لیلا و برادران و سیاهی و تباهی
اگر در سکانس پایانی «ابد و یک روز» وقتی سمیه به خانه برمیگردد، شاهد یک روشنی و امید هستیم، اگر در پایانبندی «متری شش و نیم» یک عدالتخواهی اجتماعی شکل میگیرد، در برادران لیلا صرفاً سیاهی و فقر تا انتها حکمرانی میکند.روستایی تلاشی برای اینکه فیلمش را از دایره تکرار دو فیلم قبلی نجات دهد، نمیکند، او در سومین فیلمش بیشتر از اینکه قصهگویی کند، بیانیه صادر میکند و اسیر زیادهگوییهای تاریخ مصرف گذشته میشود. بسترسازی او برای قصهگویی درجا زدن در یک نقطه تکراری است. وجه تمایز برادران لیلا با دو فیلم قبلی روستایی در این است که او تلاش کرده با خلق جهانی تیرهتر از جامعه ایرانی بیش از پیش برای جوایز جشنوارههای خارجی دم تکان بدهد، به همین دلیل برادران لیلا به دور از هنر سینما یک اثر گندهگو و غلوشده است. به طوری که شاکله اصلی داستان که ارتباط با انتخاب بزرگ خاندان دارد، نه در فرهنگ ایرانی مرسوم است و نه باورپذیر! برای مثال بایرام خبر از فقر خانواده اسماعیل دارد و این را در مواجهه با علیرضا به زبان میآورد، پس چرا به وصیت (که خوانده هم نمیشود) پدرش عمل میکند و اسماعیل را بزرگ خاندان معرفی میکند؟ این شکل ناهمگون و شلخته داستانگویی روستایی سببشده تا بتواند فقط روی فلاکت و سیاهی رژه برود.
فیلمساز فقط پشت شعارهای سطحی ایستاده و حتی باوری از این شعارها غیر از دریافت جوایز جشنوارهای ندارد. شلوغی کارخانه در سکانس اول را به یاد بیاورید، کسانی که به کارگرها حمله میکنند، لباسی بر تن دارند که پشت آن نوشته شده security به معنی امنیت، اما با پوشش مأموران یگان ویژه پلیس این اولین بزرگنمایی کارگردان است که مصداق بیرونی ندارد! فارغ از منطق روایی، فیلمساز بیشتر از اینکه شخصیتسازی کند و چرخه درام را در بستر واقعگرایی به حرکت درآورد، محیطسازی میکند. فارغ از اینکه متن مناسبی داشتهباشد، او در دهان خانوادهای که شخصیتهایش الکن و نارس و عقبافتادهاست فقط دیالوگ گذاشته است. دیالوگهایی که به دهان آنها نمیآید. آدمهای فیلم کم یا زیاد شوند، اتفاقی رخ نمیدهد، چراکه هیچ پرداخت منسجمی در شناخت شخصیتها صورت نگرفتهاست. به طور مثال کمر درد لیلا یا پیدا کردن کیک در کیف منوچهر پیگیری نمیشود یا در سکانسهای آغازین انگار ماشین فرهاد برای پدر است، اما جلوتر فرهاد ماشین را میفروشد، تلاش روستایی برای ایجاد اثری ضدفرهنگ و ضدخانواده و ضدپدر به نفع جوایز خارجی با گندهگوییهایش توأم شدهاست.
اگر سمیه در «ابد و یک روز» حامی خانواده و برادران و مادرش است، اما لیلا شخصیتپردازی منسجمی ندارد و معلق در هواست و گستاخ و باری به هر جهت است. به قول علیرضا تمامی بدبختیهای خانواده به دلیل کارهای هیجانی اوست.
روستایی پشت لیلا پنهان شده تا مردان فیلم به خصوص پدر را زمین بزند؛ پدری که بیسواد و نافهم است، اما روستایی از این دو عنصر استفاده کرده که پدر را توسط لیلا و پسرانش زمین بزند و انگار از اینکه پدر را نابود کند، کیف میکند. در «ابد و یک روز» هم پدر وجود نداشت، اما همه پشت سر او فحش میدادند، روستایی آدمهای کج و کوله و زشت را بیشتر دوست دارد، آدمهایی که با دیدن آسانسور یا چند تا دختر بالا شهری آب از دهانشان آویزان میشود و تا به حال عروسی مجلل نرفتهاند، توالت هسته مرکزی فیلم است؛ از زور زدن پدر در توالت، محل کار پرویز تا خریدن مغازه. این هسته نارس مرکزی نمادی است سفارشی، مانند سیلی زدن لیلا به پدر یا ادرار کردن پدر در سینک ظرفشویی که نشانهای از عقده شخصی فیلمساز است و قرار است آن را به جامعه ایران تعمیم بدهد که باعث شده جهان فیلم کثیفتر شود.
در فرهنگ ایرانی رابطه دختر با پدر خاص و عاطفی است، اما روستایی این رابطه را به لجن کشیده طوری که حتی نمونهاش را در فیلمهای غربی هم ندیدهایم. سکانس آخر مرگ پدر تبسم لیلا و جشن تولد اعلام رضایت از مرگ پدر است که اساساً با بدترین چیدمان محتوایی و ساختاری شکل گرفته و حتی کام گرفتن ادامه سیگار از سوی علیرضا متقاعدکننده نیست، بلکه عدم اعلام مرگ پدر و رقصیدن او مانند لیلا نشانهای از رضایت است و البته روستایی اصرار بر مهاجرت دارد، هر چند غیرقانونی. او رفتن از کشور را به جای ماندن و درست کردن اوضاع به مخاطب توصیه میکند. توئیت زدن ترامپ و خارج شدن او از برجام و بالا رفتن سکه و دلار آنقدر باسمهای است که نمیشود آن را پذیرفت.
با اینکه این مسائل در زندگی هر ایرانی تأثیرگذار بوده، اما شیوه روایت روستایی آنقدر سیاه و الکن و غلو شدهاست که فیلمش در سطحیترین حالت ممکن ماندهاست، حتی این بار دوربینش به شدت در جاهای غلط ایستاده و تدوین آسیب جدی به فیلم رساندهاست. زمان فیلم آنقدر زیاد است که میتواند ساعتها ادامه داشته باشد. پلانها به شدت بیمنطق و شلخته است. فیلمساز فکر کرده با دو ساعت فیلم سفارشی ساختن میتواند بیشتر به مخاطب نزدیک شود که اساساً جواب عکس دادهاست، چراکه طولانی بودن فیلم باعث کلافگی مخاطب میشود و جالب است که انگار این فیلم تبدیل به دو قسمت شده، چراکه مقدمه کشدار فیلم نمیتواند ربط منطقی با میانه و پایان آن داشته باشد. یک بازی خوب در فیلم دیده میشود که پورصمیمی است، اما مابقی تکراری و تیپ هستند و بازی از آنها گرفته نشدهاست. به هر جهت برادران لیلا اثری گلدرشت و سفارشی است برای توهین به ساحت پدرهای ایرانی.