مینیسریال چهارفصل: بازسازی بیثمر یک اثر کلاسیک

در دهه 1980، فیلمهایی با بودجهای معقول ساخته و بر پرده سینما اکران میشدند. فیلم (Four Seasons) «چهارفصل» یکی از همین آثار بود؛ کمدیای دلنشین با بودجه 6.5 میلیون دلاری که توانست بیش از 50 میلیون دلار فروش داشته باشد. آرزوی هر فیلمسازی: تولیدی کمهزینه و موفقیتی بزرگ.
اما حالا دیگر دوران این فیلمها گذشته است. استودیوها کمتر به پروژههای کمهزینه اعتماد میکنند و در عصر بازسازیها، کمتر شاهد فیلمنامههایی تازه و خلاقانه هستیم. هالیوود، در خلأ ایدههای جدید، بیش از پیش به احیای آثار قدیمی روی آورده است.
چهارفصل یکی از همین آثار است. داستانی ساده و مستقیم از سه زوج که با یکدیگر به تعطیلات رفته و گاهی اوقات در زندگی زناشویی خود به مشکل برمیخورند. قرار است اساس آن روایتی جدی و طنزآمیز از ازدواج و رابطه باشد.
مینیسریال چهارفصل، ساخته مشترک تینا فی، لنگ فیشر و تریسی ویگفیلد، تلاش دارد با بازآفرینی داستان سه زوج در سفرهای چهارفصل سال، بیننده را به تماشای روابط انسانی، رفاقتها و بحرانهای زناشویی دعوت کند. سریال که در ۱۱ اردیبهشت منتشر شد، قرار بود تلفیقی از طنز و درام باشد، اما آنچه ارائه میدهد، بیشتر شبیه مجموعهای پراکنده از موقعیتهای سطحی است تا روایتی منسجم و پرمحتوا.
این مینیسریال تلاش کرده لحظهبهلحظه نسخه آلن آلدا را زنده کند و با تحریک حس نوستالژیک مخاطبان، به اثری موفق بدل شود.
داستان مینیسریال چهارفصل
کیت، جک، نیک، آن، دنی و کلود در فصل بهار ماجراجویی خود را آغاز میکنند. فصل تابستان به اقامتگاهی اقتصادی سر زده، در فصل پاییز، آخر هفته را در دانشگاه قدیمی خود میگذرانند و در زمستان با رفتن به پیست اسکی به استقبال سال نو میروند.
هر کدام از این تعطیلات، زوجهای داستان ما را با چالشهای جدیدی مواجه میکند و بر رفاقت آنها نیز تأثیر میگذارد.
نتفلیکس آن را مفرح و صمیمی توصیف میکند. چهارفصل از رسوم متعارف فاصله نمیگیرد؛ نخستین بحث بین زوجها بر سر نیمه گمشده آدمها و مسئله ازدواج است.
طلاق دردسرساز در مینی سریال چهار فصل
نقطه اوج روایت، تصمیم نیک برای جدایی از همسرش پس از ۲۵ سال زندگی مشترک است؛ تصمیمی که بهجای گشودن گرههای روانی و اجتماعی، با واکنشهایی سطحی و کمرمق مواجه میشود. دیگر شخصیتها انگار در دنیای بیمشکلی زندگی میکنند و هیچ بحرانی واقعاً زندگی آنها را تکان نمیدهد. نتیجه؟ تکرار گفتوگوهایی خنثی، کلیشهای و بیتأثیر.
نیک خوشحال نیست و احساس خستگی و تنهایی میکند. او در تلاش است تا با جملات بیمعنی کارهای خود را توجیه کند.
طنز بیرمق و سطحی؛ حاصل بازسازی نتفلیکس
تینا فی، لنگ فیشر و تریسی ویگفیلد قادر نیستند روایتی ملودرام و پر معنا ارائه دهند. یا پیازداغ یک موضوع را بیش از اندازه داغ میکنند و یا بهسادگی از کنار آن میگذرند.
برخی از دعواهای بین زن و شوهرها منطقی نیست و به حد اغراق شدهای دراماتیک است. این نویسندگان حتی قادر نیستند موضوع اصلی داستان خود را بهدرستی ارائه دهند و گویی بدان علاقهای ندارند. موقعیتها نه دراماند و نه کمدی. تلاش خالقان برای بازسازی فیلم آلن آلدا بیشتر تقلیدی بیروح است تا بازآفرینی هوشمندانه.
مینیسریال چهارفصل مشکلات بسیاری بین زوجها معرفی میکند و نمیتواند بهدرستی به آن شاخوبرگ دهد؛ در نتیجه مخاطب با موضوعی سطحی، ساده و غیرضروری مواجه شده و کلافه میشود.
خلاصه باید گفت اپیزودهای نیمساعته چهارفصل، بهعنوان یک اثر کمدی آن قدر که باید خندهدار نیست.
ناتوانی ستارهها در نجات مینیسریال چهارفصل
البته حضور بازیگرانی چون استیو کارل، تینا فی، ویل فورت و کولمن دومینیگو موقعیتهای بامزهای خلق میکند. آنها با شخصیتهای مهربان و جذاب خود، فضا را تلطیف میکنند.
باوجود تمام اینها و سابقه درخشان تینا فی در ژانر کمدی، به نظر میآید چهارفصل اثر موفقی از آب درنیامده و تماشای آن شاید وقت تلف کردن باشد.
بازسازیای که به دست فراموشی سپرده میشود
در نهایت، چهارفصل نتفلیکس بیش از آنکه ادای دینی به نسخه اصلی باشد، به نمونهای از آشفتگی و سردرگمی در بازسازی آثار کلاسیک بدل شده است؛ روایتی سطحی با شخصیتهایی ناپخته که نه خنده به لب میآورد، نه تفکری برمیانگیزد. شاید زمان آن رسیده که به جای تکرار بیحاصل خاطرات دیروز، خلاقیت را دوباره به قصهگویی امروز برگردانیم.