صحبت کند، بهترین لحظه بازی در کارنامه کاری لیلا حاتمی ثبت میشود؛ محال است که تماشاگری بازی یکه حاتمی در آن صحنه عاطفی و اندوهناک را از یاد ببرد.
۴- حامد بهداد/ روز سوم
روز سوم یک حامد بهداد بهیادماندنی و تکرارنشدنی دارد که موفق شد تندیس جشن حافظ برای بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند هرچند که در داوری جشنواره فجر آنطور که باید دیده نشد.
مردی که هرچند دشمن است اما از احساسات و عواطف انسانی برخوردار است و این مهمترین نکته در شخصیتپردازی اوست. او دشمن است اما بهداد به قدری جذاب ایفایش میکند که باعث میشود تماشاگر با او همذاتپنداری ویژهای کند و از سرنوشت نهاییاش غمانگیز شود.
۳-خسرو شکیبایی/ کاغذ بی خط
خسرو شکیبایی «کاغذ بیخط» کیست؟ این همسر مهربان خانم نویسنده که در لحظه شبیه به جک نیکلسون در «درخشش» میشود، بهراستی کیست؟ یک نقشهکش معمولی است؟ یا زندان میسازد؟ یا بخشی از پروژه خونین قتلهای زنجیرهایست و وابسته به سیستمهای اطلاعاتی؟
بهیاد بیاورید که همسرش چطور در نوشتن از او ناتوان است و خودش اذعان میکند که او در همه زندگیاش هرچند حضور دارد اما آنقدر مرموز است که نمیداند دقیقا با چه حضوری طرف است و او را نمیشناسد. یا حساسیتهای خود مرد را که نمیخواهد در فیلمنامه حضور داشته باشد و ذرهای خودش را لو بدهد. به قطع میتوان گفت او پدر مهربان و زحمت کش است یا گرگ بدجنس؟
این یکی از استعاریترین و پر رمز و رازترین نقشهایی است که خسرو شکیبایی فقید از خود به جا گذاشته، در فیلمی بسیار دقیق و جزیینگرانه از ناصر تقوایی. حضور شکیبایی دوگانه و شک برانگیز است. تماشاگر نمیتواند او را باور کند و مادام به او بیاعتمادتر میشود و این ثمره بازی ریزبینانه بازیگر بزرگ است.
۲-بهرام رادان/ سنتوری
بیاغراق این ماندگارترین نقشآفرینی کارنامه کاری بهرام رادان. اساسا در سینمای ایران بازی نقش یک معتاد بسیار سخت است هم به واسطه سختی باورپذیر کردن یک قهرمان معتاد و هم بهواسطه اینکه هرکه نقش معتاد را در سینمای ایران بازی کند، لاجرم با بهروز وثوقی در «گوزنها» مقایسه میشود و کمتر پیش میآید بتواند روی دست وثوقی بلند شود.
بهرام رادان اما موفق میشود طوری بازی کند که نامش در کنار بهروز وثوقی قرار بگیرد و یک معتاد واقعی بسازد: بهترین معتاد سینمای بعد از انقلاب را. برای رسیدن به نقش مدتها در کمپهای ترک اعتیاد رفت و آمد کرده و با معتادان نشسته تا بتواند به نقش برسد.
۱- ترانه علیدوستی/ من ترانه پانزده سال دارم
ترانه علیدوستی در اجرای اولین نقشش جلوی دوربین میدرخشد. یک دختر نوجوان که خیلی زود تبدیل به یک همسر و بعد هم یک مادر میشود. درحالیکه یک نوجوان بود و هیچ ایدهای نداشت که مادری یعنی چه و عاشق بودن چه حالی دارد.
صحنهای را که بعد از حاملگیش به ملاقات پدرش رفته را به یاد بیاورید. آن شرم و خجالت درون نگاه و چشمانش را که به استقلال و صراحت شخصیت خود او در جایگاه بازیگر گره میخورد و ترکیبی دست نیافتنی را حاصل میشود. دختری نوجوان دارد در مسیر پیشروی روایت تبدیل به یک مادر جوان میشود.
صحنه شاهکار دیگری که باید در همین راستا به آن اشاره کرد، جایی است که ترانه در مدرسه و در کلاس درس است و ناگهان برای اولین بار حرکت جنین را در شکمش احساس میکند. لحظهای حیرت انگیز که شاید بهترین و خاصترین لحظه در کارنامه بازیگری علیدوستی هم باشد.
اولین تجربه بازیگری او برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را به همراه آورد و البته کلی جایزه ریز و درشت دیگر از جایزه منتقدان و نویسندگان بگیرید تا بهترین بازیگر جشنواره لوکارنو سوییس.
بیراه نیست اگر این را بهترین نقشآفرینی کل دهه هشتاد بدانیم.
خبر مرتبط:
بازی ماندگار: شهاب حسینی در فروشنده