«میل در خانواده دوشنبه»
دقیقا هدف این نوشتار چیست؟ به کمک اثر «چه بر سر دوشنبه آمد؟» نکاتی را در زمینه کنترل جمعیت در دنیای امروز مطرح کند. ابتدا خلاصه ای از داستان اصلی فیلم تامی ویرکولا بعد تفسیر و تاویل نویسنده.
یکم: در اثر تخیلی چه بر سر دوشنبه آمد؟ به کارگردانی تامی ویرکولا، افزایش جمعیت، داستان ها درست کرده و دولت را مجبور به اتخاذ تصمیمات سختی نموده. با این محتوا: خانواده ها حق دارند فقط یک بچه بیاورند و بچه اضافی تا زمانی نامعلوم به کمک وسایلی مدرن باید فریز شوند! در غیر این صورت، فرد متخلف یعنی کسی که در حین رابطه جنسی و بعد از آن به پرورش بیش از یک بچه همت گمارد، مجازات سختی در انتظارش است و باید به دولت و به قانون حساب پس بدهد. سیستم های ردیابی همه را پایش می کند و میل و غریزه جنسی باید مهار شود و گرنه تمدن به خطر می افتد (فروید را به یاد بیاوریم).
جمعیت نباید زیاد شود و باید کنترل آن دست دولت باشد؛ تا کی؟ ظاهرا معلوم نیست. در چنین اوضاع و احوالی، زنی به نام کرن ستمن در امر تولید مثل، شاهکار می کند و هفت قلویی به دنیا می آورد و بعد، دنیا را ترک می کند.
پدربزرگ کرن ستمن مسئولیت نگهداری آنها را برعهده می گیرد با سبک خودش و برای اینکه دولت و قانون را دور بزند. روی هفت بچه هفت روز هفته را اسم می گذارد و باید آنها در همان روز بیرون بروند و مراقب اعمال شان باشند وگرنه می میرند. اوضاع به خوبی و خوشی تا جای جلو می رود که خانم دوشنبه یک روز به خانه نمی آید و بقیه اعضای خانواده را دچار پریشانی می کند که چه اتفاقی برای او افتاده؟ قصه در آینده رخ می دهد و اسانس زیادی تخیل در آن هست به اضافه مقداری طنز ظریف!
دوم: حق تولید مثل، همگانی است اما نه در هر زمانی و هر شرایطی. وقتی فقر -در وسیع ترین معنی- می تواند قدرت کوبندگی شومی داشته باشد و انقلاب به پا کند، آن حق بایستی طبق شرایط و منطق موقعیت مورد بازخوانی قرار گیرد یعنی تبصره و ماده بخورد مثل سیاست «یک خانه و یک بچه» در چین و در اثر چه سر دوشنبه آمد. افراد ضرورتا نیازمند غذا و مسکن و شغل و رفاه آبرومندانه هستند. اگر به شکل برابر برای همگان در دسترس نباشد، جمعیت زیاد یعنی تهدیدی برای تمدن و رونق قانون جنگل. از این رو، کرن، بنزین روی آتش بحران می ریزد با هفت قلویی که زاده و عملا بر ضد قانون و به نفع بحران عمل می کند.
سوم: دانش کنترل جمعیت اساسا دانش مدیریت فقر است اما این دانش همانطور «بودریار» نشان داده است بشدت آسیب پذیر است. بسیاری مسائل در دولت هایی که درگیر مسئله جمعیت و روند نامطلوب آن هستند حل نمی شوند بلکه مرتب منحل می شوند و یا برای آن راه حل موقتی جور می کنند. حل مسئله شغل یا تامین غذا و مسکن و سامان دادن به اقتصاد با قیامی و قعودی میسر نیست. مغز می خواهد و تلاش مدام و برنامه حساب شده! و ممکلتی که به دولتش اعتماد کند و دولتی که مردمش قبل تر در مسائل مهم جامعه، آموزش داده باشد. آن تکنولوژی که در فیلم «تامی ویرکولا» هست در خاورمیانه نیست و اگر بیاید طول می کشد در این فرهنگ اسلامی جا بیفتد.
