در سلامسینما جستجو کنید
اختصاصی سلام سینما- سینمای ایران روی هم رفته در پرورش قهرمانهای دیوانه و روانی، چندان موفق عمل نکرده است. هرچند روانیهایی در نقشهای اصلی و فرعی را میتوان پیدا کرد، اما تعداد آنها و کیفیت شخصیتپردازیشان بسیار کم است. این نشان میدهد که سینمای ایران بهواسطه سلیقه تماشاگران و عدم استقبالشان از فیلمهای روانپریشانه، کمتر به سراغ چنین موضوعات و دستمایههایی رفتهاند.
با اینحال نگاهی انداختهایم به ده شخصیت روانی که در سینمای ایران بیش از بقیه در یادها ماندهاند.
۱- گاو
بازیگر: عزت الله انتظامی
یکی از اولین روانیهای سینمای نوین ایران، بیتردید از بهترینهایشان هم هست. کاراکتری که ابتدا در رمان عزاداران بیل و به قلم غلامحسین ساعدی خلق شد و بعد در اقتباس عالی داریوش مهرجویی به تصویر درآمد. مش حسن، مردی روستایی است و در جامعه روستانشین و در آستانه مدرن شدن سراسری ایران، از گزند مدرنیته و کالاوارگی که با خود بههمراه میآورد، در امان نیست.
مش حسن از دار دنیا یک گاو دارد که همه داراییش است و ناگهان گاو را از دست میرود. همسایگان که جرات نمیکنند بهاو بگویند گاوش مرده، به دروغ اظهار میکنند که فرار کرده. در این لحظه پدیده ایلناسیون که در پیوند با مدرنیته و کالاوارگی به زیست مش حسن ورود کرده، سبب از خودبیگانگی او در ارتباط با کالای محبوبش یعنی گاو میشود و «گاو» نشان میدهد که این «از خودبیگانگی» چطور راه خود را به سمت جنون و دیوانگی باز میکند و در نهایت از مش حسن یک روانی میسازد که از اصطبل بیرون نمیآید و ینجه میخورد و مادام فریاد میکشد؛ «من مش حسن نیستم...من گاو مش حسنم...»
۲- پرده آخر
بازیگر: فریماه فرجامی/ نیکو خردمند
داستان «پرده آخر» یک داستان روان پریشانه است با سویههای مختلف و درهم پیچیده ذهنی که گاها مرز میان سلامت و جنون را در هم میشکنند. در این فیلم درواقع با دو روانی طرف هستیم که یکی در انتها به حالت اولیه و سلامت خود بازمیگردد و دیگری که در واقع روانی اصلی است، اما چیزی از ذهن بیمارش در فیلم بروز داده نشده، در انتها دیوانگیاش عینی میشود و صورتی بیرونی پیدا میکند؛ میراث خاندان رفیعالملک به همسرش «فروغالزمان» میرسد؛ اما خواهر و برادرِ حساممیرزا، «تاجالملوک» و «کامران میرزا»، که تنها بازماندگان این خاندان هستند از این موضوع خشنود نیستند بنابراین با طرح نقشهای، سعی در تصاحب مجدد میراث خانوادگی دارند.
نقشه توطئه این است که با اجرای نمایشی که «کامران میرزا» نوشته، ثابت کنند «فروغ الزمان» مجنون است و احتمالاً بعداً او را از سر راه بردارند. فروغ که متوجه شده، جانش در خطر است، قصد گریز میکند اما راهش بسته است. او کمکم «واقعاً» دچار پریشانی روانی میشود. «تاج الملوک» که گردانندهٔ اصلیِ ماجراست، موقعیت را برای از میان برداشتن فروغ مناسب مییابد، اما گروه بازیگران که به نیت اصلی او پی بردهاند از ادامه کار منصرف شده و خانه را ترک میکنند. «کامران میرزا» هم که دلباخته فروغ شده، حاضر به قتل او نمیشود و در مقابل خواهرش میایستد. در خاتمه، «تاجالملوک» دچار جنون میگردد.
۳- قرمز
بازیگر: محمدرضا فروتن
یک همسر روانپریش و سادیست که از فرط شک و حسادت مدام زنش را مورد آزار روحی و روانی و همچنین فیزیکی خود قرار میدهد. او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام زن را کتک میزند.
محمدرضا فروتن «قرمز» را میتوان یکی از روانی ترین هممسران و مردان سینمای ایران دانست که همپای آزار همسرش در فیلم تماشاگر را هم شکنجه میکند.
۴- مزاحم
بازیگر: امین حیایی
«مزاحم» ساخته سیروس الوند از جمله فیلمهایی است که یک روانی متفاوت خلق میکند. پسری که در غم عشق از دست رفته خود دست به هرکاری میزند تا انتقامش را از معشوقه سابق خود و همسر او بگیرد. او به درجهای از جنون میرسد که خود را زنپوشه میکند و با آرایش و ظاهری زنانه وارد زندگی معشوقه سابق خود و همسرش میشود تا آن را از هم بپاشد.
