موزیکال یک آوانگارد فرانسوی
نمیدانم چرا ولی از فیلم خوشم اومد، برعکس تمام نظرهای منفی که خواندم و دیدم، با اینکه اصلا اصلا موزیکال دوست ندارم و شاید یکی دوتا از معروفترین های سینمایی را دیده باشم، ولی... آنت کاراکس را دوست داشتم، فضاسازی سرد و عجیب اش و دور از دسترس بودن... انگار آدمهایش جای دیگری بودند شاید درست شبیه
#theloversonthebridge این بیگانگی و عجیب بودن شان در و جالب انکه واقعی اند و در عین ملموس بودن برایم غریبه.
انتخاب ژانر و تغییر پیش فرض های ذهنی مخاطب این روزها باب سینماست و کاراکس زیرک هم خوب از عهده اش برآمده، اصلا دیدن فیلمی از یک کارگردان که سینما دیده و سینما میفهمد برای قحطی این روزها شفاست، فهمیدنی که نه مثل #وودی_آلن ساده ترین ارجاعات را به اسطورههای موج نویی بزند و فکر کند عجب ارجاعاتی!
منظورم فیلم اخیر بچه گانه اش است:
#rifikinsfestival
کاراکس درست برعکس عمل میکند، هرآتچه از کلاسیک ها و هالیوود میداند در غالب سینمای آشنای خودش نشانمان میدهد، از لنگ زدن شخصیت مرد به هر دلیلی، تا نقاب زدن شخصیتها روی صحنه (#موتورهای_مقدس) و عاشق بودن…
انتخاب یک عروسک به جای کودک و جن و پری شدن روایت جالب است تا آنجا که نتیجهگیریهای منطقی نکنی و پایان فیلمات را شبیه هالیوودیهای دزد و پلیس تمام… البته که فکر میکنم #کاراکس در اکثر پایان بندیها به غیر از موتورهای مقدس خیلی ساده و روتین تصمیم میگیرد. و اینجا از نگاه من، به شدت باعث شکست و ضعف فیلم میشود.
انگار تمام آنچه ساختهای با تصمیم موذیانه پدر برای پول درآوردن وکشتن عاشق سابق تبدیل به یک تریلر جنایی #بیلی_وایلدر وار میشود، که البته نه بیلی وایلدر بد است نه تریلر جنایی اما تا اینجا من یک عاشقانه موزیکال رنجور شبه موج نویی دیدهام….
جز فضاسازی، بازی بینظیر #آدام_درایور که انگار بعد از #پترسون #جارموش و البته #داستان_ازدواج #نوآ_بامباک جای خودش را توی سبنما باز کرده،
ژانر برایم جذاب است،
ژانری که کمتر کسی فکرش را میکند یک آوانگارد فرانسوی سراغش برود.