مروری بر برترین آثار فریدون شهبازیان در عرصه سینما
فریدون شهبازیان نامی پرآوازه در حوزهی موسیقی ایرانی بود و با ابداعات خود همواره جایگاهی خاص در صحنهی موسیقی مدرن ایران داشت. اما فعالیت شهبازیان به حوزهی موسیقی محدود نبود و با ورود به عرصهی سینما توانست امکانات موسیقی مدرن ایرانی را گسترش دهد. عنصر روایتگری و رازآلودی حضوری بارز در موسیقی فیلمهای او دارد، بهطوری که با شنیدنش ما خود را درون قصههای هزارویک شب مییابیم. در اینجا نگاهی انداختهایم به گوشههایی از هنر روایتگری شهبازیان در موسیقی فیلم.
اسب (1356)
آهنگسازی برای فیلم اسب مسعود کیمیایی، پس از غبارنشینها، سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن و سکه چهارمین تجربهی فریدون شهبازیان در حوزهی آهنگسازی برای فیلم و سریال بود. داستان فیلم اسب در ترکمن صحرا میگذرد. برای این فیلم فریدون شهبازیان در کنار بهرهگیری از موسیقی ارکسترال نگاهی به موسیقی محلی ترکمن داشته و از نوازندگی نوازندگان محلی در کار خود استفاده کرده است.
دادشاه (1362)
بعد از انقلاب فریدون شهبازیان اولین بار با فیلم دادشاه به ژانر موسیقی فیلم تاریخی وارد شد. داستان این فیلم با یک تم انقلابی در فضای بلوچستان میگذرد. البته که شهبازیان برای بازنمایی یک تصویر انقلابی (که موضوع اصلی فضای فرهنگی دههی شصت بود) ویژگی ارکسترال خود را حفظ میکند و تا آخر هم به این نوع موسیقی پایبند میماند، اما لابهلای فیلم، نواهای محلی منطقهی بلوچستان شنیده میشود و با سیتار، راه خود را به فیلم باز میکند.
میرزا کوچک خان (1362)
میرزا کوچکخان دومین تجربهآزمایی شهبازیان در حوزهی موسیقی فیلم تاریخی بود. در ابتدای دههی شصت که پرکارترین سالهای فعالیت او بود، او توانست به خوبی مختصات موسیقی تاریخی ایرانی را کشف کند. در این نوع موسیقی بار اصلی روایت را عمدتا ساز نی به دوش میکشد و فضایی ابهامآلود و تاریخی را تداعی میکند. صحنهی گفتگوی پیرمرد قهوهچی و میرزا کوچک خان که با موسیقی شهبازیان همراه میشود از سکانسهای بهیادماندنی سینمای ایران است.
شیر سنگی (1365)
پس از چند تجربهی موفق در حوزهی موسیقی فیلم تاریخی این بار شهبازیان سراغ موسیقی بختیاری میرود و با الهام از ملودیهای بختیاری و بهخصوص ترانهی مرجنگه به یک شاهکار موسیقایی دست پیدا میکند. روایت خاص فریدون شهبازیان از این ترانه که با صحنهی کشته شدن و نگاه خیرهی علییار همراه میشود، این ترانه را به خوبی در اذهان ایرانیان به یادگار گذاشته است.
هیوا (1377)
در دههی هفتاد، شهبازیان خود را به چالشی جدید میاندازد و با هیوا به سراغ موسیقی فیلم دفاع مقدس میرود. اینجا در کنار یک فضای حماسی، شهبازیان باید یک رشتهی عاشقانه را لابهلای موسیقی ارکسترالش ترسیم میکرد. همهی نبوغ شهبازیان این بار در ترانهی «این فصل را با من بخوان» آشکار به تصویر کشیده میشود.
شام آخر (1380)
در سال 80، شهبازیان با فیلم شام آخر فضای موسیقایی جدیدی را تجربه میکند. یک عشق ممنوعه و غیرمتعارف که قرار است به یک داستان جنایی ختم میشود. عشق در فضای ترسآلود و غریب، بهخوبی راه خود را به موسیقی تیتراژ فیلم باز میکند. نتهای ابتدایی مثل ضربههای چاقو به پردهی فیلم وارد میشود و بعد سازهای کوبهای با یک ریتم تند التهاب صحنه را به تماشاگر منتقل میکند.
اخراجیها (1385)
در سال 85، با محبوبیت فیلم اخراجیها، و موسیقی دلنشین آن که به وضوح کیفیتی فراتر از فیلم داشت، شهبازیان بار دیگر تسلط خود را به انواع موسیقی فیلم نشان داد و اثر او خیلی زود به دل مخاطب نشست. در اینجا شهبازیان کمی از فضای ارکسترال فاصله میگیرد. روایت موسیقی را این بار هارمونیکا به عهده میگیرد تا برای مخاطب داستانی ساده و شیرین از یک عشق زمینی و سپس تحول شخصیتی قهرمان تعریف کند.