نگاهی به قسمت هفتم پلوریبوس (Pluribus) | مرحله تنهایی کارول و مانوسوس؛ آيا کارول از مبارزه دست میکشد؟
.jpg?w=1200&q=75)
اختصاصی سلام سینما – فرزین محمدی: در بیشتر قسمت هفتم Pluribus به نام«شکاف»، به نظر میرسد که کارول با نظم نوین جهانی کنار آمده است. پس از اینکه در قسمت قبلی «HDP»، متوجه شد که دیگر اعضای گروه بازماندهها بدون او ملاقات میکنند و او را از تمام ارتباطات محروم کردهاند، از تلاش برای رهبری آنها علیه ذهن کندویی دست میکشد.
بیشتر بخوانید:
کارول در قسمت پنجم Pluribus چه دید که آنقدر وحشتزده شد؟
در قسمت ششم «پلوریبوس» چه گذشت؟ | کارول بیش از همیشه در خطر است
او هنوز به سطح لذتگرایی که کومبا دیاباته (سامبا شوته) از آن لذت میبرد، نرسیده است، اما در «شکاف»، او برای اولین بار از زمان پیوستن، به جای مبارزه با ذهن کندویی، بر لذت بردن از خودش تمرکز میکند. او آبجو مینوشد، آتشبازی راه میاندازد و با گرگهای وحشی که قبلاً از آنها میترسید، زوزه میکشد. او در چشمه آب گرم حمام آفتاب میگیرد. از موزهای بازدید میکند، یک نقاشی از جورجیا اوکیف را برمیدارد و آن را روی دیوار خانهاش نصب میکند. او برای خودش آواز میخواند، به خصوص آهنگ «این پایان دنیایی است که ما میشناسیم (و من حالم خوب است)» از آر.ای.ام. و به نظر میرسد حالش خوب است - یا حداقل انگار آماده است که دست از جنگیدن با بقیه دنیا بردارد.
مانوسوس؛ یک مبارز واقعی
همه اینها باعث میشود پیشرفت آهسته و سرسختانه مانوسوس از پاراگوئه تا رسیدن به او در نیومکزیکو مانند یک کابوس اسلوموشن به نظر برسد. امتناع شدید او از تعامل با ذهن کندویی به هر نحوی، او را به عنوان یک متعصب با واکنشی حتی شدیدتر از واکنش کارول با «دیگران» ترسیم میکند. پروژه انفرادی او برای نقشهبرداری از هر فرکانس رادیویی، جستجوی ناهنجاریها، نشان میدهد که او روشمند، مصمم و متمرکز است، در حالی که کارول عجول و احساساتی است. او ممکن است دقیقاً همان چیزی باشد که کارول به آن نیاز دارد - یک وزنه تعادل، یک متحد در مبارزه با آدرها، و یک همراه - یا ممکن است هر ذره آرامشی را که کارول توانسته پیدا کند، بر هم بزند.
این همان چیزی است که به «شکاف» تنش میبخشد: این حس که ملاقات اجتنابناپذیر آنها قرار است همه چیز را برای هر دوی آنها و احتمالاً برای ذهن کندویی تغییر دهد، حتی در حالی که اوضاع هنوز در حال تغییر است.
شعار مانوسوس در طول سفرش «اسم من مانوسوس اویدو است. من یکی از آنها نیستم. میخواهم دنیا را نجات دهم» از اضطرابها و انسانیت خودش میگوید. او نگران مانع زبانی بین خود و کارول است. او نگران سوءتفاهم است، نگران این است که در اولین ملاقاتشان به روشنی درک نشود. او آشکارا فکر میکند که همکاری با شخص دیگری در مورد مشکل ذهن کندویی مهم است، حتی با وجود خطر یک سفر خطرناک بین قارهای به تنهایی. اما حتی اگر او و کارول اهداف مشترکی داشته باشند، حتی اگر هر دو تنها باشند و به دنبال متحد باشند، هنوز افراد کاملاً متفاوتی با رویکردهای متفاوت به مشکلاتشان هستند.
تغییر شخصیت کارول در پایان «شکاف»
پایان «شکاف» موقعیت هر دوی آنها را به طرق مهمی تغییر میدهد. کارول با مرگ تصادفی احتمالی خود در پایان یک آتشبازی روبرو میشود و تصمیم میگیرد مقاومت نکند. وقتی دور ساختگی رولت روسی آتشبازی او را نمیکُشد، به نظر نمیرسد که آسوده یا ناامید شده باشد، فقط بیحس شده است. بعد از آن لحظه، احتمالاً بالاخره میپذیرد که چقدر در افسردگی، تنهایی و ناامیدی غرق شده است، از زوسیا میخواهد که برگردد و در آغوش او گریه میکند. کارول بالاخره تسلیم میشود و اعتراف میکند که به کمک نیاز دارد.
مانوسوس این کار را نمیکند. او که با مرگ موازی خود در اثر عفونت، قرار گرفتن در معرض نور و کمآبی بدن روبروست، تصمیم میگیرد که از دیگران کمک نگیرد و آنها به هر حال او را نجات میدهند. این پیشرفت، شمشیر داموکلس آویزان خودش است، زیرا پلوریبوس به آرامی به تجزیه و تحلیل این موضوع میپردازد که ذهن کندویی چه احساسی نسبت به حلقههای گمشدهی سرکش خود دارد و دقیقاً چه کاری میتواند و نمیتواند با آنها یا با آنها انجام دهد. «شکاف» یک قسمت انفجاری نیست، مگر به معنای واقعی کلمه، جایی که کارول همه چیز را منفجر میکند و گاراژ خودش را به آتش میکشد. این یک قسمت آهسته و پیوسته است که بینشهای جدیدی در مورد شخصیتهای کارول و مانوسوس ارائه میدهد و آنها را برای درگیریای آماده میکند که بدیهی است که بازی را برای هر دوی آنها تغییر خواهد داد.
طنز ماجرا این است که هر وقت مانوسوس به کارول میرسد، کمی دیر خواهد بود. نسخهای از کارول که در اوایل «شکاف» میبینیم، احتمالاً از هرگونه مواجهه با یک فرد جدید و هر کسی که در کنارش در مقاومت در برابر دیگران باشد، خوشحال میشد. نسخهای از او که در پایان میبینیم، رابطهاش با آنها را به شکلی عمیق تغییر داده است که احتمالاً پیامدهایی را برای بقیه فصل به همراه خواهد داشت. هر اطلاعات جدیدی که در مورد تسخیر شدهها و نحوه ارتباط آنها با بازماندهها به دست میآوریم، معادله را کمی تغییر میدهد و نجات مانوسوس توسط آنها در «شکاف» به نظر یک پیشرفت جدید و مهم میرسد. اما تغییرات در شخصیتهای تغییر نیافته از قسمتی به قسمت دیگر، فقط باعث ایجاد اشکال بزرگتری از تنش میشود. کارول تا زمانی که مانوسوس بالاخره او را پیدا کند، چه کسی خواهد بود؟