چهارم: کنترل مهاجرت و پناهندگی در حقیقت راهی است برای کنترل جمعیت و نوعی نژاد پرستی مدرن یا ناسیونالیسم بهداشتی با اسانس حقوق بشری. از این رو، آنچه تحت عنوان قانون جدید فرزندآوری در فیلم چه بر سر دوشنبه آمد می بینیم صورت های دیگر فاشیستی هستند که باید در بحث جمعیت به آن بپردازیم. منظور اینکه نیروی کار ارزان از خاورمیانه می تواند به نفع اقتصادی پیشرفته عمل کند و رفاه بیاورد اما خود مهاجران ارزان قیمت را در همان سطح نگه دارد و شاید کمی بالاتر ببرد یعنی کنترل جمعیت به شکلی غیر از ایده اصلی فیلم چه بر سر دوشنبه آمد. مثال زنده: به مقدار لازم نیرو ارزان مهاجر وارد می کنیم آن هم طبق شرایط ما ولی برای همه جمعیتی که از افعانستان می خواهند بیایند، جا نداریم. «همانجا بمانید کمک برایتان می فرستیم»: کاهش جمعیت به شکلی دیگر و در کشوری دیگر و بدون اعمال قانون! به اضافه: شیوع ویروسی به روایت اثر «شیوع» «سودربرگ» می تواند میلیون ها انسان را به سمت مرگ بفرستد و عملا فرم و منحنی جمعیت را ترکیبی متفاوت بدهد؛ ایضا کاهش جمعیت به شکلی دیگر و بدون اعمال قانون. نکته اینجاست کی مقصر است و شکل نظام حاکم در کشورها -سرمایه داری غالب- چقدر روند تخریبی و ویروسی داشته است؟
قاعدتا آن کس که سرمایه ندارد، در بحران غذا و بحران جمعیتی، زودتر می میرد و آن کس که دارد می تواند امیدوارتر باشد. نابرابری در زمان بحران جمعیتی، چه معنی و چه تاثیر عملی روی زندگانی افراد دارد؟ دولت قبل از ماجرا چه کاری انجام داده که مردم به این روز افتاده اند؟ اول چه کسی را بایدسرزنش کرد خانواده دوشنبه یا زمینه سازان ماجرا بحران جمعیتی؟ عقل چه می گوید.
پنجم: دولت برای حفظ قدرت خود و جلوگیری از نپاشیدن نظم مستقر، با سیاست جمعیتی نوعی سرکوب روی حرکت طبیعی نسل ایجاد می کند تا بتواند در قدرت بماند. دقیقا مثل سیاستی که در فیلم ویرکولا می بینیم و خانوداده «کرن» از آن سرپیچی می کنند و هزینه می دهند... .
علاوه براین جمعیت بالا به نسبت جمعیت کم کشور همسایه نوعی اهرم قدرت است در زمان خطر و در این حال نقطه ضعف. مدیریت در زمانی که تعداد بالا باشد و خزانه خالی، بسیار دشوار است. نکته در این است که جمعیت نیاز دارد و نیازها باید برطرف شوند و اگر به موقع رفع نشود اعتراض ها سمت دولتی می رود که مسئول رفع نیاز مردم اش است و اگر جمعت بیشتر باشد در زمان اعتراض نمی تواند به راحتی آنها را کنترل کند و پاسخگویی به نیاز آنها به سادگی ممکن نیست. در هر حال، برای سرکوب اعتراض جمعیت کم، نیروی مالی و نظامی کمی لازم است و برعکس. دولت ها در تدوین سیاست خود به این امر توجه دارند یا می کنند یا باید بکنند. تدابیر الکترونیکی فیلم ویرکولا در همین راستا است تا امنیت را به یاری زور برقرار کند.
ششم: جمعیت بالا با مهارت فنی اما پیر به کار تولید و نفع اقتصاد باشد از این رو، اینکه جوان باشند یا پیر، مهم است. ثروتی که جامعه ای تولید و خود را براساس آن با دیگر جوامع مقایسه می کند، در حقیقت به یاری جمعیتی جوان و با مهارت اش است و اگر در تقسیم همان ثروت، عادلانه رفتار نکند، خود همان جمعیت ثروت ساز، می تواند تهدیدی برای آینده جامعه محسوب شوند یا بشوند. هفت قلوهای فیلم ویرکولا و سرکشی پدر بزرگ، تهدیدی هستند در حد خود برای ادامه حیات جامعه به شکلی فعلی. استثنا، قاعده را توضیح می دهد.
هفتم: جمعیتی زیادی در فقر و در حال تولید مثل آن هم با مصیبت، تهدیدی هستند برای امنیت دولت و امنیت منابع جامعه. در حقیقت، طبقه حاکم برای تثبیت قدرت خود از اعمال سیاست جمعیتی به هر طریقی باکی نخواهد داشت یا ندارد. سیاست در اینجا مقدم بر اخلاق است. افزایش جمعیت برای دولتی که نتواند از آن بهره درست ببرد، بحرانی است خطرناک. تکنولوژی قوی فیلم چه بر سر دوشنبه آمد، نقطه قوتی است در دست صاحبان آن و برای مدیریت جمعیت و پایش جماعت.
اما نکته ی آخر ولی مهم تر:
علمی -دانش دولت داری و نیز فناوری فوق پیشرفته- که از سیاست کنترل جمعیت دفاع می کند در تحلیل نهایی به نفع کدام طبقه اجتماعی تمام می شود؟
قدرت و سرویس های اطلاعاتی در زمان نشر درست تحقیقات علمی مربوط به نابرابری ها، بحران غذا و در زمان کنترل جمعیت، چقدر تعیین کننده است؟ آیا فقط خانواده کرن دست به چنین کاری زده اند و هفت قلو بار آورده اند؟ میل هیچوقت تن به قانون نمی دهد و پاشنه آشیل آن است. از این رو، کنترل و افزایش جمعیت هیچوقت به طور کامل، تابع قانون نمی شود و به نتیجه مطلوب هم نخواهد رسید: زندگی پدربزرگ «کرن» به درستی این نکته روانکاوانه شهادت می دهد. *منبع: آموزشگاه سینمایی بنویس