اساسا انتقام گرفتن لزوما به جنون ارتباطی پیدا نمیکند و نمیتوان هر انتقام گیرنده یا جنایتکار خانوادگی را یک روانی پنداشت اما راه حلی که به ذهن شخصیت در «مزاحم» میرسد، بسیار بیمارگونه است و تنها از یک ذهن مریض و روانپریش میتواند منتج شود.
او آزارهای خود را با مزاحمت تلفنی و معرفی خود به عنوان قاتل زن سابق مرد آغاز میکند و قصدش این است آنها را هم بکشد و همچنین با حضور در هییت یک زن سر صحنه فیلمبرداری باعث میشود دختر نسبت به همسرش مشکوک شود و زندگیشان در آستانه فروپاشی قرار بگیرد. هرچند دست روانی داستان در انتها رو میشود و شکست میخورد اما تصویری ترسناک از یک روانی مزاحم برای تماشاگر میسازد.
۵- پارک وی
بازیگر: تقریبا همه شخصیتهای اصلی!
«پارک وی» را میتوان از معدود فیلمهای اسلشر تاریخ سینمای ایران دانست. اسلشر به معنی فیلمهایی رقتانگیز و ترسناک که مملو از صحنههای سلاخیکردن و خون و خونریزی و قطع اعضای بدن و... هستند. سینمای ایران همیشه اخلاقگراتر از آن بوده است که فیلمهایی اسلشر را در خود بپروراند و به این ژانر بال و پر بدهد اما فریدون جیرانی که کارنامه کاریش نشان از تنوع آثار و تجربهگراییش دارند در «پارک وی» سعی کرده است یک فیلم اسلشر بسازد که شخصیت اصلی آن دچار پارانویا و اسکوزوفرنی است و مادرش هم از خودش روانیتر بهنظر میرسد.
دختری با یک بیمار روانی ثروتمند که همدیگر را در حین رانندگی در پل پارک وی تهران ملاقات کردهاند، خیلی زود ازدواج می کند. هرچند در ابتدا همهچیز خوب بهنظر میرسد اما بهمرور و با ورود به خانه متوجه رفتارهای عجیب و غیرعادی پسر و مادرش میشود. داستان کمکم و با تلاش دختر برای رهایی به جاهای باریک کشیده میشود و پسر در آسیب رساندن به اطرافیانش حتی مادر خود هم، کم نمیگذارد. در انتها هرکس که در خانه است از جمله خود دختر، روانی و دیوانهاند انگار!
خون راه انداختن، تبر زدن به کمر دیگری و قطع شدن انگشتانش در جریان درگیری از جمله صحنههای خشن فیلم هستند که سعی میکنند جنون پسر را با خونریزیهای او بهنمایش بگذارند. در این فیلم خون بارها به سمت دوربین فواره میزند!
۶- پرسه در مه
بازیگر: شهاب حسینی
یک روانی درونگرا یا به بیان بهتر یک هنرمند روانی با همان جنس جنونی که در هنرمندان، چه در جهان واقعی و چه در جهان سینما، بارها میشناسیم. مردی موزیسین که در کار خود به بنبست میخورد و به پیامد آن دچار جنون میشود و کار و معشوقه و زندگی و همهچیزش را از دست میدهد.
جنون او بیشتر درونی است و در وهله اول، او را منزوی و در خود فرورفته میکند. هرچند تیر تیز رفتار ناپایدار و عدم تعادل روحیش به همسر میگیرد و بارها روح و روان او را مخدوش میکند اما بیشترین ضربه و آسیب را به خود میزند. یک فرد خودآزار که خود را در اتاق و در میان نتهای آهنگش زندانی میکند و سختترین شکنجهها را بهخود میدهد....
۷- پرویز
بازیگر: لوون هفتوان
یکی دیگر از روانیهای آرام و ساکت که در ابتدا بسیار بیآزار بهنظر میرسند، اما هرچه روایت جلوتر میرود، شرایطی پیش میآید که آن بیخیالی و آرامش همیشگی بهمرور از دست برود و کینه و نفرت جایش را پر کند. پرویز هرچند در ابتدای فیلم دوستداشتنی بهنظر میرسد اما هرچه جلوتر میرویم به سویههای خباثتآمیز وجودش نزدیکتر میشویم و بیش از پیش از او میترسیم.
انگار که در زیر آن ظاهر آرام و بیآزار، یک هیولا دارد رشد و نمو پیدا میکند. پرویز تصمیم دارد انتقام عقدههای کودکی و خانوادهاش را از جامعهای بگیرد که با طرد کردن او به خاطر چاقی و خاص بودنش، بیشترین نقش را در متنفر شدن از جامعه و منزوی شدن او داشته است.
او با پخش گوشت مسموم، سگهای شهرک را میکشد و پس از آن دست به اعمال شرورانه دیگری میزند تا در نهایت به خانه آخر برسد؛ خانه پدری. جایی که پدرش را به صندلی میبندد و روبهروی خود مینشاند تا انتقام همه سالهای رفته و تنهاییها و عقدهها را از او بگیرد.
بازیگر: ترانه علیدوستی
از معدود زنان روانپریش سالهای اخیر سینمای ایران و دهه نود که بسیار خاطرهانگیز میشود. بهرام توکلی که کارنامه کاریش نشان میدهد نه تنها به شخصیتهای روانی و دیوانه علاقه خاصی دارد که انگار روحیات آنان را از نزدیک میشناسد و بهخوبی میتواند روانیهایی در فیلمنامه خلق کند که تماشاگر با آنها همذاتپنداری کند و بهشان نزدیک شود، بهترین کاراکترش را خلق کرده است: ترانه علیدوستی در «آسمان زرد کمعمق». دختری زیبا و ظریف و شکننده که بهواسطه تصادفی که با خانوادهاش در جاده کرده و اعضای خانواده را از دست داده و بهنوعی هم خودش را مقصر اصلی آن فاجعه تصادف و مرگ خانوادهاش میداند، دچار مشکلات روحی و روانی جدی است.
او به روانپزشک مراجعه میکند و از رفتارهایش هم میتوان ازهمگسیختگی ذهنی و روحی او را بهوضوح دید. بعد از همه اتفاقاتی که در فیلم میافتد، او به روزهای اوج جنون بازمیگردد و به ایده دیوانهواری که آن روزها در سر میپروراند و هرگز از خاطرش بیرون نرفت فکر میکند و حالا که در نبود همسر خود، فرزندشان را در رحمش حمل میکند، آن ایده بار دیگر تمام مغزش را در مینوردد: نابود شدن در اوج زیبایی...
جلوی آینه ساعتها میایستد و به شکم بالا آمده خود خیره میشود و فقط به همین جمله فکر میکند: نابود شدن در اوج زیبایی... بیاغراق او یکی از شکنندهترین روانیهای اینسالهای سینمای ایران است.
۹- لانتوری
بازیگر: نوید محمدزاده
«لانتوری»، نام باند تبهکاری است. لانتوری متشکل از سه مرد و یک زن است. آنها اقدام به دزدی و زورگیری میکنند. سردسته لانتوری پسری است به نام پاشا. او ناخواسته عاشق زنی به نام مریم میشود که هیچ ربطی به شکل زندگی او ندارد. مقدمات مشکلات روانی و روحی پاشا تا پیش از عشق و عاشقی، کم و بیش نمایش داده میشود و در تعریفهایی که رفقایش از او ارائه میدهند بارها به آن اشاره میکنند؛ به ویژگیهایی مانند پرخاشگری، تشویق بچهها به دعوا برای گرفتن حق خود و دزدی کردن از سر عقدههای شخصی که مربوط به دوران کودکی و بزرگ شدنش در یتیمخانه میشود. همگی اینها، این پیشزمینه را به تماشاگر میدهند که پاشا تعادل روانی ندارد و هرکاری میتواند ازش بربیاید.
پس از اینکه از مریم «نه» میشنود، کوتاه نمیآید و حتی سمجتر از قبل میشود. او همه تحقیرهای مریم را حتی با جان و دل میخرد و دوست دارد تا اینکه متوجه میشود مریم با مرد دیگری در رابطه است و ناگهان آن جهان رویایی و عاشقانهای که در ذهن خود ساخته بود و توهمی بیش نبوده ویران میشود و کار پاشا را به جنون میکشاند؛ به لحظه بیرحمانهای که در پارک، اسید در صورت مریم میریزد تا با گرفتن زیباییش، او را برای همیشه از آن خود کند.
۱۰- برادرم خسرو
بازیگر: شهاب حسینی
در اینجا شهاب حسینی نقش یک بیمار روانی با اختلال دو قطبی را ایفا میکند. خسرو مردی اسکیزوفرنیک است و همراه با خواهرش زندگی میکند. به واسطه سفر خواهر، چند روزی را مهمان خانه برادر بزرگتر میشود و نظم دیکتاتورمابانه برادر بزرگ و جدیت غیرطبیعی و دوستنداشتنیش باعث میشود تا حال خسرو رو به وخامت برود و علائم شدت گرفتن بیماری در او هویدا شود.
از جایی که در اعتراض به صدای بوق ماشین با یکی از همسایهها درگیر میشود، صبر و تحمل برادر بزرگتر به پایان میرسد و به خیال خودش، برای اینکه جلوی فاجعه را بگیرد، او را محدود و زندانی میکند و مدام بهش آرامبخشهای سنگین میخوراند تا خودش و نظم زندگیش به مخاطره نیفتند. اتفاقی که باعث میشود تماشاگر او را روانی اصلی داستان بداند، کسی که انگار مسبب مشکلات روحی برادر خود بوده است و تماشاگر ناگزیر او را مقصر حال پریشان برادر میداند.
خبرهای مرتبط
ویدیوی بهترین فیلمهای روانشناسی تاریخ سینما در کانال یوتیوب سلام سینما