جستجو در سایت

1401/01/22 00:00

به سخره گرفتن بدبختی

به سخره گرفتن بدبختی

  

شادروان فیلمی از حسین نمازی یک اثر به غایت تامل برانگیز در حوزه اجتماعی و کمدی است که من را به عنوان مخاطب جدی سینما به آینده این ژانر در سینمای ایران امیدوار می کند. بازی نازنین بیاتی برگ برنده نمازی در این فیلم است. بیاتی با توجه به آن که در ذات کمدین است می تواند صفت‌های جدی مختلفی را به اجرا گذارد. مسئله ای که در این فیلم برای من مهم شده است فاصله گرفتن از سیاه نمایی و پوشاندن لباس سفید در فرم فیلم بر محتوای سیاه آن است. «شادروان» با مسائلی شوخی می کند که شاید برای مخاطب طبقه وسط جامعه نیز قابل قبول نباشد و در ذات مسخره به نظر آید اما طبقه ضعیف به خوبی آن را درک می کنند، مانند فرار کردن از ساندویچ فروشی.

*خنده در گریه

به سکانسی که بیاتی شدیدا گریه می کند تا رضایت مسئول حفاظت بیمارستان را بگیرد توجه کنید. در این پلات نازنین بیاتی ما را به یاد سمیه «ابد و یک روز» می اندازد. خواهری که همه مسائل خانواده به او ختم می شوند اما به مراتب از آن شخصیت مورد نظر جلو تر است. یعنی شخصیتی که بیاتی آن را ایفا می کند هم ترحم برانگیزی سمیه «ابد و یک روز» را دارد و هم رندی خاص خودش را. ما این رندی را در هنگامی که نظر مثبت مسئول حفاظت بیمارستان را جلب می کند با یک چشمک به برادرش می بینیم. درد از این بالاتر که جنازه پدرت و از بیمارستان بدزدی. این دیالوگ از شاه دیالوگ‎های سینمای ایران است که به عقیده من باید در فرمت کمدی ایران، تیتر یک باشد. فیلم ساز نخواسته با نشان دادن بدبختی‌های خانواده‌ای که پدرشان از خوردن زیاد نان خامه‌ای می میرد، ترحم بیننده را جذب کند. فیلم ساز نخواسته برای این بدبختی‌های مقصر پیدا کند؛ بلکه با قصه‌اش نشان می دهد چگونه می شود از بدبختی‌ها کمدی ساخت بدون آنکه به بدبخت‌ها بر بخورد. من باور دارم فیلم قبل از آنکه کمدی باشد جدی است. اگر شوخی‌های سینا مهراد و گلاره عباسی را جدی بگیریم می بینیم که چگونه می توان از لا به لای خنده‌های این دو بغض نرسیدن و رفتنِ اجباری را کشف کرد. همه این بغض جمع می شود تا زمانی که مهراد قیصر بازی در می آورد و معشوقه‌اش را سوار ماشین همسر سابقش می کند. 

*رفاقت

کاراکتر دایی در این فیلم عالی است. بهرنگ علوی علاوه بر آنکه گریم، خیلی خوب بر صورتش نشسته است و با ماهیتش خوب درآمده، با لحن نقش کاری می کند که ما او را اصلا به عنوان بهرنگ علوی بازیگر نشناسیم. کارگردانی یعنی این. بازیگرت را به گونه ای جلوی دوربین ببر که هیچ کس او را نشناسد. البته که بازی خوب علوی به تکمیل شدن این ماهیت کمک فراوانی کرده است. رفاقت ذاتی و نه ظاهری شکل گرفته میان کاراکترهای قصه نیز این امکان را به مخاطب می دهد که برای شناخت و درک جامعیت این خانواده عمیق‌تر و جدی‌تر به فیلم نگاه کند. به عنوان مثال: به رابطه دایی با این خانواده توجه کنید. به رابطه سربازی که خدمت را دور زده است و به تنهایی نازنین بیاتی که در هزارتوی روابط ایجاد شده از چشم مخاطب دور می ماند. «شادروان» کمدی سخیف نیست بلکه کمدی شریفی است که بیش از سینمای ایران من فکر می کنم جامعه ایرانی به آن نیاز دارد. جامعه‌ای که دیگر نباید به «هزار پا»، «گشت ارشاد»، «دینامیت» و... بخندد بلکه باید به کمدی، جدی نگاه کند. 

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی